در
کتابخانه
بازدید : 818169تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد نهم
مقدمه
Collapse سیره نبویسیره نبوی
سیره ی نبوی- 23 سال
سیره ی نبوی در تبلیغ اسلام- دانشكده ی الهیات مشهد، فروردین 53
سیره ی نبوی- روش تبلیغی رسول اكرم- سخنرانی مسجدالجواد در 28 صفر 92
سیره ی نبوی- مسجد جامع، دهه ی اول ربیع الثانی 95
یادداشت خلق و خوی نبوی
سیره ی نبوی- عفو مردان بزرگ- رأفت، وسیله ی جنگی سرداران بزرگ
رسول اكرم- نفوذ معنوی و تسخیر دلها
سیره ی نبوی- خلق و خوی نبوی
سیره ی نبوی
سیره ی نبوی- تفاوت سیره ی انبیا و غیر انبیا
یادداشت سیره ی رسول اكرم
سیره ی نبوی- كلیات
سیره ی نبوی- خلق و خوی الهی
سیره ی نبوی- سیره ی تحلیلی
سیره ی نبوی- اتقان عمل
سیره ی نبوی- رهبری
سیره ی نبوی
استفاده از سیره ی رسول اكرم
سیره ی رسول اكرم
رسول اكرم- قولوا لا اله الاّ اللّ?ه تفلحوا (فلاح توحید)
رسول اكرم چگونه و با چه شعاری مردم را جمع كرد- تقدس نهضت اسلامی و پیوند او با حقیقت
ایمان رسول اكرم به رسالت خود
رسول اكرم امّی بود
رسول امّی
پیامبر امّی
امّی بودن رسول اكرم
كلمه ی امّی
داستان حدیبیه
رسول اكرم- معراج
اخلاق رسول اكرم
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و عبادت و تهجد و تأثیر آن در روح صحابه ی آن حضرت
رسول اكرم- دعا و استغفار
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و مناسبات آن حضرت با علی علیه السلام
رسول اكرم صلی الله علیه و آله و تعدد ازواج
مدایح رسول اكرم
رسول اكرم و بنی هاشم
رسول اكرم- داستان شعب ابوطالب و نصرتهای ابوطالب
رسول اكرم و اصحاب
رسول اكرم و قریش
رسول اكرم- وحی و آراء شخصی
رسول اكرم- تعدد زوجات
رسول اكرم- از ولادت تا بعثت
یادداشت مولود رسول اكرم
ولادت رسول اكرم صلی الله علیه و آله
وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله
كلمات رسول اكرم
كلمات برجسته ی رسول اكرم
نفوذ كلام رسول اكرم و گیرندگی سیمای آن حضرت
خطبه های رسول اكرم صلی الله علیه و آله
رسول اكرم و هجرت
بعثت رسول اكرم
بعثت رسول اكرم- عامل بعث
بعثت رسول اكرم- مقاله ی «خودجوشی»
سیره ی رسول اكرم صلی الله علیه و آله
سیره ی رسول اكرم- خصایص آن حضرت
سیره ی نبوی- شخصیت الهی
شخصیت رسول اكرم
Expand امامتامامت
Expand امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام
Expand حضرت فاطمه علیها السلامحضرت فاطمه علیها السلام
Expand امام حسن علیه السلامامام حسن علیه السلام
امام سجاد علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلامامام صادق علیه السلام
Expand موسی بن جعفر علیه السلامموسی بن جعفر علیه السلام
Expand امام رضا علیه السلامامام رضا علیه السلام
Expand مهدی موعودمهدی موعود
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. سیره ی رسول اكرم عبارت است از طرز عمل آن حضرت و رفتاری كه در اجتماع از جنبه های مختلف داشت. نوع اعمالی كه رسول خدا از آن جهت كه پیشوا و مقتدای امت بود می كرد، سیره ی آن حضرت خوانده می شود. .

