در
کتابخانه
بازدید : 542813تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Expand مشخصات اسلاممشخصات اسلام
Expand توحیدتوحید
Collapse قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مبحث بخشی است از احتجاجات اسلامی. احتجاجات اسلامی شامل قسمتهای دیگر نیز هست مانند احتجاجات نبوی، احتجاجات ائمه، احتجاجات علمای كلام. .

احتجاج یا استدلال، كار عقل و نیروی خرد و برای و وسیله ی قانع ساختن اذهان از جنبه ی تعقل و تفكر است. از این رو اول باید ببینیم قرآن برای عقل و خرد اصالت و سندیت و حجیت قائل هست یا مانند بعضی آیینها و فرقه ها عقل و خرد را تحقیر می كند و برای آن - لااقل در قلمرو مسائل و عقاید دینی- ارزشی قائل نیست.

ارزش عقل از نظر قرآن:

چنانكه می دانیم در برخی روشها و آیینها حوزه ی معتقدات دینی را صرفاً قلمرو تسلیم و ایمان می دانند و دستگاه عقل و استدلال را از
جلد هشتم . ج8، ص: 410
دستگاه تسلیم و ایمان جدا و بی ارتباط فرض می كنند و برای عقل، حق دخالت در این قلمرو قائل نیستند. از نظر این آیینها و این روشها منبع و سرچشمه ی ایمان نیروی دیگری است غیر از عقل و خرد، و به عبارت دیگر می گویند یك حس دیگر و غریزه ی دیگر غیر از عقل در بشر هست كه انسان فقط به حكم آن حس و آن غریزه به امور دینی اذعان و ایمان پیدا می كند و احیاناً آنچه به وسیله ی آن حس دریافت می كند و به آن تسلیم می شود با آنچه مقتضای عقل است ممكن است تنافی و ضدیت پیدا كند، و چون مرحله ی ایمان فوق مرحله ی عقل و خرد است چاره ای جز این نیست كه حكم عقل و خرد در این گونه مسائل دور افكنده شود. .

در آیین مسیحیت حاضر كه از تثلیث آغاز می گردد، این سخن زیاد به گوش می خورد كه هرچند تثلیث با عقل سازگار نیست اما باید به آن ایمان آورد زیرا مرحله ی ایمان فوق مرحله ی عقل است. .

قرآن كریم برای دریافتهای عقلی ارزش قائل است و نه تنها به عقل حق می دهد كه در حوزه ی مسائل دینی مداخله كند، بلكه اصول دین و مخصوصاً اصل الاصول دین یعنی توحید را حوزه ی منحصر عقل و خرد می شناسد، یعنی هیچ گونه تعبد و تقلید و تسلیم و ایمان غیر متكی به منطق را در اصول دین جایز نمی شمارد و هر مكلفی را ملزم به «تحقیق» در این مسائل می كند. .

اگر فی المثل از نظر مسیحیت اصول دین و بالاخص اصل اولی دین مسیحی یعنی تثلیث منطقه ی ممنوعه برای عقل اعلام شده است، در اسلام اصول دین و بالاخص اصل اصول دین یعنی توحید منطقه ی انحصاری عقل اعلام شده است. .

قرآن كریم اولاً همیشه دم از تعقل و تفكر و تدبر می زند. آیاتی كه بهلعلكم تعقلونیاتتفكرونو امثال اینها ختم می شود زیاد است و همه می دانیم و اكنون در مقام جمع آوری و ذكر همه ی آنها نیستیم. برای نمونه دو آیه را ذكر می كنیم. .

یكی آیه ی 100 از سوره ی یونس:
جلد هشتم . ج8، ص: 411
و ما كان لنفس ان تؤمن الاّ باذن اللّه و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون. .

یعنی هیچ نفسی را نرسد كه ایمان بیاورد مگر با اجازه ی الهی، و خداوند بر آنها كه تعقل نمی كنند پلیدی قرار می دهد. .

آیه ی دیگر آیه ی 22 از سوره ی انفال است: .

ان شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذین لایعقلون. .

بدترین جنبندگان در نزد خدا آن كران و لالانی هستند كه تعقل نمی كنند. .

