1. گرچه می خواستم وارد بحث تحلیلی و موضوعی خود شوم
ولی لازم می دانیم چند مطلب دیگر را قبلاً بحث كنیم: .
الف. اساساً آیا قرآن برای شناخت است یا نه، مثلاً برای ثواب و
تلاوت است؟ سخن مالك و سخن حنفیان كه در مقدمه ی جلد 5
اصول
فلسفهذكر كرده ایم، سخن اخباریین خود ما و بالاخره سرگذشت
اسف انگیز این مطلب كه تأثیر عظیمی در انحطاط مسلمین داشت.
برخی اساساً قرآن را لااقل در بعضی مسائل برای شناخت ندانستند
(داستان مقدمه ی جلد 5
اصول فلسفه) . برخی گفتند قرآن فقط برای
شناخت پیغمبر و ائمه است. برخی در كیفیت شناخت، جمود بر لفظ
تك تك آیات كردند و عقل و حتی ارجاع بعضی آیات را به بعضی
دیگر جایز نشمردند. بعضی باطنی شدند و تفسیر به رأی كردند. معنی
تفسیر به رأی چیست؟ تطبیق یا تفسیر؟ مسئله ی تعمیم مثل شمس، و
تأویل مثل داستان ابراهیم. . . .
مقایسه ی قرآن با
وداهاو با
اوستاو با بعضی دیگر كتب كه جنبه ی
جلد هشتم . ج8، ص: 359
رمزآسا به خود بگیرد و غیر از طبقه ی برهمنها و موبدها كسی حق
نداشته باشد نسخه ای از آن داشته باشد و یا آن را تلاوت كند. در
حمله ی اسكندر به ایران در همه ی ایران فقط دو نسخه
اوستاوجود داشته
است و موبدها نمی خواسته اند این كتاب در دست عموم باشد و به
همین جهت قادر بر تغییر و تحریف آن بوده اند. .
لغت تفسیر یعنی پرده برگرفتن و توضیح دادن و شرح دادن و
تبیین كه در خود قرآن نسبت به پیغمبر آمده است. .
ب. مسئله ی دوم مسئله ی محكم و متشابه در قرآن است كه در سوره ی
آل عمران آمده است. .
مسئله ی
القرآن یفسّر بعضه بعضاًاولاً تا اندازه ای در سخنان
هركسی چنین است ولی قرآن خصوصیتی دارد كه چون برای همه
است و در عین حال اختصاصی است، مطالب را به طوری گفته كه
هركس به اندازه ی خود بفهمد و این مشكلترین كارهاست. به قول
استاد
[1]اینكه حكیم با اصطلاحات سخن می گوید از ضعف اوست،
قادر نیست با الفاظ عادی مطالب عالی را طرح كند. .
فلسفه ی متشابهات قرآن چیست؟ چرا همه ی قرآن محكمات نیست
كه همه بفهمند؟ این سؤال از اشتباه در مفهوم متشابه پیدا شده است كه
گمان شده رمزگویی است. این از تشابه معانی است نه لفظ. كلمه ی
مفاتح الغیب، كلمه، لوح، قلم، عرش، كرسی و غیره حقایقی است
ماورائی كه برخی افراد قادر به فهم آن هستند. آیه ی و هر چیز خزائنش
نزد ماست. .
[1] [احتمالاً مقصود امام خمینی (ره) است. ]