در
کتابخانه
بازدید : 542877تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Expand مشخصات اسلاممشخصات اسلام
Collapse توحیدتوحید
توحید- برهان نظم، ایرادها، جوابها
توحید و عشق فطری انسان و سایر موجودات جهان
توحید- بت پرستی و ریشه ی آن، نظر ابوریحان
توحید- فطرت، ظهور در عین بطون
توحید- خداشناسی
توحید و تكامل
توحید و تكامل- نظریه ی ابن خلدون، جاحظ
توحید- آثار معرفت و ایمان به حق
توحید- خوشبینی و عشق
خوشبینی و بدبینی به نظام آفرینش (توحید و مسئله ی خیر و شر و حكمت بالغه)
توحید- جهان و حدوث و پیدایش آن
توحید- معرفة النفس
توحید در عبادت، یكتاپرستی
توحید در قرآن
توحید- عرفان
توحید فلسفی و توحید عرفانی- راه عقل و راه دل
معرفة اللّ?ه- تعطیل
توحید- معرفت یا تعطیل؟
توحید- معرفة اللّ?ه
توحید- فطرت عشق
اقسام توحید
یادداشت توحید در عبادت
توحید در عبادت
توحید
توحید- جمال و جلال، باطن من حیث هو ظاهر
توحید كامل، قلب عارف، دین حب، وحدت وجود
احاطه ی ذاتی و علمی حق- توحید- ما ثبت قدمه امتنع عدمه
توحید- ادله ی توحید
توحید- دلیل وجدان
توحید- عجز عقول
توحید- آیا معرفت آفاقی معرفت حقیقی نیست؟
توحید- قضا و قدر
توحید- قضا و قدر- مدارك
قضا و قدر- حدیث «كل میسّر لما خلق له»
قضا و قدر
قضا و قدر- سنن الهی، معنی «جفّ القلم»
توحید- قضا و قدر- كل میسّر لما خلق له
توحید- قضا و قدر، فرار از طاعون
توحید- قضا و قدر
توحید- قضا و قدر، معنی «ما شاء اللّ?ه كان» و معنی «جفّ القلم» و اینكه لازمه اش حركت است نه سكون
القضاء و القدر
توحید- بدا و قضا و قدر
قضا و قدر و تأثیر آن در فعالیت و یا بالعكس
توحید- قضا و قدر، مسائل
توحید- اسماء الهی
توحید و معرفت كامل و معنای فنای در توحید و نظر به عالم به نظر كتابی
توحید- لذات معنوی
توحید- رزاقیت خدا
توحید- غلبه ی رحمت
توحید- رحمت حق بر غضبش سبقت دارد
توحید- وحدت وجود
توحید- حیرت حكیم
توحید- خداشناسی
یادداشت توحید، خداشناسی
خدا و جهان (توحید) و انسان و جهان
توحید- الهام، رؤیا
توحید- اول الدین معرفته
توحید
توحید و توكل- مراتب توحید
توحید- مسئله ی رؤیت
توحید- جبر و اختیار
توحید- رزاقیت خداوند
توحید- عشق و محبت به خدا
توحید- تسبیح موجودات
توحید- جهان طبیعت و ماوراء طبیعت
توحید- تشبیه و تنزیه
توحید- كلام، مسئله ی جبر و اختیار و نفی صفات مغایر ذات و پیدایش قدریه و جهمیه و بعد پیدا شدن معتزله و احادیث دالّ بر جبر كه نقل شده
توحید: و نحن اقرب الیه منكم- شعور مخفی انسان
توحید- تشبیه مراتب وجود به مراتب عدد
توحید- حكمت بالغه
توحید- اندیشه ی الهی و اندیشه ی ماتریالیستی
یادداشت خدا در آیینه ی اندیشه ی بشری
توحید- عبادت تكوینی
Expand قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. معمولاً توحید را به چهار قسم تقسیم می كنند: توحید ذات، توحید صفات، توحید فعل یا توحید خالقیت، توحید در عبادت.