علاوه بر این، قرآن در بیانات خود روشهای عقلی را به كار می برد، زیرا اولاً بسیاری از مطالب را با دلیل عقلی اثبات می كند مانند ادله ای كه برای اثبات توحید یا معاد یا نبوت یا ابطال دلیل مخالفین ذكر می كند و این قسمت بعداً مشروحاً ذكر خواهد شد، و ثانیاً تاریخ و سرگذشت بشر را با طرز منطقی مبنی بر روابط علّی و معلولی قضایا تفسیر می كند. در این زمینه آیات زیادی هست و برای نمونه این آیات ذكر می شود: .

الف. آیه ی 16 از سوره ی بنی اسرائیل: .

و اذا اردنا ان نهلك قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمّرناها تدمیراً. .

یعنی آنگاه كه بخواهیم اجتماعی را هلاك سازیم (یعنی مقدمه ی هلاك یك اجتماع این است) افراد متنعم و تن پرور و اسرافكار آنها را مأمور و مسئول قرار می دهیم (یعنی آن طبقه زمام كارها را به دست می گیرند و سررشته دار كارها می شوند) و آنها به فسق و فجور و شهوترانی و خوشگذرانی می پردازند و سخن ما درباره ی آنها راست می آید و ما آنها را هلاك می كنیم
جلد هشتم . ج8، ص: 412
هلاك كردنی.
.

ب. آیات 45- 46 [سوره ی حج ] : .

فكأین من قریة اهلكناها و هی ظالمة فهی خاویة علی عروشها و بئر معطلة و قصر مشید. افلم یسیروا فی الارض فتكون لهم قلوب یعقلون بها او اذان یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لكن تعمی القلوب التی فی الصدور. .

یعنی چه بسیار آبادیها كه چون مردم آنها ستمگر بودند ما آنها را نیست و نابود كردیم، پس به حالی درآمدند كه سقفها و دیوارها بر روی آن سقفها فرود آمد، چاهها و قناتها و كاخهای بلند همه بی سرپرست ماند. چرا در زمین سفر و گردش نمی كنند تا آنكه متنبه و هوشیار گردند و دلهای دانا و گوشهای شنوا پیدا كنند؟ آری چشمها كور نیست، دلها كه در سینه ها جای گرفته است كور است. .

ج. [آیات 4- 8 سوره ی بنی اسرائیل ] : .

و قضینا الی بنی اسرائیل فی الكتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علواً كبیراً. فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیكم عباداً لنا اولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار و كان وعداً مفعولاً. ثم رددنا لكم الكرة علیهم و امددناكم باموال و بنین و جعلناكم اكثر نفیراً. ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها فاذا جاء وعد الاخرة لیسوؤا وجوهكم و لیدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیراً. عسی ربكم ان یرحمكم و ان عدتم عدنا. . . .

خلاصه ی معنی اینكه در كتاب آسمانی درباره ی بنی اسرائیل حكم كردیم كه دوبار فساد خواهید كرد و طغیان بزرگی از شما
جلد هشتم . ج8، ص: 413
سرخواهد زد. نوبت اولی كه رسید، گروهی از بندگان نیرومند خود را بر شما مسلط خواهیم كرد، در لابلای خانه های شما وارد خواهند شد، این وعده شدنی است. بعد دومرتبه (كه شما به صلاح بازگشت می كنید) شما را بر آنها پیروز خواهیم گرداند و شما را به خواسته و نفرات كمك خواهیم كرد. اگر خوبی كنید به خود كرده اید و اگر هم بدی كنید به خود كرده اید و چون نوبت فساد و طغیان دومی شما برسد (باز آنها را بر شما مسلط خواهیم كرد) تا روهای شما را زشت كنند و مانند اولین مرتبه به معبد شما وارد گردند و هرچه را دست یافتند نابود كنند. امید است خدا باز هم به شما رحمت آورد. اما (قاعده این است) اگر باز هم به فساد و طغیان برگردید ما نیز مسلط كردن قومی دیگر را بر شما تكرار خواهیم كرد.
.

