1. هدف از جهاد چیست؟ فلسفه ی جهاد چیست؟ هر چیزی
فلسفه ای دارد، مثلاً نماز و روزه و غیره، فلسفه ی جهاد چیست؟ رجوع
شود به خطبه ی حضرت زهرا در مسجد مدینه و به نهج البلاغه، كلمات
قصار، حكمت. . .
2. جهاد یعنی جنگ. جنگ مقابل صلح است. از نظر اخلاقی
باید طرفدار صلح بود نه جنگ. دین باید عامل صلح و ضد جنگ
باشد نه اینكه خود برافروزنده ی آتش جنگ باشد، آن را یك ماده ی
رسمی قرار دهد و آن را قانونی كند.
3. جهاد ضد آزادی است، پس ظلم است زیرا حق آزادی را
سلب می كند. جهاد دینی چون به خاطره عقیده ی دینی است ضد آزادی
عقیده است كه از هر آزادی دیگر عزیزتر و گرامی تر است. اساساً
چرا جهاد مشروع شده است
[1]؟
4. قانون جهاد اسلام و همچنین صلح و همزیستی، میان مشرك
و اهل كتاب تفاوت قائل شده است، چرا؟ ثانیاً شق ثالث دارد كه نه
مشرك باشد و نه اهل كتاب، مثلاً ملحد و غیردینی كه نه خدا را
بپرستد و نه غیر خدا را. آیا اسلام روی پرستش خدای یگانه
حساسیت دارد و هر كه خدای یگانه را نپرستد، خواه آنكه وجودش
را منكر باشد مثل مادیین و خواه منكر نباشد ولی خداپرستی را و
مذهب را به صورت غیرخداپرستی درآورده است، [مورد نكوهش
است ] و یا حساسیتش بیشتر روی كسانی است كه خدا را قبول دارند
و مذهب را، ولی مذهب را به صورت پرستش غیرخدا درآورده اند؟
خلاصه اینكه حساسیت اسلام روی خداناپرستی است یا روی
غیرخداپرستی است؟
شك ندارد كه هدف اسلام این است كه مردم خدای یگانه را
بپرستند، ولی اینكه غیر او را بپرستند یك جرم بیشتر و یك اسارت
جلد دوم . ج2، ص: 326
خاص است كه قطعاً اسلام روی این خصوصیت حساسیت دارد.
مسأله به این صورت قابل طرح است كه مشرك، توحید ذاتی
لااقل دارد ولی مشرك در عبادت است. مادی، توحید ذاتی ندارد
ولی شرك در عبادت هم ندارد. كدامیك از نظر اسلام غیرقابل
همزیستی می باشند، آیا هر دو یا فقط مشرك در عبادت؟
5. آیا میان جزیرة العرب و غیر جزیرة العرب از نظر اسلام فرق
است؟ همه ی اینها حریم مكه و مدینه اند. همچنان كه در خود مكه و
لااقل مسجدالحرام نباید مشركی وجود داشته باشد، در همه ی
جزیرة العرب نباید مشركی وجود داشته باشد بلكه در جزیرة العرب
دین دیگری غیر اسلام (از قبیل یهودیت و مسیحیت) نباید باشد. پس
حكم جزیرة العرب از نظر اهل كتاب و احیاناً از نظر مشركین حكم
مستقل است نظیر مكه و بلكه مدینه نیز.
6. مسأله ی دیگر مسأله ی پیمان با كفار و محترم بودن آن
پیمانهاست كه در آیات آخر سوره ی انفال تصریح می كند درباره ی
مسلمانان غیرمهاجر كه: «
و ان استنصروكم فی الدین فعلیكم النصر الاّ
علی قوم بینكم و بینهم میثاق» و همچنین در سوره ی برائت.
7. مسأله ی ترك اعتداء از قبیل قتل عام و قتل غیر دخیل در
جنگ و قطع اشجار و اینكه آیا در مواقعی احیاناً ضرورت پیدا
می كند، آنچنان كه گاهی قتل مسلم ضرورت پیدا می كند (مسأله ی
تترّس كافر به مسلم) . آیه ی كریمه ی سوره ی حشر:
ما قطعتم من لینة او
تركتموها قائمة علی اصولها فباذن اللّه.
