1. از جمله موضوعات خاص علی علیه السلام این است كه تولاّی آن
حضرت مكتب محبت و عشق است
[1]. عنصر محبت خیلی در تشیع
جلد نهم . ج9، ص: 286
علی دخالت دارد. در تاریخ، نام علی با نام محبین
سر از پانشناخته ای توأم است. این جهت ما را به مسئله ی محبت و
عشق و آثار آنها و فواید آنها آشنا می كند. در ورقه های
و ورقه های
و ورقه های
درباره ی این قسمت بحث كرده ایم كه عشق كیمیاست. خواجه در ج 3
اشارات، ص 383 و همچنین صدرالمتألهین به پیروی از خواجه در
ج 3
اسفار، ص 144 عشق را منقسم می كنند به حقیقی و نفسانی و
حیوانی. عشق نفسانی را می گویند: هو الذی یكون مبدأه مشاكلة نفس
المعشوق للعاشق. .
داستانهای محبان و دوستان علی علیه السلام استقصا شود با همه ی
تجلیات و آثار آنها. .
2. از كلمات خود آن حضرت است:
هلك فیّ رجلان: محب غال و
مبغض قال. به هر حال علی علیه السلام موضوع احساسات بسیار تندی له و
علیه واقع شده و دو فرقه به وجود آورده (علاوه بر محبین معتدل) به
نام غلاة و نواصب كه در فقه ما عنوان دارد و هر دو دسته از اقسام
كفار شمرده شده اند. سید در
عروة الوثقیمی گوید: لا اشكال فی
نجاسة الغلاة و الخوارج و النواصب. .
3. رجوع شود به
شرح ابن ابی الحدیدج 4، ص 358 راجع به حب
و بغض ها نسبت به مولی و به ج 3، ص 24 و ج 4، ص 283 راجع به
جعل احادیث له و علیه مولی به مناسبت حب و بغض های افراطی. .
پس معلوم می شود یكی از آثار حب و بغض افراطی نسبت به
مولی جعل و وضع احادیث است. .
4. رجوع شود به
البیان و التبیین، ج 2، ص 173، كلام
عروة. .
5. داستان عدی بن حاتم كه سه پسرش در صفین شهید شدند و
بعد رفت نزد معاویه و آن اظهارات را راجع به مولی كرد، یكی از
نشانه های تأثیر عمیق حب مولی در قلبهاست (در صفحه ی 707
خواهد آمد) .
جلد نهم . ج9، ص: 287
6. ابن ابی الحدید در ج 1، ص 13 بعد از فصل مشبعی می گوید: .
و ما اقول فی رجل تحبه اهل الذمة علی تكذیبهم بالنبوة و
تعظمه الفلاسفة علی معاندتهم لاهل الملة و تصور ملوك الفرنج
صورته فی بیعها و بیوت عبادتها حاملاً سیفه مشمراً لحربه و
تصور ملوك الترك و الدیلم صورته علی اسیافها، كان علی
سیف عضدالدولة بن بویه و سیف ابیه ركن الدولة صورته و كان
علی سیف الب ارسلان و ابنه ملكشاه صورته كأنهم یتفائلون به
النصر و الظفر. و ما اقول فی رجل احب كل احد ان یتكثر به و
ودّ كل احد ان یتجمل و یتحسن بالانتساب الیه حتی الفتوة
- التی احسن ما قیل فی حدها ان لاتستحسن من نفسك ما
تستقبحه من غیرك- فان اربابها نسبوا انفسهم الیه و صنفوا فی
ذلك كتباً و جعلوا لذلك اسناداً انهوه الیه و قصروه علیه و سمّوه
سید الفتیان و عضدوا مذهبهم بالبیت المشهور المروی انه سمع
من السماء یوم احد: لاسیف الاّ ذوالفقار و لا فتی الاّ علی. . . .
7. داستانهایی است از شخصیتهایی از دوستان و علاقه مندان
مولی كه دشمنان به زور آنها را وادار می كردند كه از علی تبری
بجویند
[2]و آنها نمی كنند و در این راه سر می دهند و یا توریه
می كنند. از آن جمله است داستان شداد بن اوس كه معاویه از او
خواست علی را لعن كند. رجوع شود برای این داستان به
البیان و
التبیین، ج 4، ص 69. .
8. جرج جرداق در
علیّ و عصره، ص 955 بحثی دارد راجع به
اینكه ملاك دوستی و دشمنی آن حضرت بیش از آنكه جنبه ی آسمانی
داشته باشد جنبه ی زمینی دارد. .