منجدمی گوید:

سیر و سنت:

سار یسیر سیراً ذهب فی الارض. . . سار السنّة سلكها و عمل بها كقوله: «و اول راضی سنّة من یسیرها» . . . السیرة الاسم من سار، السنة، الطریقة و المذهب، الهیئة، سیرة الرجل: صحیفة اعماله، یقال هو حسن السیرة، و منه قولهم: من طابت سریرته حمدت سیرته. ج: سِیَر [1]. .

سیره منطق:

سیره را می توان به روش و یا متد ترجمه كرد [2]. همان طوری كه در هر علمی روش و متد و منطقی هست، در رهبری و در تعلیم و تربیت اخلاقی و اجتماعی دینی و در سیاست اجرایی دینی نیز روش و متد و منطقی هست. سیره غالباً مربوط به طرز اجرای احكام است، گو اینكه التزاماً مبین حكم هم هست. پس در سیره دو جهت است:

یكی اینكه روش و متد اجراست و از لحاظ اجرا به كار رفته مثل لین كلام و عمل و رفق و دعوت به حكمت و موعظه ی حسنه و به كار نبردن شمشیر در اول و امثال اینها، و دیگر اینكه التزاماً یك حكم اوّلی یا اجرایی از آن فهمیده می شود.

جلد نهم . ج9، ص: 132
رسول اكرم خوب اجرا می كرد. خوب اجراكردنش یكی به این بود كه گفتار و كردارش توأم با یكدیگر بود بلكه پیشقدم بود، نه مثل فلاسفه كه فقط تئوری بسازد و نه مثل برخی سلاطین كه دیگران را جلو جبهه بفرستند و خودشان پشت جبهه بایستند.

پیشقدمی:

رسول خدا در جنگ پیشقدم بود، در عبادت پیشقدم بود، در ایثار و همدردی با مسلمین در سختیها پیشقدم بود، در تواضع پیشقدم بود، حتی در سلام پیشقدم بود. جنبه ی دیگر در سیره ی آن حضرت این بود كه خفیف المؤنه بود. .

گفتیم كه سیره به معنی روش و متد اجرایی است. روش اجرایی حضرت را از چند جهت باید مورد نظر قرار داد: یكی از جهت تبلیغی كه آن حضرت به اسلام دعوت می كرد و متد تبلیغی كه به كار می برد، دیگر از جنبه ی سیاسی و اجتماعی و تاكتیكی كه به كار می برد برای مبارزه با مخالفین و تأسیس بنیاد یك جامعه ی جدید، و هر دو مربوط است به رهبری.

سیره ی تبلیغی:

از جنبه ی اول چند جهت را باید در نظر گرفت:

انتخاب نقطه ی شروع:

الف. از چه نقطه ای شروع كرد؟ از توحید و نفی بتها، برای اینكه اولاً اسلام با توحید آغاز می شود: اول الدین معرفته، و ثانیاً بتها محور جامعه ی بت پرستی آن روز بود، نظام اجتماعی آنها و سمبل اجتماعی آنها كه همه ی مفاسد در سایه ی او انجام می گرفت بتها بودند. بتها تنها موضوع عقیده نبودند، بهانه ای بود برای غارتگریها و مظالم و مجموع نظام موجود. پیغمبر، اسلام را از آداب و احكام آغاز نكرد، از اصل آغاز كرد. به عقیده ی ما این قاعده از سیرت آن حضرت در همه وقت صادق است. همیشه باید توحید و نفی بت پرستی ها را كه هر زمانی به شكلی در می آید، آغاز مبارزه قرار داد. الآن در عصر خود ما بتهای اجتماعی به صورتهای مختلف محور نظام فاسد موجود [3]هستند.

جلد نهم . ج9، ص: 133
[نهضت و حركت ] از بت شكنی و مبارزه با بتها یعنی مظاهر پرستش دروغین باید آغاز گردد.