8. آیات جهاد به ظاهر متعارض می آید. بعضی آیات، جهاد را
در زمینه ی دفاع از تجاوز مالی و جانی و یا برای نجات مستضعفین
تشریع می كند مثل آیات سوره ی حج و آیه ی سوره بقره: «
و قاتلوا فی
سبیل اللّه الذین یقاتلونكم. . . » و آیه ی «
و ما لكم لا تقاتلون فی سبیل اللّه
والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان. . . » . ولی بعضی دیگر مطلق و
بلاشرط است، جنبه ی ابتدایی دارد مثل آیه ی «
یا ایهاالنبی جاهد الكفار و
المنافقین و اغلظ علیهم. . . » یا آیه ی «
فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركینجلد دوم . ج2، ص: 327
حیث وجدتموهم» یا آیه ی «
قاتلوا الذین لا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و
لایحرمون ما حرم اللّه. . . » كه غایت را جزیه قرار داده است.
بعضی از مفسرین (ظاهراً) و بعضی از معاندین (مثل كتاب 23
سال) آیات بلاشرط را ناسخ آیات اول دانسته اند. گروه دوم آن را
حمل به تغییر روش پیغمبر كرده اند كه آن حضرت سه روش داشت:
در مكه مخالف جنگ بود، در اوایل مدینه در حد دفاع جنگ را
تجویز كرد، بعدها در اثر پیروزیها به خشونت گرایید و جنگ ابتدایی
برای تحمیل عقیده را مجاز شمرد (ر. ك: 23 سال، صفحات 136. . . و
154. . . ) .
علیهذا، هم آیاتی كه جهاد رامشروط می كند منسوخ شده و هم
آیاتی كه دین و مذهب را آزاد اعلام كرده مثل «
لكم دینكم ولی دین» و
مثل «
لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» و هم آیاتی كه می گوید
مردم را از طریق حكمت و موعظه ی حسن و مجادله ی به احسن دعوت
كن
[2]و آیه ی «
فمن شاء فلیؤمن. . . » و آیه ی «
و لو شاء ربك. . . افأنت تكرهالناس حتی یكونوا مؤمنین» و آیه ی «
لعلك باخع نفسك. . . ان نشأ ننزل
علیهم من السماء ایة. . . » ، ایضاً آیات صلح خواهی (ر. ك: جلسه ی 2 تفسیر
مسجدالجواد) .
9. آیا آیه ی «
فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركین حیث
وجدتموهم. . . » مخصوص است به مشركان آن زمان و سرزمین مكه و
مدینه و حداكثر جزیرة العرب یا حكمی عام و همیشگی است؟
10. آیا جزیه كه در قرآن تصریح شده است، نوعی باج است و
ظلم و زور است و یا مزد حمایت و نگهداری است و نوع خاصی از
مالیات است؟ رجوع است به بحثهای تفسیری مسجدالجواد، جلسه ی
4.
11. ملاك تقسیم بلاد به بلاد اسلام و بلاد كفر، و بلاد كفر به
دارالسلم و دارالحرب چیست؟ رجوع شود به حقایق الاسلام عقّاد،
جلد دوم . ج2، ص: 328
ص 314- 315.
12. آیا جمله ی «
امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لااله الاّ اللّه محمد
رسول اللّه، فمن قالها عصم منی ماله و دمه الاّ بحقها و حسابهم علی اللّه» و
همچنین آیه ی «
قاتلوا الذین لایؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما
حرم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب» (و بلكه
همچنین آیه ی:
فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشركین حیث وجدتموهم)
بعد ظهور غدرها و روشن شدن اینكه عهد و پیمانها به صورت
سنگری برای دشمن درآمده است كه تهیه ی عِدّه و عُدّه كند، وارد شده
است؟ رجوع شود به حقایق الاسلام عقاد، صفحات 320- 323.
ایضاً رجوع شود به عبقریة محمد، عقاد.
13. رجوع شود به كتب حقوق راجع به اولین مواد قانون جنگ و
صلح در قرن 17 و به قوانین جنگ و صلح در یونان و روم و اروپای
قرون وسطی و در ایران قدیم. آیا اساساً یك قانون بین المللی قبل از
اسلام وجود داشته است یا نه؟ و آیا از وجهه ی الهام اخلاقی كسی به
اصول اخلاقی غیر از مسلمین عمل كرده است؟
14. راجع به امان، استیمان، مهادنه، موادعه، صلح، رجوع شود
به حقایق الاسلام، صفحات 316- 318، مخصوصاً راجع به هدنه ی
حدیبیه و صلح بیت المقدس.
[1] رجوع شود به جلسات تفسیر مسجدالجواد درباره ی جهاد.
[2] اینجاست كه بحث ناسخ و منسوخ می آید و مطلق و مقیّد.