توحید ذاتی:

توحید در ذات عبارت است از اینكه در مقام ذات و مرتبه ی ذات برای خدا شریك و ندّ و مثل نیست: لیس كمثله شی ء، و لم یكن له كفواً احد، و له المثل الاعلی. در قرآن كریم خداوند حق مطلق و غیرخدا باطل خوانده شده است: ذلك بأن اللّه هو الحق و انه یحیی الموتی(سوره ی حج، آیه ی 6) . همچنین است آیه یهو الاول و الاخر و الظاهر و الباطنو آیه یهو اللّه فی السموات و فی الارض. و نیز: و ردوا الی اللّه مولیهم الحق و ضل عنهم ما كانوا یفترون. در دفتر «مبدأ و معاد» سخن فارابی را در اطلاقات كلمه ی حق نقل كردیم. به هر حال اینكه قرآن كریم خداوند را حق مطلق معرفی می كند اشاره به توحید ذاتی است. .

توحید ذاتی البته مراتب و درجاتی دارد. ساده ترین مراتب آن این است كه غیر خدا هرچه هست مفتقر و ممكن الوجود است [1] ولی
جلد هشتم . ج8، ص: 171
لطیف ترین مراتبش همان است كه وجود حقیقی منحصر به اوست، ثانی ندارد، به عدد در نمی آید، نمی توان گفت او یك موجود و فلان شی ء هم موجود دیگر، زیرا در مرتبه ی آن موجود دیگر هم هست:
كه یكی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الاّ هو.
سعدی در توحید ذاتی می گوید:
ره عقل جز پیچ در پیچ نیست
برِ عارفان جز خدا هیچ نیست
توان گفتن این با حقایق شناس
ولی خرده گیرند اهل قیاس
كه پس آسمان و زمین چیستند
بنی آدم و دیو و دد كیستند
پسندیده پرسیدی ای هوشمند
بگویم جوابت گر آید پسند
كه هامون و دریا و كوه و فلك
پری و آدمیزاد و دیو و ملك
همه هرچه هستند از آن كمترند
كه با هستی اش نام هستی برند
عظیم است پیش تو دریا به موج
بلند است خورشید تابان به اوج
ولی اهل صورت كجا پی برند
كه ارباب معنی به ملكی درند
كه گر آفتاب است یك ذره نیست
وگر هفت دریاست یك قطره نیست
چو سلطان عزت علم بركشد
جهان سر به جیب عدم دركشد.
در آثار دینی وارد شده كه معنیاللّه اكبر، اللّه اكبر من ان یوصف است. هیچ موجودی با واجب قابل مقایسه و محاسبه نیست، نسبت
جلد هشتم . ج8، ص: 172
ندارد. نسبت هر موجودی با واجب نسبت محدود با نامحدود است.

اگر فرض كنیم یك واحد را با عددی كه از اینجا تا كره ی خورشید و كهكشان جلویش صفر بگذارند، باز نسبت نسبتِ محدود به محدود است. اما نسبت اشیاء به خداوند نسبت محدود به نامحدود است، بلكه خداوند فوق ما لایتناهی است بما لایتناهی. .

امیرالمؤمنین فرمود: عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم. .

2. توحید ذاتی خواه به مفهوم ساده ای كه صرفاً می گوید واجب الوجود یكی است به دلیل دور و تسلسل و یا به مفهومی كه از قرآن كریم استنباط می شود كه حق و حقیقت منحصراً اوست، حقیقتی است كه از طریق علوم حسی و تجربی نمی توان نفیاً یا اثباتاً درباره ی آن نظر داد، معقول صِرف است. .

چقدر در اشتباهند كسانی كه خیال می كنند قرآن توحید را منحصراً از راه علوم حسی و تجربی و كَونی اثبات می كند. از كجای علوم طبیعی می توان مفهوملم یكن له كفواً احدیا مفهومذلك بأن اللّه هو الحقرا اثبات كرد؟ خلاصه اینكه معنی توحید ذاتی این است.