9. راجع به داستان حجر بن عدی از محبان، رجوع شود به
جلد نهم . ج9، ص: 288
علیّ و عصره، ص 828. .
10. در ص 940 از
علیّ و عصرهكلامی دارد جرداق در اینكه
روح علی در طرفدارانش بود. .
11. یكی از مختصات مولی این است كه با كشته شدن نمرد و
زنده تر شد. شعر معروف ماده ی تاریخ حاجی سبزواری:
اسرار چو از جهان بدر شد
از فرش به عرش ناله بر شد
تاریخ وفات اگر بخواهی
گویم كه نمرد زنده تر شد
در واقع درباره ی مولی صادق است نه درباره ی حاجی و غیره. و همچنین
است كلام خود مولی: .
هلك خزّان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر،
اعیانهم مفقودة و امثالهم فی القلوب موجودة. .
علی مانند منبع فیاضی است كه تمام نمی شود، بلكه روز به روز
زیادتر می شود. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند، بعضی
اندكی بعد از زمان خودشان باز رهبرند و تدریجاً تمام می شود
رهبریشان، اما علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند
[3]
علی
جلد نهم . ج9، ص: 289
مرادی است كه پس از چهارده قرن مرید فدایی دارد. .
12. دشمنان آن حضرت دو دسته بودند: دشمنان شخصی كه
ریشه ی نژادی و یا مطامع دنیوی داشت، از قبیل معاویه و زیاد و غیره.
اینها نواصبند. عده ی دیگر دشمنان مسلكی بودند كه اینها خوارجند. .
13. رجوع شود به ورقه های
و ورقه های
و
ورقه های
.
14. مولوی می گوید:
عشقهایی كز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عشق آن بگزین كه جمله اولیا
یافته از عشق او كار و كیا
15.
الكنی و الالقاب، ج 2، ص 105: .
عن عدی بن حاتم انه دخل علی معاویة فقال: یا عدی، أین
الطرفات؟ یعنی بنیه طریفاً و طارفاً و طرفة. قال: قتلوا یوم
صفین بین یدی علی بن ابی طالب علیه السلام. فقال: ما انصفك ابن
ابی طالب اذ قدم بنیك و اخّر بنیه. قال: بل ما انصفت انا علیاً اذ
قتل و بقیت [4]. قال: صف لی علیاً. فقال: ان رأیت ان تعفینی. قال: لا اعفیك. قال: كان و اللّه بعید المدی، شدید القوی، یقول
عدلاً و یحكم فصلاً، تنفجر الحكمة من جوانبه و العلم من
نواحیه، یستوحش من الدنیا و زهرتها و یستأنس باللیل و
وحشته، و كان و اللّه غزیر الدمعة طویل الفكرة، یحاسب نفسه
اذا خلا و یقلب كفیه علی ما مضی، یعجبه من الدنیا القصیر و من
المعاش الخشن، و كان فینا كاحدنا یجیبنا اذا سألناه و یدنینا اذا
اتیناه و نحن مع تقریبه لنا و قربه منا لانكلمه لهیبته و لا نرفع
اعیننا الیه لعظمته، فان تبسم فعن اللؤلؤ المنظوم، یعظم اهل
جلد نهم . ج9، ص: 290
الدین و یتحبب الی المساكین، لایخاف القوی ظلمه و لاییأس
الضعیف من عدله. فاقسم لقد رأیته لیلة و قد مثل فی محرابه و
ارخی اللیل سرباله و غارت نجومه، و دموعه تتحادر علی
لحیته و هو یتململ تململ السلیم و یبكی بكاء الحزین فكأنی
الآن اسمعه و هو یقول: یا دنیا، أ بی تعرضت ام الیّ اقبلت؟ غرّی
غیری، لا حان حینك، قد طلقتك ثلاثاً لا رجعة لی فیك،
فعیشك حقیر و خطرك یسیر، آه من الزاد و بعد السفر و قلة
الانیس. .
قال: فوكفت عینا معاویة و جعل ینشفهما بكمه، ثم قال: یرحم
اللّه اباالحسن كان كذلك، فكیف صبرك عنه؟ قال: كصبر من
ذبح ولدها فی حجرها و هی لاترقأ دمعتها و لاتسكن عبرتها. قال: فكیف ذكرك له؟ قال: و هل یتركنی الدهر ان انساه؟ .
16. صعصعة بن صوحان عبدی سه جمله دارد درباره ی مولی: یكی
در اول خلافت و یكی بعد از ضربت خوردن و قبل از وفات و یكی
بعد از دفن بر روی قبر. در روز خلافت گفت: .