از چه كسانی آغاز كرد؟ :

ب. رسول خدا دعوت خود را از كجا آغاز كرد [4]؟ از نزدیكترها به خود، بلكه از خود شروع كرد. از خود و بعد، از عشیره ی اقربین آغاز كرد. خودش در عمل صالح بود و وقتی كه آغاز كرد به دعوت، اول نرفت سراغ فلان عمله و فلان كاسب، از عموها و عموزاده ها و اقربای نزدیك خود آغاز كرد. تصفیه ای در این مرحله به عمل آورد. نه این بود كه با یك سلسله اطرافیان و نزدیكان فاسد شروع به كار كند و مردم از دور خبرها بشنوند و نزدیك بیایند و چیز دیگر ببینند. .

ج. پیشقدمی در كار و عمل كه قبلاً اشاره شد.

ماهیت تبلیغ او بیدار كردن بود:

د. اِعمال حكمت و تعقل: ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة، و همیشه سعی می كرد عقلها را بیدار كند و به لِمَ و چرا و به چه دلیل وادار كند، نه اینكه مردم را فقط به سكوت و تعبد وادارد. با تحریك عقلها و بیدار كردن مردم آغاز كرد. روش او این نبود كه از خواب مردم استفاده كند، از بیداری مردم استفاده می كرد [5] همان طوری كه امروز می بینیم كه بعضی از مبلغین اسلامی دائماً درصدد بیدار كردن مردم و آگاه كردن مردم و توجه دادن آنها به نواقص آنها هستند و از بیداری مردم استفاده می كنند اما عده ی دیگر روش تبلیغی شان تنویم مردم و استفاده از غفلت آنهاست. .

اما قسمت دوم یعنی روش سیاسی و اجتماعی آن حضرت را بعداً توضیح می دهیم. .

2. خلاصه ی سخنرانی شب اربعین 82 مسجد هدایت: .

سیره یعنی روش و متد. سیره ی رسول اكرم یكی از منابع راهنماییهای اسلامی است. این منبع نیز مانند بعض منابع دیگر و بلكه
جلد نهم . ج9، ص: 134
منبع منبعها یعنی قرآن بی استفاده مانده، چرا؟ به بهانه ی یك تعظیم احمقانه و یك مصراع كه به غلط تفسیر می كنیم: «كار پاكان را قیاس از خود مگیر» . در باب قرآن هم گفته شده كه بالاتر است از اینكه ما بفهمیم، ما حق خواندن داریم ولی حق فهمیدن نداریم. در نتیجه سید هاشم بحرینیتفسیر برهانرا نوشته و یك كلمه حرف نزده و آیاتی كه در ذیلش حدیث نبوده اسقاط كرده است! ! .

ما سیره سیدالشهدا را در قضیه ی عاشورا مسخ كرده ایم و به طاق آسمان كوبیده ایم، زیرا با كمال وقاحت گفته ایم كه امام حسین با یك دستور محرمانه و خصوصی به كربلا آمد، یعنی از خود اسلام استنباط نمی شد و این بزرگترین توهین به اسلام است [6]. .

ما ضمن اینكه سیره ی پیغمبر را به طاق بالا گذاشته ایم و میخ آن را به آسمان كوبیده ایم، جمع بین دو فضیلت كرده ایم. آنجا كه باید از سیره استفاده كنیم نكرده ایم، اما در قسمتهایی كه مربوط به سیره نیست به آنها چسبیده ایم. این دیگر جمع بین فضیلتین و حیازت منقبتین است. رسول اكرم دو نحوه عمل دارد: بعضی عملها رسمی است و بعضی غیر رسمی و عادی. عمل رسمی آن بود كه از جنبه ی شأن مخصوص خود انجام می داد. عمل عادی این بود كه مربوط به خصوصیت زمان بود. مثلاً پیغمبر شتر سوار می شد و نوعی از روشنایی- كه شاید چراغ روغنی هم نبوده و جریده ی نخل روشن می كرده اند [7]- به كار می برده، نوعی برش لباس داشته. اما خیلی دیده می شود كه همین امور را به عنوان تأسی می پذیرند. پیشنماز ساده ای در مشهد بوده كه پافشاری كرده بود حتماً دخترم را باید با شتر به خانه ی داماد ببرند، چون رسول خدا فاطمه را سوار شتر كرد.