توحید صفاتی:

3. اما توحید صفاتی. این مسئله ای است مربوط به صفات و اسماء باری تعالی از قبیل: حیات، علم، قدرت، كلام، سمیع، بصیر، مُدرك، ازلیت، ابدیت. .

البته حكما صفات باری تعالی را تقسیم كرده اند به صفات حقیقیه، اضافیه، حقیقیه ی ذات اضافه، و راجع به اینكه در هریك از این سه قسم كدام صفت اصلِ سایر صفات است بحثهایی كرده اند. در خود قرآن اسماء و صفات باری تعالی ذكر شده از قبیل: الحی القیوم، العلیم القدیر، السمیع البصیرو از قبیل آیات آخر سوره ی حشر: .

هو اللّه الذی لا اله الاّ هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم. هو اللّه الذی لا اله الاّ هو الملك القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر سبحان اللّه عما یشركون. هو اللّه الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی
جلد هشتم . ج8، ص: 173
السموات و الارض و هو العزیز الحكیم.
.

در اول سوره ی حدید می فرماید: .

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شی ء علیم. .

در سوره ی حمد اسماء: اللّه، رب، رحمن، رحیم، مالك یوم الدینذكر شده است و در سوره ی توحید: هو اللّه، احد، صمد، به اضافه ی سلب والدیت و مولودیت و شریك داشتن ذكر شده است. .

راجع به صفات بحث عمیقی پیش آمده است كه آیا صفات خداوند مغایر با ذات اوست یا عین ذات او؟ اشاعره معتقد به مغایرت شده اند و عقیده ی ما شیعیان عینیت است. معتزله اساساً منكر صفات شده اند و آنها فقط به این دلیل خود را اهل التوحید می خوانند كه قائل به صفت نیستند:
الاشعری بازدیاد قائلة
و قال بالنیابة المعتزلة.
آیا مسئله ی صفات را اول بار جهم بن صفوان طرح كرد؟ :

اهل تاریخ مدعی هستند كه مسئله ی صفات را اولین بار مردی به نام جهم بن صفوان در زمان امویین عنوان كرد. رجوع شود به آخر فجرالاسلامو جلد اولتاریخ ادبیاتادوارد براون وتاریخ علم كلام شبلی نعمان. .

در تفسیرصافیذیل آیات آخر سوره ی حشر ازتوحیدصدوق نقل می كند كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: .

ان للّه تبارك و تعالی تسعة و تسعین اسماء من احصاها دخل الجنة. .

و شیخ صدوق گفته است: .

احصائها هو الاحاطة بها علماً و الوقوف علی معانیها و لیس
جلد هشتم . ج8، ص: 174
معنی الاحصاء عدّها.
.

بحث در «صفات» كتاب علم الیقین:

خود فیض می گوید: ما در كتابعلم الیقینبرای این حدیث معنی دیگری ذكر كردیم و هر اسمی را هم تفسیر كرده ایم. .

به هر حال ائمه ی شیعه و بعد حكمای شیعه عینیت ذات و صفات را به نحو شایسته و لطیفی اثبات كرده اند. میرداماد می گوید: .

حیوة كله و كله الحیوة، علم كله و كله العلم، قدرة كله و كله القدرة. .

عرفا در باب اسماء و صفات باری تعالی سخنان مخصوصی دارند.

نظریه ی عرفا در باب وحدت ذات و صفات:

از جمله مواردی كه عرفان با تشیع نزدیك می شود در اسماء و صفات باری است، زیرا اشاعره قائل به تكثر صفاتند و معتزله منكر صفاتند و عرفان فقط با وحدت ذات و صفات جور درمی آید. .