اساساً اینكه قرآن تاریخ را درس و مایه ی عبرت می داند از این رو است كه جریان تاریخ را بر طبق یك سنن قطعی و قوانین علّی و معلولی می داند و در آیات زیادی به این مطلب كه آنچه بر سر ملل گذشته از نیك و بد آمده است سنت الهی است تصریح می كند، مثل اینكه در سوره ی انفال، آیه ی 52- 53 می فرماید: .

كدأب ال فرعون و الذین من قبلهم كفروا بایات اللّه فاخذهم اللّه بذنوبهم ان اللّه قوی شدید العقاب. ذلك بان اللّه لم یك مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان اللّه سمیع علیم. .

یعنی این مانند خوی و روش فرعونیان و آنان كه پیش از فرعونیان بوده اند می باشد، با حقایق روشن الهی به عناد و انكار برخاستند، خداوند آنها را به موجب همان اعمال ناشایست گرفت، انتقام الهی شدید است. مطلب این است: خداوند نعمتی كه به مردمی ارزانی داشته عوض نمی كند مگر آنكه آنها آنچه مربوط به حالات خودشان است عوض كنند و تغییر دهند.
جلد هشتم . ج8، ص: 414
خداوند شنوا و داناست.
.

و ثالثاً قرآن معمولاً برای احكام و دستورهای خود فلسفه و حكمت ذكر می كند، یعنی این مقررات را ناشی و معلول مصلحتها و حكمتهایی می داند و بین این مقررات و آن حكمتها و مصلحتها رابطه ی علّی و معلولی قائل است. اینك برای نمونه این آیات ذكر می شود: .

در آیه ی 45 از سوره ی عنكبوت درباره ی نماز می گوید: .

و اقم الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر. .

یعنی نماز را بپادار، نماز از كارهای زشت و ناپسند باز می دارد. .

در سوره ی بقره، آیه ی 183 درباره ی روزه می گوید: .

كتب علیكم الصیام كما كتب علی الذین من قبلكم لعلكم تتقون. .

برای شما روزه مقرر شده است همچنان كه برای امم پیشین نیز مقرر شده بود. این برای این است كه در شما حالت «خودنگهداری» پیدا شود. .

درباره ی شراب و قمار می گوید: .

انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر. .

یعنی شیطان می خواهد شراب و قمار را وسیله ی دعوا و دشمنی و كینه توزی میان شما قرار دهد. .

پس كتابی كه اولاً مردم را به عقل و تعقل و اندیشیدن و تفكر و به علم- كه محصول نیروی اندیشه است- دعوت می كند و سوق می دهد، و ثانیاً بر پاره ای از مدعاهای خود مثل توحید و معاد برهان
جلد هشتم . ج8، ص: 415
عقلی اقامه می كند و دلیل مخالفین را با استدلال عقلی ابطال می كند و از آنها برهان و دلیل مطالبه می كند و می گوید: قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین، و ثالثاً تاریخ و سرگذشت بشر و علل و موجبات سعادت یا شقاوت وی را تعلیل و تحلیل می كند و به طرز منطقی و معقولی رابطه ی هر معلولی را با علت روانی یا اجتماعی خود بیان می كند، و رابعاً مقررات و دستورهای خود را منبعث و ناشی از علتها و مصلحتها و حكمتها می داند و به آنها اشاره می كند، حقاً باید كتاب عقل شناخته شود.

الهام و اشراق:

در اینكه قرآن عقل را معتبر می شمارد و سند می داند و برای وی ارزش و اصالت قائل است، بحثی نیست. .

اما این به معنی این نیست كه قرآن روش اشراق و الهام را معتبر نمی شناسد. قرآن در عین اینكه روش عقلی را معتبر می داند، روش اشراق و الهام را نیز معتبر می شمارد. قرآن میان این دو روش ضدیت و تنافی قائل نیست و قهراً برای موردی كه میان آنها جنگ دربگیرد تكلیف معین نمی كند، زیرا چنین موردی وجود ندارد و به اصطلاح سالبه ی به انتفاء موضوع است. ولی در عین حال به این مطلب اذعان و اعتراف دارد كه افق اشراق و الهام از افق عقل و منطق وسیع تر و فسیح تر است. ای بسا حقایقی كه در پرتو الهام و اشراق و وحی مكشوف می گردد كه سالها و بلكه قرنها لازم است كه مركب كندرو عقل و علم و خرد، خود را به آنجا برساند و شاید هیچ گاه هم نتواند خود را به آن قله ها برساند. .