اولاً خود اصل معلوم نیست. ثانیاً ببینید در شهری كه معمول نیست شتر در خانه ی آن آقا بیاید و مورد توجه بچه ها و تمسخر می شود، كسی
جلد نهم . ج9، ص: 135
ناموس خود را بر شتر سوار كند و با النگ و دولنگ حركت دهد چه مسخره ای به وجود می آید! .

نرمی وصلابت:

3. رسول اكرم در عین اینكه در امور شخصی و فردی و غیر اصولی نرم و لیّن بود، در مسائل اصولی هیچ گونه انعطاف نمی پذیرفت. داستانها از نرمیهایش هست. و اما اینكه در مسائل اصولی انعطاف پیدا نمی كرد: استقامتهایش در مكه و مدینه و داستان ابوطالب و گفتن رسول اكرم به او كه اگر خورشید را به دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند منصرف نخواهم شد، ایضاً داستان زنی كه دزدی یا زنا كرده بود و [رسول اكرم ] می خواست حد جاری كند و وساطتها شد [8]. و همچنین است پیشنهاد «ثقیف» كه برای اسلام خود سه شرط كردند: نماز نخوانند، بتها را با دست خودشان نشكنند، تنها بت لات را برایشان باقی بگذارند، كه فقط به شرط دوم تسلیم شدنه شرط اول و سوم، بعد پیشنهاد كردند یك سال مهلت بدهد پولهای نذری را جمع كنند و آیه نازل شد: و ان كادوا لیفتنونك عن الذی اوحینا الیك [9].

دمكرات در برابر اصحاب:

4. از جمله مواد سیره ی رسول اكرم این بود كه با اینكه زمینه ی استبداد برایش فراهم بود، دمكرات بود. در كارها نظر دیگران را دخالت می داد و با آنها مشورت می كرد. اینها همه مربوط به كیفیت اجرای احكام بود.

خفت مؤونه:

5. رسول خدا همان طور كه در دفتر 40، نمره ی 98 گفتیم [10] خفیف المؤونه بود از چند جهت: از جهت عادات و اعتیادات شخصی، از جهت تشریفات و لباس و از جهت عرف و تعارفات معموله. .

6. آیه ی كریمه ی 159 از سوره ی آل عمران: .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو كنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من
جلد نهم . ج9، ص: 136
حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی اللّه. . .

تأثیر شخصیت او در رسالتش:

جنبه ی اجرایی مطلب را ذكر می كند. اساساً این خود مطلبی است كه اخلاق و سیره ی آن حضرت چقدر در توسعه ی اسلام و پیشرفت عمیق آن تأثیر داشته است و به عبارت دیگر شخصیت آن حضرت چه اندازه مؤثر بوده است [11]! .

سرسختی در تبلیغ:

7. سفر تبلیغی خود رسول اكرم به طائف، حركت در میان قبایل عرب. چرا رسول خدا چندان به خارج مكه توجه نداشت؟ چون مكه مركز بود وام القری بود و قبله ی توجه همه ی اعراب بود، در موسم حج آنجا جمع می شدند. در این مواقع بود كه با سرسختی عجیبی در میان قبایل عرب می رفت و تبلیغ می كرد. .

سفرهای تبلیغی كه فرستاد: سفر مصعب به مدینه، سفر علی و سفر معاذ بن جبل به یمن، سفرهای دیگری كه در میان قبایل دیگر از قبیل ثقیف و غیره فرستاد. عدد این سفرها چندتاست؟ مراجعه و احصا شود [12].