در دعای كمیل می خوانیم: و بأسمائك التی ملأت اركان كل شی ء. در بسیاری از دعاها خداوند را به اسم عظیم یا اعظمش قسم می دهیم.

در سوره یسبح اسم ربك الاعلیمی فرماید: اسم پروردگار اعلی یا اسم اعلای پروردگار را تسبیح و تنزیه بكن. همچنین در دعای كمیل می خوانیم: .

یا رب، یا رب، یا رب، اسئلك بحقك و قدسك و اعظم صفاتك و اسمائك ان تجعل اوقاتی من [2]اللیل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و اعمالی عندك مقبولة حتی تكون اعمالی و اورادی كلها ورداً واحداً و حالی فی خدمتك سرمداً.
جلد هشتم . ج8، ص: 175
قرآن كریم ملاك خلافت آدم را تعلّم اسماء الهی ذكر كرده است: .

و علّم ادم الاسماء كلها ثم عرضهم علی الملائكة فقال. . . .

یكی از مباحث اسماء و صفات، بحث الحاد در اسماء اللّه است كه:

و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه. . . .

یكی دیگر بحث در توقیفیت و عدم توقیفیت اسماء و صفات است كه خطبه ای درنهج البلاغهدر این باب هست. رجوع شود به تفسیرالمیزان، جلد. . . صفحه. . . .

در توحید صفات باید گفت اشاعره رسماً منكر این قسم توحیدند و به كثرت و مغایرت ذات و صفات قائلند. معتزله قائل به توحید صفاتند اما توحید صفاتی آنها به معنی انكار صفات و نیابت ذات از صفات است. به لسان اخبار این نوع توحید كه معتزله خود را اهل العدل و التوحید می خواندند، تعطیل نامیده شده است همچنان كه واقعاً تعطیل است. .

سخن معتزله در نیابت، درست مثل این است كه بگوییم شخصی سواد ندارد و قلم را روی كاغذ می كشد ولی همیشه آنچه از زیر دستش بیرون می آید معنی دار است.

تشبیه عقیده ی معتزله در صفات خدا به عقیده ی دكارت در باب روح جانداران:

چقدر شبیه است سخن معتزله در باب خدا به سخن دكارت و اتباعش در باب روح داشتن حیوانها كه مدعی بودند حیوان روح و ادراك ندارد، ماشینهای بی حس و بی دركی هستند كه این طور ساخته شده اند، احساس لذت و درد در آنها نیست.

هذیان دانشمند:

این گونه نظریات را باید از نوع هذیاناتی دانست كه معمولاً دانشمندان در بن بست های سخت اظهار می دارند و ما گفته ایم مزخرف ترین سخنان را همواره دانشمندان گفته اند نه عوام الناس.

عوام الناس نمی توانند این طور چرندهای بزرگ بگویند. .

یكی از ابواب عظیم معارف اسلامی كه در فلسفه ی یونان اثر و
جلد هشتم . ج8، ص: 176
خبری از آنها نیست، معرفت اسماء و صفات است.

توحید افعالی:

اما توحید در خالقیت. در اینجا كار بعكس توحید صفات است؛ اشاعره طرفدار توحید و معتزله مخالف توحیدند ولی عقیده ی شیعه در اینجا نیز با هر دو فرقه مخالف است. همان طوری كه در توحید صفات شیعه طرفدار توحید است اما نه به آن معنی كه معتزله قائلند، در توحید افعالی نیز شیعه طرفدار توحید است ولی نه به آن معنی كه اشاعره قائلند. .

از نظر اشاعره معنیهل من خالق غیر اللّهو امثال اینها این است كه هیچ چیزی در جهان از خود اثر و فعلی ندارد. آتش كه روی پنبه گذاشته می شود با آب در ذات خود فرقی ندارد ولی خدا رسم و عادتش بر این است كه وقتی كه آتش مثلاً روی پنبه گذاشته می شود خودش مستقیماً بلادخالت آتش ایجاد احتراق كند. جهان و اسباب و مسببات از نظر این دسته جز یك پرده ی ظاهری نیست، رابطه ی سببی و علّی و معلولی میان اشیاء نیست. .

