در
کتابخانه
بازدید : 52801تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بلاذری در آخر فتوح البلدان آغاز پیدایش خط را در میان اعراب حجاز چنین ذكر می كند:

«اوّلین بار سه نفر از قبیله ی «طی» (كه در مجاورت شام بودند) خط (خطّ عربی) را وضع كردند و هجاء عربی را به هجاء سریانی قیاس كردند. بعد عدّه ای از اهل انبار این خط را از آن سه نفر آموختند و اهل حیره از اهل انبار فرا گرفتند. بشر بن عبد الملك كندی برادر اكیدر بن عبد الملك كندی امیر دومة الجندل كه نصرانی بود، در رفت و آمدهای خود به حیره خطّ عربی را از اهل حیره یاد گرفت. همین بشر برای كاری به مكّه رفت و سفیان بن امیّه (عموی ابو سفیان) و أبو قیس بن عبد مناف بن زهره او را دیدند كه می نوشت؛ از او خواستند كه نوشتن را به آنها تعلیم كند و او به آنها تعلیم كرد. بعد خود بشر با این دو نفر در یك سفر تجارتی به طائف رفتند؛ غیلان بن سلمه ی ثقفی در طائف خط نوشتن را از آنها آموخت. بعد بشر از آن دو نفر جدا شد و به دیار مصر رفت. عمرو بن زرارة كه بعد به عمرو كاتب معروف شد نوشتن را از او آموخت. سپس بشر به شام رفت و در آنجا عدّه ی زیادی از او فرا گرفتند. »
ابن النّدیم در الفهرست، فنّ اول از مقاله ی اولی، به قسمتی از گفته های بلاذری اشاره می كند [1]. ابن النّدیم از ابن عباس روایت می كند كه اوّل كسی كه خطّ عربی نوشت سه نفر از مردان قبیله ی بولان بودند كه قبیله ای است در انبار، و اهل حیره از مردم انبار فرا گرفتند.

ابن خلدون نیز در مقدّمه ی خویش فصل «فی انّ الخطّ و الكتابة من عداد الصنائع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 210
الانسانیّة» قسمتی از گفته های بلاذری را ذكر و تأیید می كند [2].

بلاذری با سند روایت می كند كه هنگام ظهور اسلام در همه ی مكّه چند نفر باسواد بودند. می گوید:

«اسلام ظهور كرد و در قریش فقط هفده نفر صنعت نوشتن را می دانستند: عمر بن الخطّاب، علیّ بن ابی طالب (ع) ، عثمان بن عفّان، ابو عبیده ی جرّاح، طلحه، یزید بن ابی سفیان، ابو حذیفة بن ربیعه، حاطب بن عمرو عامری، ابو سلمه ی مخزومی، ابان بن سعید اموی، خالد بن سعید اموی، عبد اللّه بن سعد بن ابی سرح، حویطب بن عبد العزّی، ابو سفیان بن حرب، معاویة بن ابی سفیان، جهیم بن الصّلت، علاء بن الحضرمی كه از هم پیمانان قریش بود نه از خود قریش» .
بلاذری فقط یك زن قرشی را نام می برد كه در دوره ی جاهلیّت مقارن ظهور اسلام، خواندن و نوشتن می دانست و او «شفاء» دختر عبد اللّه عدوی بود. این زن مسلمان شد و از مهاجران اوّلیه به شمار می رود. بلاذری می گوید:

«این زن همان است كه حفصه همسر پیغمبر را نوشتن آموخت و روزی پیغمبر اكرم به او فرمود: «أ لا تعلّمین حفصة رقیة النّملة كما علّمتها الكتابة» یعنی همچنانكه نوشتن را به حفصه آموزانیدی خوب است «رقیة النّملة» [3]. را نیز به وی بیاموزانی. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 211
بلاذری آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام می برد كه در دوره ی اسلام، هم می خواندند و هم می نوشتند، و یا تنها می خواندند. می گوید:

«حفصه همسر پیغمبر می نوشت. امّ كلثوم دختر عقبة بن ابی معیط (از زنان مهاجر اوّلیّه) نیز می نوشت. عایشه دختر سعد گفت پدرم به من نوشتن آموخت. كریمه دختر مقداد نیز می نوشت. عایشه (همسر پیغمبر) می خواند ولی نمی نوشت؛ همچنین امّ سلمه. »
بلاذری سپس نام كسانی را كه در مدینه سمت دبیری رسول خدا را داشتند ذكر می كند، آنگاه می گوید مقارن ظهور اسلام فقط یازده نفر از مردم اوس و خزرج (دو قبیله ی معروف ساكن مدینه) صنعت خط، را می دانستند، و نام آنها را هم ذكر می كند.

معلوم می شود صنعت خط، تازه وارد محیط حجاز شده بوده است و اوضاع و احوال محیط آن روز حجاز چنان بوده كه اگر كسی خواندن یا نوشتن می دانست معروف خاص و عام می شد. افرادی كه مقارن ظهور اسلام این صنعت را می دانستند، چه در مكّه و چه در مدینه، معروف و انگشت نما، و معدود و انگشت شمار بودند؛ لهذا نامشان در تاریخ ثبت شد، و اگر رسول خدا در زمره ی آنان می بود قطعاً به این صنعت شناخته می شد و نامش در زمره ی آنان برده می شد، و چون اسمی از آن حضرت در زمره ی آنان نیست معلوم می شود به طور قطع او با خواندن و نوشتن سر و كار نداشته است.


[1] . الفهرست (چاپ مطبعة الاستقامة قاهره)، ص 13.
[2] . مقدّمه ی ابن خلدون (چاپ ابراهیم حلمی)، ص 492.
[3] . در فتوح البلدان(مطبوع در مطبعة السّعادة مصر در سال 1959) این كلمه را «رقنه النّملة» ضبط كرده كه البتّه اشتباه نسخه است و صحیح آن همان طور كه در النهایه ی ابن اثیر مادّه ی «نمل» ضبط شده است «رقیة النّملة» است.

«رقیة» جمله هایی بوده ورد مانند كه می خوانده اند و آن را برای دفع بلا یا بیماری مفید می دانسته اند. ابن اثیر در مادّه ی «رقی» می گوید بعضی از اخبار منقول از پیغمبر اكرم «رقی» را منع و بعضی تجویز كرده است، و خود مدّعی می شود كه احادیث منع، ناظر است به تعویذ به غیر نام خدا و به اینكه انسان توكّلش را از خدا بر گیرد و به این تعویذها اعتماد كند، و احادیث تجویز ناظر به این است كه كسی متوسّل به اسماء الهی شود و از خداوند اثر بخواهد.

ابن اثیر در مادّه ی «نمل» می گوید:

آنچه به نام «رقیة النّملة» معروف است، در واقع از نوع «رقی» نبوده است، جمله هایی بوده معروف و همه می دانستند نفع و ضرری نمی رساند. رسول خدا به صورت شوخی و ضمناً نوعی كنایه به همسرش حفصه آن سخن را به شفاء فرمود.

جمله ها این بوده است: «العروس تحتفل، و تختضب، و تكتحل، و كلّ شی ء تفتعل غیر ان لا تعصی الرّجل» یعنی عروس در میان جمع می نشیند، رنگ می بندد، سرمه می كشد؛ عروس همه كار می كند جز اینكه شوهرش را نافرمانی
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است