ماضل صاحبكم و ما غوی. و ما ینطق عن الهوی. ان هو الاّ وحی یوحی. علّمه شدید القوی. ذو مرة فاستوی. و هو بالافق الاعلی. ثم دنا فتدلی. فكان قاب قوسین او ادنی. فاوحی الی عبده ما اوحی.
جلد هشتم . ج8، ص: 416
فعلاً این مبحث مطرح نیست كه قرآن اصل اشراق و الهام را در چه حدودی و برای چه افرادی، برای عموم یا عده ی خاص معتبر می داند. در این باره در كتب عرفانی و فلسفی و هم در بعضی تفاسیر بحث شده و هم عده ای از معتبرترین فلاسفه ی جدید در این زمینه بحث و اظهار نظر كرده اند [1]و اگر ما بخواهیم وارد این بحث شویم از مدعای خودمان دور می مانیم، همچنان كه در بیان آیاتی كه به عقل دعوت می كند و آیاتی كه تاریخ را تفسیر می كند و آیاتی كه به فلسفه ی احكام اشاره می كند به اجمال و اشاره و ذكر نمونه اكتفا كردیم. خود دانشجویان از روی این نمونه ها می توانند تحقیق كافی در این زمینه بكنند و آیات مباركه را استقصاء و جمع آوری نمایند. اینك وارد قسمتهای دیگر می شویم.

راهبری عقل:

از جمله مطالب جالب و جاذب كه نمونه ی اعجاز این كتاب كریم است و لازم است ما در مقدمه ی این بحث آنها را یادآوری كنیم، مطالبی است كه در زمینه ی راهبری عقل بیان كرده است. قرآن كریم اموری را نشان می دهد كه سبب خطا و لغزش و گمراهی انسان می شود و اگر انسان بخواهد با مركب عقل سیر و حركت كند باید مراقب و مواظب آن لغزشگاهها بوده باشد. .

چنانكه می دانیم بشر از دیرزمانی متوجه این نكته شده است كه احیاناً در قضاوتهای خود دچار خطا و اشتباه می شود و در فكر چاره برای جلوگیری از خطاهای خود افتاده است. گروهی كه اساساً این مشكل را چاره پذیر ندانسته اند و از این رو پایه ی علم و عقل را از اساس متزلزل و غیرقابل اعتماد دانسته اند. گروهی دیگر این مشكل را چاره پذیر دانسته و به فكر پیدا كردن «خطاسنج» افتاده، علم منطق را ابداع و اختراع كردند.

جلد هشتم . ج8، ص: 417
و باز چنانكه می دانیم هنر منطق- به شرط مراقبت و رعایت كامل- فقط جلوگیری از یك نوع خطاهاست یعنی خطای در سازمان دادن به مواد و مصالح فكری، و به عبارت دیگر هنر منطق جلوگیری از خطای در صورت است نه خطای در ماده، و حال آنكه لااقل نیمی از خطاهای فكری بشر خطاهایی است كه در مواد و مصالح فكر و اندیشه ی بشر پیدا می شود نه در كیفیت سازمان دادن به آنها. .

در تحول فكری جدید اروپا كه به وسیله ی فرنسیس بیكن انگلیسی و دكارت فرانسوی آغاز شد، كوشش شده است كه راهی و منطقی اختراع شود كه جلو خطای ذهن را در مواد و مصالح اولیه بگیرد. .