ولی به عقیده ی معتزله خداوند فقط خالق ذوات اشیاء است، بلكه خالق اصل عالم در آغاز كار است و دیگر اراده ی او در كار عالم دخالت ندارد، عیناً مانند بنّایی كه بنایی را می سازد و می رود. .

ولی از نظر حكمای شیعه توحید در افعال و خالقیت جای انكار نیست و سخن معتزله كفر است. اما لازمه ی توحید افعالی این نیست كه هیچ موجودی در موجود دیگر ذی اثر نباشد. توحید در افعال به معنی این است كه اشیاء در عین اینكه فاعل اثر خود هستند و نسبت اثر آنها به آنها حقیقت است، خدا فاعل آن اثر است و این اِسناد نیز حقیقت است. به عقیده ی اشاعره اسناد فعل به خدا حقیقت است و اسناد آن به غیر خدا مجازی است و به عقیده ی معتزله اسناد هر فعلی به فاعل محسوس خود حقیقت است و به خدا مجازی است. .

این قاعده در افعال بشر نیز صادق است: الفعل فعل اللّه و هو فعلنا. .

از نظر ما توحید خالقیت به معنی این است كه همه چیز به
جلد هشتم . ج8، ص: 177
ارادة اللّه و اذن اللّه اثر خود را بروز می دهد. .

در قرآن كریم در زمینه های مختلف در عین اینكه آثاری را به فاعلهایی نسبت داده، كلمه یباذن اللّهرا به كار برده است [3]. در بعضی آیات دخالت اشیاء از قبیل ابر و باران را با كلمه ی «به» بیان كرده است. .

ما می گوییم خداوند قیّوم علی الاطلاق است: هو الحی القیوم. ما می گوییم سررشته ی همه ی اسباب و مسببات در ید قدرت و اراده ی اوست، عالم به اراده ی [او] حركت می كند:
ازمّة الامور طراً بیده
و الكل مستمدّة من مدده.
امیرالمؤمنین می فرماید: .

اللّهم انك آنس الآنسین لاولیائك. . . علماً بأن ازمّة الامور بیدك و مصادرها عن قضائك.

تفاوت معارف شیعه در توحید ذاتی و صفاتی و افعالی با اشاعره و معتزله:

از آنچه تا اینجا گفته شده [معلوم گردید] كه از سه قسم توحید ذكر شده، همه [4]طرفدار توحید ذاتی هستند ولی توحید صفاتی را فقط معتزله قائلند و توحید افعالی را فقط اشاعره، ولی شیعه به هر سه توحید قائل است و معنی توحید صفاتی در نزد شیعه با آنچه معتزله می گویند و معنی توحید افعالی با آنچه اشاعره می گویند متفاوت است، همچنان كه توحید ذاتی- كه ائمه ی شیعه مخصوصاً علی علیه السلام توضیح داده است و عرفا از آن پیروی كرده اند و تدریجاً فكر وحدت وجود را پدید آورده است- با آنچه عموم متكلمین گفته اند متفاوت است.

توحید در عبادت:

4. اما توحید در عبادت. تا توحید ذاتی و افعالی روشن نشود، توحید در عبادت روشن نمی شود. توحید در عبادت متفقٌ علیه همه ی فرق اسلامی است. همان طوری كه هیچ فرقه ای منكر توحید ذاتی
جلد هشتم . ج8، ص: 178
نیست منكر توحید در عبادت نیز نیست، برخلاف توحید صفاتی و توحید افعالی كه اولی را اشاعره و دومی را معتزله رسماً منكرند. .