ثبات شخصیت یا منطق داشتن:

8. از خصوصیات رسول اكرم این بود كه شخصیت محكم و واحد و ثابت داشت، عوض نشد. عوض شدن گاهی در اثر نفاق است كه شخصیت واقعی غیر از شخصیت ظاهری است، گاهی در اثر بی شخصیتی است. بعضی ها واقعاً عوض می شوند؛ در سختی و در طبقه ی محكوم كه هستند یك جور فكر می كنند، در رخاء و در طبقه ی حاكم طور دیگر. پیغمبر، یتیم و فقیر و حیرانی بود كه خدا او را غنی و ثروتمند و مهتدی كرد، اما شخصیت اخلاقی اش در همه حال ثابت بود. ما دیده ایم رؤسای روحانی را در میان خودمان، تا رئیس نبوده اند یك جور فكر می كرده اند، همینكه رئیس شده اند همان فكر
جلد نهم . ج9، ص: 137
را كوبیده اند. این از روی نفاق هم نبوده، واقعاً عوض شده اند.

با نقطه ی ضعف مبارزه می كرد:

9. عطف به نمره ی 1 (د) ، پیغمبر از نقاط ضعف مردم و از جهالت مردم استفاده نمی كرد و بلكه در برابر جهالت مردم سكوت نمی كرد.

به عبارت دیگر بر نقاط قوّت مردم مثلاً فكر و عقل و اراده و بیداری آنها تكیه می كرد نه بر نقاط ضعف آنها. در دفتر 87 (اسلام و جاهلیت) گفتیم كه بعضی معتقدند كه خیلی نباید سر به سر جهالتهای مردم در امور دینی گذاشت و گاهی اغراء به جهل عیب ندارد و لااقل سكوت در برابر جهالت مردم خوب است و آن وقتی است كه از راه جهالت و نادانی یك عقیده ای پیدا كرده اند كه نتیجه اش خوب است، از باب «خذ الغایات و اترك المبادی» نباید پری پابند مقدمه شد. .

ولی این فكر غلط است، زیرا هرگز نباید نصر را با جور خواست.

علامة الایمان أن تؤثر الصدق حیث یضرك علی الكذب حیث ینفعك [13] آناً و موقتاً ممكن است نتیجه ی خوبی داشته باشد ولی مآلاً بسیار بد عاقبت است. این فكر غلطی است كه ای بابا، فلان پیرزن حالا به بی بی شهربانو عقیده پیدا كرده و آرامش خاطری دارد و نتیجه اش خوب است، خذ الغایات و اترك المبادی، چكار داری تو؟ جواب این است كه اولاً هر عقیده ی درست یا نادرست بالاخره از افراد به یكدیگر سرایت می كند، از همان پیرزن به دیگری سرایت می كند و موجب تشویش ذهن آن دیگری می گردد. همه ی مردم را برای همیشه نمی توان جاهل نگه داشت. خود اسلام هیچ گاه نردبان باطل برای حق به كار نبرده است. داستان ابیّ بن كعب كه گفت: احادیث فضایل سُوَر را جعل كردم كه مردم را متوجه قرآن كنم، غلط است. ثالثاً خلاف عمل رسول اكرم است. چرا رسول خدا حاضر نشد جهالت مردم را تثبیت كند آنگاه كه در روز وفات ابراهیم فرزند رسول خدا آفتاب گرفت و مردم گفتند: به خاطر فوت ابراهیم بود، فرمود: اینها دو
جلد نهم . ج9، ص: 138
آیت پروردگارند، برای فوت كسی نمی گیرند. با نقطه ی ضعف مردم مبارزه كرد؛ نه تنها- العیاذ باللّه- به سود شخصی از آن استفاده نكرد، بلكه مانند ما آخوندها به اصل «خذ الغایات و اترك المبادی» هم كه ظاهر صحیح و مشروعی دارد متوسل نشد. .

10. رسول خدا و اصلِ با دوستان مروّت(و شاورهم فی الامر، لنت لهم)با دشمنان مدارا(فاعف عنهم، و لاتستوی الحسنة و لا السیئة، ادفع بالتی هی احسن السیئة).