در این زمینه كوششها به عمل آمده است، راههای خطای در ماده تا حد زیادی نشان داده شده است. هرچند هنوز بشر نتوانسته آن طور كه خطاسنجی مربوط به صورت را تحت ضابط و قانون كلی درآورده خطاسنجی مربوط به ماده ی فكر را تحت ضابط و قانون كلی درآورد و شاید هرگز این جهت میسور نباشد، ولی همین تذكرات و نشان دادن و متذكر شدن اینكه علت اینكه بشر یك ماده ی فكری غلط را به جای صحیح انتخاب می كند چیست، بدون شك در محفوظ ماندن از آن خطاها بسیار مؤثر است و اگر هم روزی ضابطهای قطعی برای جمیع علوم در این زمینه ها كشف و اختراع شود مدیون و مرهون تذكراتی است كه در این زمینه داده شده است. .

قرآن كریم اول كتابی است كه راههای خطای دستگاه عقل و فكر بشر را نشان داده است. .

تذكرات قرآن كریم در این زمینه و همچنین بیانات فلاسفه ی جدید در این موضوع و مقایسه میان آنها بسیار جالب و جاذب است. ما در جزوه ی تدریسیتاریخ فلسفه ی جدیدنظرات آن دانشمندان را در این زمینه ذكر كرده ایم و در این درس تذكرات قرآنی را ذكر می كنیم. دانشجویان، خود می توانند به مقایسه بپردازند.
جلد هشتم . ج8، ص: 418
لغزشگاههای اندیشه:

قرآن كریم كه خطاها و اشتباههای بشر را در قضاوتها ذكر می كند، علل و موجبات واقع شدن در آن خطاها را نیز ذكر می كند و خاطرنشان می سازد كه اگر انسان مراقبت كامل نكند دچار خطا و اشتباه می گردد. .

یكی از آن موارد، پیروی از ظن و گمان به جای علم و یقین است. قبل از ذكر این دسته از آیات، برای روشن شدن موضوع لازم است فرق اینها را ذكر كنیم. .

انسان هنگامی كه درباره ی قضیه ای می اندیشد، از لحاظ گرایش ذهن به سوی قبول یا رد آن قضیه و گرایش نكردن به هیچ طرف، یكی از حالات سه گانه ی ذیل برایش پیدا می شود: .

1. شك و تردید.

2. ظن و گمان.

3. علم و یقین.

زیرا ذهن و دستگاه قضایی روح بشر به صورت مقیاسی دقیق و ترازویی حساس است. هرگاه قضیه ای بر این دستگاه عرضه بشود اگر آن قضیه فی حد ذاته روشن نباشد، یعنی ذهن رابطه ی موضوع و محمول را از خود موضوع و محمول در نیابد و قرینه و دلیل خارجی كه یك طرف را از طرف دیگر سنگین تر كند نیز در كار نباشد، طبعاً این دستگاه به حالت آزاد و بی طرفی می ایستد و به هیچ طرف متمایل نمی شود، عیناً مانند ترازوی حساس و دقیقی كه وزنه ای ولو كوچك در هیچ كفه ی آن وجود نداشته باشد و یا دو وزنه ی مساوی در هر دو كفه وجود داشته باشد كه قهراً به حالت تعادل می ایستد. نام این حالت قضایی ذهن شك و تردید است. .

و اگر قضیه ای كه بر این دستگاه عرضه می شود فی حد ذاته روشن نباشد و ذهن رابطه ی موضوع و محمول را از خود موضوع و محمول در نیابد اما قرائنی به نفع یك طرف در كار است هرچند آن قرائن صد در صد قانع كننده نیست، طبعاً ذهن به یك طرف می چربد
جلد هشتم . ج8، ص: 419
ولی در عین حال احتمال طرف دیگر از میان نمی رود. نام این حالت قضایی ذهن ظن و گمان است. .

و اگر قضیه فی حد ذاته روشن باشد یا دلیلی كه برای یك طرف اقامه شده است به نحوی باشد كه احتمال طرف دیگر را ریشه كن كند، طبعاً ذهن حالت قرار و طمأنینه و آرامش مطلق نسبت به یك طرف پیدا می كند. نام این حالت قضایی ذهن علم و یقین است. .