بحث و اختلافی كه میان فرقه ی وهابیه (اتباع ابن حزم و ابن تیمیّه و محمد بن عبدالوهاب) و جمهور مسلمین است جنبه ی صغروی دارد، مربوط به این است كه حقیقت عبادت چیست و آیا خواندن غیر خدا و گفتن «یا رسول اللّه» و «یا علی» و استغاثه از ارواح طیبه، حاجت خواستن، سجده بر تربت حسینی كردن، بوسیدن ضریح، نذر و قربانی برای غیرخدا و بالاخره توسل برای حاجات دنیا و استشفاع برای گناهان در آخرت و تقرب جستن به وسیله ی آنها به سوی خدا كه ما می گوییم: «اللّهم انی اتقرب الیك به» یا «بهم» یا «بحبهم» ، آیا اینها عبادت است یا نه [5]. .

در اینجا اول معنی عبادت را باید بفهمیم كه چیست. عبادت از ماده ی «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه ی مالكیت و مملوكیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوك و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالك مالكیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبد و ما فی یده كان لمولاه. .

در قرآن كریم در مواردی كه فردی بر فرد دیگر حكومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملاً با او معامله ی برده و مملوك می كند، عبادت و تعبید به كار برده شده آنچنان كه درباره ی فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می كند: و تلك نعمة تمنها علیّ ان عبدت بنی اسرائیل، یا از زبان فرعون نقل می كند: و قومهما لنا عابدون [6]ولی مسلماً این گونه رابطه كه صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنكه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرك به خدا نامیده نمی شود. عبادت خدا كه باید
جلد هشتم . ج8، ص: 179
خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرك و خروج از توحید و منافی بالا اله الاّ اللّه است به معنی این نیست كه انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد.

البته درجه ی اعلای توحید این است كه انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد، اما بحث ما در مرز میان شرك و توحید در معنی عبادت توحیدی است كه نقطه ی مقابل آن شرك و خروج از توحید است.

حقیقت عبادت:

ممكن است كسی بگوید عبادت خدا عبارت است از اطاعت مملوكانه ی خدا یا اعتقاد به الوهیت حق. ولی در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب آور هست و می توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكی مالك خود را اطاعت می كند و بس، عبادت نیست. اینكه در «اصول» می گویند «تعبدی» آن است كه قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم كه به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست. عبادت یك ركن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تكریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در كار باشد و یا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حكم فطرت در مقابل هر چیزی كه خود را ببیند یك عكس العمل نشان می دهد؛ در مقابل جمال تحسین می كند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می شود، در مقابل علم احساس طلب می كند و در مقابل كمال مطلق تقدیس و تسبیح می كند. در دفتر 86 نمره ی 43 و هم در بعضی دروس مدرسه ی مروی گفتیم كه قصد قربت و امتثال امر ملاك تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاك ثواب و حتی تقرب هست. ممكن است عملی عبادت باشد و مقرِّب نباشد. ممكن است عبادتی كه دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینكه عمل ریایی عبادت صوری است. .

به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ی ما ملاك عبادت به آن معنی كه در مقابل شرك و بت پرستی واقعی صورت می گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرك است.
جلد هشتم . ج8، ص: 180
به عقیده ی ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنی و تكوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ی ما صرف اعتقاد به تسلط معنوی و ماوراء الطبیعی موجودی شرك نیست، زیرا قرآن از قدرتهای ماوراء الطبیعی در افراد بشر یاد می كند مثل آنچه كه درباره ی یكی از نزدیكان سلیمان یاد می كند: قال الذی عنده علم من الكتاب. . . قرآن با این تعبیر می گوید او به موجب علمی از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعی را پیدا كرد.

مرز توحید و شرك:

اعتقاد به این گونه قدرتها اگر مقرون به این اعتقاد باشد كه به ارادة اللّه و مشیة اللّه و اذن اللّه كار می كنند، شرك نیست ولی اگر چنین فرض شود كه از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعی شرك است و تعظیم و احترام و قربانی برای آنها نیز شرك است [7]. .