زیّنت الخلافة و ما زانتك و رفعتها و ما رفعتك و هی الیك
احوج منك الیها. .
بعد از ضربت وارد شد كه عیادت كند. حال حضرت مساعد نبود،
به او اجازه ندادند. .
فقال للآذن: قل له یرحمك اللّه یا امیرالمؤمنین حیاً و میتاً و لقد
كان اللّه فی صدرك عظیماً و لقد كنت بذات اللّه علیماً. فابلغه
الآذن الیه فقال: قل له و انت یرحمك اللّه فلقد كنت خفیف المؤنة
كثیر المعونة. (بحار، ج 9، ص 742)جلد نهم . ج9، ص: 291
مرحله ی سوم بعد از دفن است. در
بحار، ج 9، ص 761: .
قال الراوی: لما الحد امیرالمؤمنین وقف صعصعة بن صوحان
العبدی علی القبر و وضع احدی یدیه علی فؤاده و الاخری قد
اخذ بها التراب و یضرب به رأسه ثم قال: بأبی انت و امی یا
امیرالمؤمنین. ثم قال: هنیئاً لك یا اباالحسن فلقد طاب مولدك
و قوی صبرك و عظم جهادك و ظفرت برأیك و ربحت
تجارتك و قدمت علی خالقك و تلقاك اللّه ببشارته و حفّتك
ملائكته و استقررت فی جوار المصطفی فاكرمك اللّه بجواره و
لحقت بدرجة اخیك المصطفی و شربت بكأسه الاوفی فاسأل
اللّه ان یمنّ علینا باقتفائنا اثرك و العمل بسیرتك و الموالاة
لاولیائك و المعاداة لاعدائك و ان یحشرنا فی زمرة اولیائك،
فقد نلت ما لم ینله احد و ادركت ما لم یدركه احد و جاهدت فی
سبیل ربك بین یدی اخیك المصطفی حق جهاده و قمت بدین
اللّه حق القیام حتی اقمت السنن. . . فهنیئاً لك یا امیرالمؤمنین،
كنت اقرب الناس من رسول اللّه قرباً و اولهم سلماً و اكثرهم
علماً و فهماً و هنیئاً لك یا اباالحسن، لقد شرف اللّه مقامك و
كنت اقرب الی رسول اللّه نسباً و اولهم اسلاماً و اوفاهم یقیناً و
اشدهم قلباً و ابذلهم لنفسه مجاهداً و اعظمهم فی الخیر نصیباً
فلا احرمنا اللّه اجرك و لا اضلنا بعدك، لقد كانت حیوتك
مفاتح للخیر مغالق للشر و ان یومك هذا مفتاح كل شر و مغلاق
كل خیر و لو ان الناس قبلوا منك لأكلوا من فوقهم و من تحت
ارجلهم و لكنهم آثروا الدنیا علی الآخرة. ثم بكی بكاء شدیداً و
ابكی كل من كان معه.
[1] برخلافت مكاتب فلسفی از قبیل مكتب سقراط و افلاطون و ارسطو و حتی
ماركس. ماركسیسم تعصب به وجود آورده ولی عشق و محبت به وجود نیاورده
است، و چقدر تفاوت عظیم است!
[2] از قضا در كلمات خود آن حضرت است كه بعد از من از شما این تقاضا را
می كنند.
[3] خودش فرمود: .
غداً ترون ایامی و یكشف لكم عن سرائری بعد خلوّ مكانی و قیام غیری
مقامی. .
اقبال پاكستانی می گوید: .
عصر من داننده ی اسرار نیست.
یوسف من بهر این بازار نیست.
نغمه ی من از جهانی دیگر است.
این جرس را كاروانی دیگر است.
ای بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد.
چشم خود بربست و چشم ما گشاد.
رخت ناز از نیستی بیرون كشید.
چون گل از خاك مزار خود دمید.
جبران خلیل جبران می گوید: من نمی دانم این چه رازی است از روزگار كه
بعضی ها در عصری پیش از عصر خود به دنیا می آیند و علی از آنهاست. در
سخنرانیهای رمضان 86 در مسجد اتفاق گفتیم كه همان طوری كه قوانین بر دو قسم
است: ثابت و متغیر، شخصیتها و انسانها نیز بعضی مربوط به عصر خودشانند و بعضی به
همه ی عصرها و زمانها.
[4] .
دور از حریم كوی تو شرمنده مانده ام
شرمنده مانده ام كه چرا زنده مانده ام