در سلوك افتاده و در مقاصد بلندنظر:

11. عطف به نمره ی 3، گفتیم رسول خدا هم نرم بود به حكملنت لهم و هم سفت و محكم به حكمفاستقم كما امرت، در امور شخصی نرم و متواضع بود و در اصول محكم. یك شاعر اروپایی گفته: اگر می خواهی با عزت نفس، ملایم، متواضع باشی، در سلوك افتاده باش و در مقاصد بلندپرواز. زعمای ما درست برعكس اند، در سلوك مقیدند و سختگیرند و هزارها قید و شرط برایش قائلند اما در هدفها هیچ تقید و علوّ همت و ایده آلی ندارند.

مثال شمشیر:

بعضی از اروپاییان گفته اند: عقل و تدبیرِ متكی به دقایق علم النفسی و اجتماعی و مقرون به طمأنینه ی اخلاقی مانند شمشیر بُرنده است كه هم نرم است و هم صلب، از مصادمه نمی شكند و می بُرد و با هر مشكلی مواجه شود آن را حل می كند. این مثال خوبی است برای آدم نرم اخلاق و صاحب مسلك كه اگر چیزی جلو تیغش قرار گیرد آن را می برد و اگر چیزی به عرض او تصادم كند خم می گردد، هم قابل انعطاف است و هم برنده و شكننده و خرد كننده، نه مثل كلوخ است و نه مثل سنگ [14]. .

12. خلاصه ی سخنرانی شب 21 صفر 82 در مسجد هدایت: .

لقد كان لكم فی رسول اللّه اسوة حسنة. .

یكی از مسائل اجتماعی تاریخی، مسئله ی پیشرفت سریع اسلام و بررسی علل آن است. از جمله فروعات این مسئله این است كه آیا
جلد نهم . ج9، ص: 139
شخصیت رسول خدا در این جهت سهمی داشته یا نداشته؟ اینكه به صورت تردید و «آیا» ذكر كردم برای این است كه در مغز ما باز یك فكر غلطی فرو رفته و این مسئله را به صورت دیگر در مغز خود جا داده ایم. ما می گوییم اسلام را دو چیز جلو برد: مال خدیجه و شمشیر علی، یعنی زر و زور! در صورتی كه. . . .

والاّ نص قرآن است كه شخصیت رسول اكرم مؤثر بوده و زیاد هم مؤثر بوده است. این آیه ی كریمه كه آیه ی 159 از سوره ی آل عمران است:

فبما رحمة من اللّه لنت لهم. . . صریحاً تأثیر روش و اخلاق آن حضرت را ذكر می كند، از نرمش و از عفو و گذشت و از دعا و استغفار و از مشورت گرفتن مردم.

روش رهبری رسول اكرم.

دموكراسی
:

برای هیچ كس مثل رسول خدا زمینه ی استبداد و دیكتاتوری فراهم نبود ولی او هرگز استبداد در امور اجتماعی نمی ورزید و كوشش می كرد مردم را به دموكراسی عادت دهد. داستانها از مشورتهای رسول خدا هست. رأی و نظر و فكر و عقیده ی مردم را محترم می شمرد، با آنها تبادل نظر می كرد با اینكه با عالَم وحی متصل بود. .

یك وقت یكی از بازاریها گفت: به اتفاق عده ای رفتیم به حضور یكی از مراجع برای كاری. آن مرد بزرگوار یك كلمه گفت كه همه ی ما خاموش شدیم، گفت: اول بگویید كه آمده اید از من دستور بگیرید یا آمده اید دستور بدهید. ما ساكت و بلاجواب ماندیم. .

من بعد از شنیدن این قصه با خود گفتم: ای كاش می گفتند كه آخر شق ثالثی هم هست و آن اینكه آمده ایم با هم تبادل نظر و مشورت بكنیم. .

در ذكر احوال و سیرت رسول خدا به جمله های كوچكی برمی خوریم كه اگر فكر كنیم می بینیم خیلی مهم است. مثلاً گفته اند:

كان رسول اللّه خفیف المؤنه جمیل المعاشرة كریم الطبیعة. رسول خدا خفیف المؤنه بود، سرّ بزرگ موفقیت آن حضرت در همین سبكباری
جلد نهم . ج9، ص: 140
بود [15].