درست مثل این است كه یك وقت تمام مأمورین عالی رتبه و دانی رتبه را مجری بی چون و چرای تصمیمات یك مقام عالیتر می دانیم و یك وقت به نوعی ملوك الطوایفی قائل هستیم. .

5. دو مقدمه برای توحید در عبادت باید ذكر كنیم: یكی اینكه حضرات وهابی سخن مهمی كه همواره آن را تكرار می كنند این است كه مشركین عرب كه قرآن آنها را مشرك می داند منكر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمی دانستند همچنان كه نص آیات قرآن است كه: لئن سألتهم من خلق السموات و الارض لیقولن اللّه، ان الذین تدعون من دون اللّه لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له. در عین حال به
جلد هشتم . ج8، ص: 181
موجب توسل و قربانی و شفاعت خواستن از بتها قرآن آنها را مشرك می خواند، پس معلوم می شود به هیچ مخلوقی نباید متوسل شد و برای هیچ مخلوقی نباید قربانی كرد و یا استشفاع كرد.

ملاك شرك مشركین عرب اعتقاد به ربوبیت بتها بود نه خالقیت آنها:

جواب این بیان این است كه درست است كه مشركین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولی قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنی نمی گفتند كه بت قادر است معدومی را به وجود آورد ولی آنها را متصرف در كائنات می دانستند. .

نكته ی دوم اینكه رمز بت پرستی چیست؟ چطور است كه گروهی از افراد بشر تراشیده و ساخته ی خود را پرستش می كنند؟ حقیقت این است كه بت پرستی ریشه ی پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بوده است كه هر نوعی از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یك قوه ی روحانی و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلی است، و احیاناً انواع حوادث را به یك موجود علوی فلكی یا معقول صِرف مستند می كردند مثل اینكه مثلاً زهره را رب النوع شادی و خوشی، ستاره ی دیگر را رب النوع جنگ و خونریزی می دانستند [8]. صاحبان این عقاید به عقیده ی بعضی به خدای یگانه اعتقاد نداشته اند و بعد این كثرت پرستی تبدیل به توحید شده است. ولی به عقیده ی ما این گونه كثرت پرستی بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنی در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلی را از موجودات علوی می دانستند و خداوند را متصرف و مربی و مدبر عالم نمی دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند كه خدا را خالق منعزل از تصرف در كائنات معرفی می كردند. .

علت پرستش بت این بوده كه بتها را مظهر و جای حلول و تعلق قوای عالیه می دانسته اند، همچنان كه میان آن قوای عالیه و بعضی از جدولها و شكلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن كسی كه بت را می پرستید در اصل روی
جلد هشتم . ج8، ص: 182
این حساب بود كه بت را مظهر و محل یعنی مركز حلول و علاقه و تعلق یكی از قوای عالیه می دانست، هرچند در نسلهای بعد همه ی اینها فراموش می شد و به صورت عادتی در می آمد. لهذا ما می بینیم در قصه ی حضرت ابراهیم و بت پرستان، هم سخن از بتهای چوبی و ساخته شده است و هم از پرستش ستارگان و ماه و خورشید [9]. .

منشأ اعتقاد به ربوبیت بتها اعتقاد به مظهریت آنها نسبت به قوای مدبره ی جهان بود. لهذا قرآن كریم می فرماید: أ ارباب متفرقون خیرام اللّه الواحد القهار.

فرعون نیز مدعی ربوبیت بود نه خالقیت:

مشركین عرب اعتقاد به خالقیت بتها نداشتند ولی به ربوبیت آنها معتقد بودند و بتها یا قوای علوی را نسبت به خداوند نظیر ملوك الطوایف نسبت به دولت مركزی می دانستند كه از خود رضا و غضب علیحده داشتند و می توانستند رضایت خود را از شخصی بر حكومت مركزی تحمیل كنند آنچنان كه مثلاً سامانیان و غزنویان و سلجوقیان در عین اینكه خود را نایب و نماینده ی خلیفه ی بغداد می دانستند و از خلیفه منشور می گرفتند، اراده ی خود را به خلیفه تحمیل می كردند. قرآن كه فرمود: الحمد للّه رب العالمیندر حقیقت رب النوع ها را نفی كرد. همچنین موسی كه به فرعون گفت: انا رسول رب العالمینارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون كه خود را رب اعلای مصریان می دانست نفی می كرد.

