1. مواخاة پیغمبر و علی
الغدیر، جلد 3، صفحات 111 و.
174 و 218.
2. حدیث المنزله
الغدیر، جلد 3، صفحه ی 199.
3. علیّ اول من اسلم
الغدیر، جلد 3، صفحه ی 219.
4. كسر الاصنام بید علی
الغدیر، جلد 7، صفحه ی 10
جلد نهم . ج9، ص: 243
5. شیخ مفید در حوادث فوت رسول خدا جریان رفتن رسول خدا
برای استغفار اهل بقیع به همراهی علی علیه السلام [را نقل می كند] و جریان
اینكه فرمود: قرآن امسال دو بار بر من عرضه شده است
و لا أراه الاّ
لحضور اجلی، دیگر فرمود:
فاذا انا متّ فاغسلنی و استر عورتی، و اینكه
در ثقل مرض یك دستش بر دوش علی و دست دیگرش بر دوش
فضل بن العباس بود، و اینكه در لحظات اخیر عباس و علی را احضار
كرد كه كدام یك از شما وصیت مرا و وفای به وعده های مرا و اداء
دین مرا قبول می كنید و عباس امتناع می كند و علی می پذیرد، پس
انگشتر و شمشیر و زره و جمیع سلاح خود را به علی می دهد و علی
جز برای ضرورت از پیغمبر دوری نمی گزیند، یك نوبت كه علی
نیست پیغمبر می گوید:
ادعوا لی اخی و صاحبیو هریك از عایشه و
حفصه پدر خود را می خواند و رسول اكرم ناراحت می شود تا به
توصیه یام سلمه علی را می خوانند و سپس یك نجوای طولانی رخ
می دهد و علی پس از آن می گوید:
علّمنی الف باب من العلم فتح لی كل
باب الف باب و اوصانی بما انا قائم به ان شاء اللّهو بعد پیغمبر وصیت
می كند به علی:
یا علی، ضع رأسی فی حجرك فقد جاء امر اللّه فاذا فاضت
نفسی فتناولها بیدك و امسح بها وجهك ثم وجهنی الی القبلة و تولّ امری و
صلّ علیّ اول الناس و لاتفارقنی حتی توارینی فی رمسی و استعن باللّه
تعالی. . . ثم قبض و ید امیرالمؤمنین تحت حنكه صلی الله علیه و آله. . . علی چشم
پیغمبر را می بندد، علی جامه روی بدن پیغمبر می كشد، علی پیغمبر را
به كمك فضل بن عباس غسل می دهد و ابتدا تنها نماز می خواند،
علی یك نفر از انصار را به خواهش انصار پایین می فرستد و بدن
پیغمبر را به او می دهد و بعد خود علی سر بند می گشاید و طرف
صورت پیغمبر را روی خاك می گذارد و قبر را می پوشاند. .
شیخ مفید آنگاه می گوید: .
و فی ما عددناه من مناقب امیرالمؤمنین بعد الذی تقدم ذكره من
ذلك فی حجة الوداع ادلّ دلیل علی تخصصه منها بما لم یشركهجلد نهم . ج9، ص: 244
فیه احد من الانام. . . الا تری ان تخصصه بالنبی صلی الله علیه و آله فی مرضه
الی ان توفاه اللّه یقتضی فضله فی الدین و القربی من النبی
بالاعمال المرضیة الموجبة لسكونه الیه و تعویله فی امره علیه
و انقطاعه عن الكافة فی تدبیر نفسه الیه و اختصاصه من مودته
بما لم یشركه فیه من عداه، ثم وصیته الیه بما اوصاه بعد ان
عرض ذلك علی غیره فاباه و تحمله اعباء حقوقه فیه و ضمانه
للقیام به و اداء الامانة فیما تولاه و تخصصه باخوة رسول اللّه و
صحبته المرضیة حین دعاه و ایداعه من علوم الدین بما افرده
به ممن سواه و تولی غسله و جهازه الی اللّه و سبق الكافة علی
الصلوة علیه و تقدمهم فی ذلك بمنزلته عنده و عند اللّه و دلالة
الامة علی كیفیة الصلوة علیه و قد التبس الامر علیهم فی ذلك
و ارشاده لهم الی موضع دفنه مع الاختلاف الذی كان بینهم
فیه. . . .
در
شرح ابن ابی الحدید، جلد 4، صفحه ی 151 بعد از اینكه جمله ی
نامه ی امیر علیه السلام را به عثمان بن حنیف این طور نقل می كند:
و انا من
رسول اللّه كالضوء من الضوء و الذراع من العضد، می گوید: .
و هذه المنزلة قد اعطاه ایاها رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی مقامات كثیرة
نحو قوله فی قصة برائة: قد اُمرت ان لایؤدّی عنی الاّ انا او رجل
منیو قوله: لتنتهنّ یا بنی ولیعة او لابعثنّ الیكم رجلاً منیاو قال:
عدیل نفسیو قد سمّاه الكتاب العزیز نفسه فقال: و نساءنا و
نساء كم و انفسنا و انفسكمو قد قال له: لحمك مختلط بلحمی و
دمك منوط بدمی و شبرك و شبری واحد. .
ابن ابی الحدید در جلد 3، صفحه ی 371 نقل می كند كه فضل بن
عباس گفت: از پدرم پرسیدم كه كدامیك از پسران رسول خدا نزد او
از همه محبوبتر بود؟ گفت: علی. گفتم: من از فرزندان پیغمبر می پرسم
جلد نهم . ج9، ص: 245
و تو می گویی علی. گفت: به خدا علی از همه ی فرزندان رسول خدا
محبوبتر بود و ندیدیم كه یك روز [از] او جدا باشد از وقتی كه علی
كودك بود الاّ ان یكون فی سفر لخدیجة (؟ ) ، ما پدری را ندیدیم كه
مهربانتر از محمد نسبت به علی باشد و فرزندی از علی نسبت به
رسول خدا مطیع تر ندیدیم. .
جبیر بن مطعم گفت: ما بچه بودیم در مكه، یك روز پدرم مطعم بن
عدی گفت: آیا نمی بینید این بچه چقدر محمد را دوست دارد و
چگونه همواره به دنبال محمد روان است و پدر خود را رها كرده
است؟ ! قسم به لات و عزّی كه دوست دارم همه ی بنی نوفل را بدهم و
این جوان از آن من باشد. .
ایضاً صفحه ی 370 از طبری از محمد بن اسحاق نقل می كند كه: .
كان رسول اللّه صلی الله علیه و آله اذا حضرت الصلوة خرج الی شعاب مكة و
خرج معه علی بن ابی طالب مستخفیاً من عمه ابی طالب و من
جمیع اعمامه و سائر قومه فیصلّیان الصلوات فیها فاذا امسیا
رجعا، فمكثا كذلك ما شاء اللّه ان یمكثا. . . . قال الطبری: و قد روی هؤلاء المذكورون ان اباطالب قال
لعلیّ علیه السلام: یا بنیّ، ما هذا الذی انت علیه؟ فقال: یا ابت انی
آمنت باللّه و برسوله و صدقته بما جاء به و صلّیت للّه معه. قال: فزعموا انه قال له اما انه لایدعو الاّ الی خیر فالزمه.