این حالات در دستگاه ادراكی و فكری بشر هست. هركسی قطعاً نسبت به بعضی امور یقین دارد و نسبت به بعضی ظن و نسبت به بعضی شك. اكنون باید ببینیم كه دستگاه عقل و ترازوی فكر بشر كه این حالات مختلف و گوناگون را پیدا می كند به موجب چه علل و اسبابی است. آنچه مسلم و بدیهی است این است كه بدون موجب و علت نیست. بحث در اطراف این مطلب كه چرا بدون علت نیست و همچنین بحث در اطراف اینكه سندیت این حالات از نظر واقع بینی چقدر است، از حدود این درس خارج است. ما دراصول فلسفه مشروحاً درباره ی این مطالب بحث كرده ایم. اینجا همین قدر باید بدانیم كه شك در موردی پیدا می شود كه قرینه و دلیلی اصلاً در كار نباشد یا قرینه و دلیل دو طرف مساوی است. و اما ظن در موردی پیدا می شود كه قرائن فقط برای یك طرف موجود است اما آن قرائن به حد دلیل كافی نمی رسد. ولی یقین در موردی است كه یا خود قضیه فی حد ذاته روشن است و ذهن رابطه ی موضوع و محمول را از خود آنها می یابد و به اصطلاح بدیهی اوّلی است [2]و یا دلیل یك طرف از نقطه نظر احتمال مخالف، ریشه كن كننده است. .

راهبری صحیح عقل مستلزم این است كه در مواردی كه قرائن در كار هست اما دلیل در كار نیست، انسان در آنجا توقف كند و رأی جزمی صادر نكند. اما آیا انسان همیشه اینچنین است كه اگر دلیل كافی در دست نداشت توقف می كند؟ متأسفانه این طور نیست. بسیار
جلد هشتم . ج8، ص: 420
می شود كه دچار غفلت و تسامح می شود و به قرینه ی ضعیفی قناعت می كند و به صورت جزم حكمی صادر می كند و دچار خطا و اشتباه می گردد. این حالت اشتباهكاری در اثر عدم توجه و عدم مراقبت و تفتیش و بازرسی نكردن دستگاه فكر، زیاد پیدا می شود و در نتیجه منشأ خطاهایی می گردد. .

قرآن كریم در آیات زیادی این لغزشگاه را تذكر می دهد. در آیه ی 116 از سوره ی انعام می فرماید: اكثر مردم اینچنین می باشند كه از ظن و گمان پیروی می كنند و اگر تو بخواهی از آنها پیروی كنی، به خطا و گمراهی و ضلالت می افتی: .

و ان تطع اكثر من فی الارض یضلوك عن سبیل اللّه ان یتبعون الاّ الظن و ان هم الا یخرصون. .

در سوره ی جاثیه، آیه ی 24 درباره ی دهریین و مادیین و منشأ خطا و گمراهی آنها همین مطلب را گوشزد می كند: .

و قالوا ما هی الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلكنا الاّ الدهر و ما لهم بذلك من علم ان هم لایظنون. .

یعنی گفتند جز این زندگی دنیا كه مرتب می میریم و زنده می شویم (یعنی افرادی می میرند و افراد دیگری در صحنه ی حیات ظاهر می شوند) زندگی دیگری نیست (آنچنان كه پیغمبران گفته اند كه همان كس كه در این دنیا می میرد در نشئه ی دیگر زنده می شود) ، جز دست روزگار و قوای طبیعت دست دیگری در كار نیست. اینها بدانچه می گویند علم ندارند (دلیل عقلی قانع كننده كه موجب یقین بشود ندارند) ، فقط گمان می برند كه این طور باشد. .

قرآن كریم اصرار دارد كه انسان نباید غفلت كند و مطلبی را كه به
جلد هشتم . ج8، ص: 421
حد یقین نرسیده و هنوز در سرحد گمان و تخمین است، صد درصد قطعی و مسلّم انگارد و روی آن پافشاری كند. .

پژوهشهای علمی و اجتماعی نشان می دهد منشأ اكثر خطاها و اشتباهات علما و فلاسفه این است كه به صرف اینكه مطلبی در نظرشان راجح آمد، مطلبی كه فقط نام فرضیه می توان به آن داد، آن را به صورت یك اصل مسلّم اظهار می دارند. .

