علی امام عادلی است كه به حاكم بصره به واسطه ی شركت در یك
مهمانی اعتراض می كند و می گوید: .
الا و ان امامكم قد اكتفی من دنیاه بطمریه. . . و لو شئت
لاهتدیت الطریق الی مصفّی هذا العسل. . . .
در عین حال شب را به دعا و نماز می گذرانید. گوش این آسمان
راز و نیاز و مناجاتهایش را می شنید و چشم ستارگان اشكهای
عاشقانه اش را همیشه می دید. زمامداری بود كه در دل شب، تنها در
محراب می ایستاد و ریشش را به دست می گرفت و مانند مارگزیده به
خود می پیچید و «
یا دنیا غرّی غیری» می گفت. شبها از خوف خدا
بی هوش می افتاد. قسمتی از شب را به سر زدن به فقرا و ضعفا بسر
می برد. خودش اذان می گفت و خودش امامت جماعت می كرد.
خودش احیاناً در دكة القضاء می نشست و به رتق و فتق امور
می پرداخت، خودش قاضی بود. قضاوتهای محیرالعقول داشت از
لحاظ كشف جرم و از لحاظ رعایت تساوی در مقابل محاكم. او خود
خطیبی بلیغ بود كه شنوندگان را می گریاند، مانند خطبة الغراء و شاید
آخرین خطبه اش نیز، و بلكه احیاناً شنونده قالب تهی می كرد. سخن
او سخن جانسوز بود و مصداق «تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی
نگوید» . هنوز هم این اثر در
نهج البلاغههست كه اشكها را جاری
می سازد. من خودم برخی از آشنایان به این كتاب را دیده ام كه
اینچنین بوده اند. همین پیشوای عادل و عابد شب زنده دار و پدر
جلد نهم . ج9، ص: 209
یتیمان و بیچارگان و همین پیشنماز باتقوا و قاضی دقیق زیرك
عادل دادگستر و همین خطیب و واعظ چیره دست ماهر و عالم با
عمل، سرفرمانده قشون و سرباز دلیر و دلاور است، در میدانهای
جنگ صفها را می شكند و خود و زره بر سر و تن دلاوران می شكافد،
گاه از قد و گاه از كمر دو نیم می كند و زهره ی شیر از هیبتش آب
می شود. در عین حال و با این همه كارهای بزرگ، مانند سایر
دلاوران رژیم غذایی ندارد بلكه شكمش از نان جو سیر نمی شود،
جامه ی كرباسش را به قدری وصله می زند كه از وصله زننده اش
خجالت می كشد. علی معجزه ی انسانیت است. مانند علی وقتی كه پیدا
می شود می توان گفت انسان موجود ناشناخته و بلكه عالَم ناشناخته
است. .
یكی از جهاتی كه ثابت می كند علی انسان كامل است، جنبه ی
همه جانبه ی وجود علی است كه در بالا شرح داده شد. .
یكی دیگر كیفیت مواجهه ی او با مرگ است. انسان وقتی انسان
كامل است كه بر چهره ی مرگ بخندد، نه به علت تهور و عدم احساس
كه در بعضی احمقها دیده می شود كه به خاطر شهرت و اینكه اسم و
عكسشان در روزنامه ها بیاید از مرگ استقبال می كنند، بلكه به خاطر
احساس شدید و بینش اینكه مرگ دروازه ی ورود است كه كم و بیش
در زندگی سقراط دیده شد. .
یكی دیگر از جهات، شخصیت ثابت و محكم اوست كه در
شرایط و اوضاع مختلف اقتصادی و اجتماعی یك جور فكر كرد و
یك جور احساس كرد و یك جور عمل كرد، آنهم نه به خاطر لَختی و
عدم احساس بلكه به خاطر استحكام. علی آن فرد استثنایی است كه
در كاخ و ویرانه یك جور فكر كرد، طبقه اش سازنده ی فكرش و
مشخِّص فكرش نبود. یك روز یك كارگر ساده و عمله ی یك یهودی
بود و روز دیگر امپراطور جهان. در هر دو حال احساسش نسبت به
فقیر و ضعیف و زیردست و نسبت به ثروتمند و نیرومند و بالادست
یك جور بود. .
یكی از مظاهر اثباتی كمال آن حضرت این است كه در زندگی با
جلد نهم . ج9، ص: 210
حوادث متنوع و ناهمانندی مواجه شد و با همه آنچنان عمل كرد كه
باید. او هم با منافق مواجه شد، هم با كافر، هم با خشكه مقدس
خارجی. آنجا كه باید وحدت اسلامی را حفظ كند مثل جریان بعد از
وفات رسول اكرم، حفظ می كند. آنجا كه به نام وحدت عدالت پامال
می شود، به خاطر عدالت بعد از عثمان قیام می كند كه در اول دفتر 40
گفتیم. علی هم مظهر عشق است و هم مظهر عقل، چنانكه در ظهر
ورقه ی
گفتیم. پس
علی هم مظهر عبادت است و هم مظهر علم، هم مظهر وحدت است و
هم مظهر عدالت، هم مظهر عشق است و هم مظهر عقل.