اعتقاد به اینكه ما را نرسد خدای بزرگ را بخوانیم:

نكته ی سوم اینكه به حكم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حكم عقیده ی جاهلانه ی اینكه میان ما و خدا حتماً وسایطی باید در كار باشد و ما مستقیماً نمی توانیم با خداوند در تماس باشیم، ما باید خدایان كوچك و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خدای بزرگ در تماس
جلد هشتم . ج8، ص: 183
باشند، مشركان خدا را نمی خواندند و یاد نمی كردند، بتها را یاد می كردند، یا به عقیده ی اینكه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده ی اینكه ما را نرسد كه او را بخوانیم، او بزرگتر از این است.

اسلام گفت: .

و اذا سئلك عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان. .

قرآن وسایط فیض را می پذیرد، درباره ی جبرائیل می فرماید: قل من كان عدواً لجبریل فانه نزله علی قلبك، درباره ی ملك الموت (از نظر قبض فیض) می فرماید: قل یتوفیكم ملك الموت الذی وكّل بكم. در عین حال از باب اینكه وسایط فیض صرفاً مجری قضا و قدر الهی هستند [از خود استقلال ندارند. ] [10]
[1] به عبارت دیگر: اختصاص وجوب وجود به خدا، و این معنی را اغلب این طور تصور می كنند كه فرق واجب و ممكن به این است كه وجود را واجب از خود و ممكن از غیر دارد، آنچه را واجب دارد ممكن هم دارد با این تفاوت كه ممكن از غیر به او رسیده. حتی تصور حكمای اصالة الماهیتی تقریباً همین است، زیرا وجود را نه حقیقت و به طریق اولی نه مشكك می دانند. و از آن رسواتر عقیده ی متكلمین است كه عالم را حادث و برای آن محدث قائلند آنچنان كه هر بنایی بنّایی و هر دوخته ای دوزنده ای دارد، چیزی كه هست «یك بنّا» بیشتر در این بنا دخالت نداشته است. و بعضی مثل مجلسی می گویند دلیل عقلی كافی بر توحید ذاتی نداریم، تعبداً و به حكم قرآن و روایات می پذیریم.
[2] فی(خ)
[3] ازالمعجم المفهرساستقصا شود.
[4] [یعنی همه ی اهل سنت. ]
[5] در واقع بحث در این است كه ما حق داریم با مرده ی امام مثل زنده رفتار كنیم یا نه؟ زیرا بسیاری از اینها در صورت زنده بودن طرف اشكالی ندارد.
[6] رجوع شود بهتنبیه الامةمرحوم نائینی، صفحه. . .
[7] و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان كه مشركین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت كه مظهر و هیكل و طلسم رب النوع است بدانند، شرك است ولی اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجری قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرك نیست. اما اینكه در عمل حتی با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانی یا دعا یا تسمیه را برای غیر خدا كرد، تكلیف فرعی است و عقیده ای نیست.
[8] رجوع به كتب تاریخ ادیان
[9] رجوع بهتفسیر فخر رازی، ج 13، ص 46 والمیزان، ذیل آیات: فلما جن علیه اللیل رأی كوكباً قال هذا ربی. . . (ج 7، ص 180 و ص 248) و جلد اول، ص 195 و جلد 3، ص 335 و جلد 10، ص 280 وملل و نحلشهرستانی، ج. . . ، ص. . . وتاریخ ادیانعلی اصغر حكمت، ص 14- 31 و جلد دوم ص 162- 185.
[10] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است