یكی دیگر از لغزشگاهها شتابزدگی در قضاوت به واسطه ی میل شدید به اظهار نظر است. لهذا در برخی موارد، نه به واسطه ی اینكه ظن و گمان را به جای یقین گرفته است بلكه به واسطه اینكه شتاب دارد هرچه زودتر نظر خود را ابراز دارد، لهذا با وجودی كه هنوز دلیل كافی موجود نیست اظهار نظر می كند و حال آنكه صبر و تأنّی و آرام آرام گام برداشتن یكی از شرایط اولیه ی درست فكر كردن است. .

قرآن كریم در برخی آیات خود به این حقیقت گوشزد می كند كه بعضی از مردم با اینكه علم و اطلاعشان درباره ی یك مطلب ناقص است و احتیاج دارند بیش از آنچه علم واطلاع دارند اطلاعاتی جمع آوری كنند اما حوصله به خرج نداده، رأی خود را صادر می كنند. در سوره ی مباركه ی والنجم می فرماید: [ذلك مبلغهم من العلم. ] .

یكی دیگر از موجبات لغزش، موافقت تمایلات نفسانی با یك طرف قضیه است، یعنی ذهن تحت تأثیر تمایلات و احساسات موافقی كه در روح نسبت به یك طرف قضیه موجود است اظهار نظر می كند. این خطا نه به واسطه ی مشتبه شدن ظن و یقین به یكدیگر است و نه به واسطه ی تمایل خود ذهن به اظهار نظر است، بلكه به واسطه ی این است كه تمایلات نفسانی و شهوات شخصی با یك طرف بالخصوص موافق است و به عبارت دیگر از آن جهت است كه انسان خود را نسبت به یك طرف ذی نفع می بیند. مثلاً اگر انسان بخواهد میان خود و شخص دیگری قضاوت كند و بسنجد كه آیا هنر او بهتر است یا هنر من، آیا اطلاعات علمی فلان شخص بیشتر است یا اطلاعات علمی من، قهراً در این گونه موارد تمایل شدید دارد كه به نفع خود و علیه
جلد هشتم . ج8، ص: 422
رقیب قضاوت كند و اگر مراقبت كامل از خود ننماید قضاوت و نظرش تابع هوای نفس او خواهد بود نه تابع دلیلهای موجود. قرآن كریم در سوره ی والنجم می فرماید: .

ان یتبعون الاّ الظن و ما تهوی الانفس. .

یعنی اینها پیرو ظن و گمان و دیگر تابع هواهای نفسانی خود هستند. .

یكی دیگر از موجبات لغزش، تقلید و تبعیت از اسلاف و گذشتگان است. انسان اگر از ذهن خود مراقبت نكند، در وهله ی اول وقتی كه گذشته ی تاریخی خود را ببیند كه به یك شكل خاص بوده است، پدران و نیاكان خود را ببیند كه اعتقادات و روشهای خاص داشته اند، نمی تواند باور كند كه ممكن است همه ی آنها خطا كرده باشند، شخصیت اسلاف و گذشتگان برای او محكمترین دلیل جلوه می كند، سخن آنها و روش آنها را حجت می شمارد و بدون هیچ دلیلی تسلیم راه و روش آنها می گردد. .

قرآن كریم آیات زیادی در مذمت و خطا بودن تقلید اسلاف دارد. برای نمونه یك آیه ذكر می كنیم. .

در سوره ی بقره، آیه ی 170 می فرماید: .

و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل اللّه قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا او لو كان اباؤهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون. .

یعنی چون به آنها گفته شود دستورهایی كه از طرف خدا رسیده به كار ببندید، می گویند بلكه مطابق آنچه كه دیده ایم پدران ما می كرده اند انجام خواهیم داد. آیا اگر پدران آنها چیزی درك نمی كرده اند و راه به جایی نمی برده اند باز هم. . . ؟ .

یكی دیگر از موجبات لغزش، پیروی از اكابر و بزرگان و به
جلد هشتم . ج8، ص: 423
عبارت دیگر تقلید كوركورانه از شخصیتهای مهم زمان است. قرآن كریم در سوره ی احزاب، آیه ی 67 از زبان گمراهان در روز قیامت نقل می كند كه پشیمانی خود را اینچنین اظهار می دارند: .

ربنا انا اطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلونا السبیلا. .

پروردگارا، ما بزرگان و اكابر خود را اطاعت كردیم و آنها ما را گمراه كردند. .

در هریك از موضوعاتی كه اشاره كردیم آیات متعددی هست، ما فقط به عنوان نمونه بعضی از آیات را یاد كردیم. .

اكنون وارد اصل احتجاجات و استدلالات قرآن بشویم. .

احتجاجات قرآن از یك نظر منقسم به دو قسم می شود: یك قسم احتجاجاتی كه در مقام ابطال دلیل مخالفین است و جنبه ی منفی و باز نمودن راه خطای استدلال مخالفین است. قسم دیگر احتجاجاتی است كه مستقلاً و مستقیماً بدون اینكه ردّ دلیل مخالفین منظور باشد ایراد شده است. .

و از نظر دیگر احتجاجات قرآن اقسام متعددی دارد و آن از نظر موضوعاتی است كه در مورد آنها استدلال شده است، از قبیل: اثبات وجود خداوند و یگانگی او، اثبات صفات كمالیه ی خداوند، اثبات معاد و نشئه ی آخرت، اثبات توحید در عبادت و ابطال عبودیت غیر خدا، اثبات نبوت انبیا به طور عموم و نبوت خاتم الانبیاء به طور خصوص، رد توهماتی كه درباره ی ملائكه یا انبیاء شده است و از این قبیل.

وجود خداوند و یگانگی او:

آیاتی كه بر وجود خداوند یا یگانگی او استدلال می كنند چهار دسته است: .

الف. آیاتی كه به نظام موجود در خلقت و به اتقان صنع استدلال می كنند. خلاصه ی مضمون این آیات این است كه مردم را به تدبر و
جلد هشتم . ج8، ص: 424
تحصیل معلومات در ساختمان و خلقت موجودات جهان دعوت می كند و می فرماید اگر انسان به نظاماتی كه در خلقت این مخلوقات به كار رفته است دقت كند، می فهمد كه تقدیر و تدبیری در خلقت این موجودات به كار رفته است، و به همین جهت قرآن كریم این مخلوقات و نظامات موجود در آنها را به عنوان «آیات» یعنی نشانه های حكمت و تدبیر و تقدیر الهی یاد می كند. آیات قرآن در این موضوع خیلی زیاد است. كافی است فعلاً شما را به آیات 20- 25 از سوره ی مباركه ی روم و به آیه ی 164 از سوره ی مباركه ی بقره ارجاع كنیم. .

ب. آیه ای است كه منطبق بر برهان خلف است، یعنی مدعا را از راه ابطال نقطه ی مقابلش اثبات می كند. در این آیه، توحید از راه محال بودن تعدد خدا اثبات شده است. آن آیه، آیه ی 22 از سوره ی انبیاء است، می فرماید: لو كان فیهما الهة الاّ اللّه لفسدتایعنی اگر در آسمان و زمین (مقصود همه ی عوالم علوی و سفلی وجود است) خدایان دیگری غیر از خدا می بود آنها فاسد و فانی و معدوم می شدند، یعنی تعدد خدا و مبدأ سبب فساد عالم می گردد و چون عالم باقی است و به نظام خود ادامه می دهد پس تعدد نیست و یگانگی است. .

این برهان احتیاج به توضیح دارد. در این آیه میان تعدد خدا و فساد عالم تلازم شده است. اكنون باید ببینیم چگونه تعدد واجب الوجود مستلزم فساد و خراب عالم است. .

رجوع شود بهالاتقان، صفحات 135- 137. .

در كتابابن تیمیّه، تألیف شیخ محمد ابو زهره، در پاورقیها احیاناً مثل صفحه ی 301 ارجاع می كند به كتابی تألیف خودش به نام تاریخ الجدل. مراجعه شود.
[1] به آثار هانری برگسون و ویلیام جیمز و الكسیس كارل مراجعه شود.
[2] تحقیق تفصیلی این مطالب را از كتب منطق و فلسفه باید جستجو كرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است