شخصیت قائد:

اصولاً مطلقاً شخصیت قائد مؤثر است و ملل دنیا كوشش می كنند در انتخاب قائد كه چه صفاتی داشته باشد. در یك رژیم و با یك قانون اساسی، یك قائد كشوری را به سوی فنا و نیستی می برد و یكی دیگر از پرتگاه نجات می دهد. .

در داستان كربلا شخصیت سیدالشهدا در تحریك و تقویت روحیه ی اصحاب، فوق العاده مؤثر بود. نقش عمده در آن داستان در شخصیت قائد نهضت بود. لهذا می بینیم زینبِ بعد از روز عاشورا با زینبِ قبل از عاشورا متفاوت است. چگونه می توانست شخصیت قائد مؤثر نباشد و حال آنكه هیچ كس در آن روز به اندازه ی خود امام حسین علایق نداشت. او بود كه در آنجا هم پسر داشت و هم زن اسیر و هم چندین برادر و برادرزاده و عموزاده.

شرح صدر:

13. عطف به نمره. . . هریك از شرح صدر و ضیق صدر آثاری دارد. آثار شرح صدر محبت و مهربانی و دلسوزی و كینه و حقد نداشتن است: لقد جاء كم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رؤف رحیم، ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا غلاً للذین امنوا، ربنا انك رؤف رحیم.

آثار شرح صدر:

و اما اثر ضیق صدر حقد و كینه و تنگ نظری و سختگیری است.

در تاریخ اسلام مواردی هست از مهر و محبت رسول خدا و اینكه اصلاً دشمنی شخصی در قاموس رسول خدا وجود نداشت. قائد باشخصیت این طور است، باید با احدی حساب خرده نداشته باشد والاّ قائد نیست. .

یكی دیگر از آثار شرح صدر طاقت و قدرت تحمل ناملایمات است، انواع ناملایمات. اشخاص ضیّق الصدر و كم ظرفیت با اندك ناملایمی ظرفشان پر می گردد و منفجر می شوند. پیغمبر صبر داشت، طاقت و تحمل و استقامت داشت.

جلد نهم . ج9، ص: 141
یكی دیگر از آثار شرح صدر عفو و اغماض و گذشت نسبت به دشمنان و عدم حقد و انتقام است. رسول خدا در داستان فتح مكه نشان داد كه كینه ی شخصی ندارد. با اینكه می دانست ابوسفیان و امثال او مسلمان واقعی نیستند و نخواهند شد، فرمان عفو آنها را صادر كرد. .

14. یكی از اركان شخصیت رسول اكرم ایمان محكم و خالص آن حضرت به صدق گفتارش [بود] كه حتی غیر مسلمانها خواسته اند با وحی نفسی توجیه كنند. ایمان داشت به دعوت خودش، به آثار دعوت خودش در دنیا و آخرت. از همان روز اول معتقد بود كه دین و آیین او جهانگیر خواهد بود. .

قائدین امروز ما این عقیده [را] در عمق ضمیر درباره ی اسلام ندارند، لهذا هی می خواهند چرخ زندگی را به عقب برگردانند، آنقدرها ایمان و عقیده ی محكم به اسلام در برابر مرامهای امروز ندارند.

[پیغمبر] خود به خود آثار ایمان در سیمایش، در وجناتش، در حركات و اعمالش ظاهر بود. هرگز با تصنع نمی توان بشر را آن طور تحت تأثیر قرار داد.

عشیره ی اقربین:

15. رسول خدا از توحید شروع كرد و در میان عشیره ی اقربین شروع كرد. روزی رفت بالای كوه صفا و مردم را با صدای بلند دعوت كرد. مردم به طرفش هجوم آوردند ببینند چه خبر است.

اجتماع عظیمی تشكیل شد. گفتند: چه می گویی؟ گفت: اگر به شما بگویم در پشت این كوههای مكه یك لشكر مجهز كمین كرده و قصد شما را دارد، شما چه می كنید؟ گفتند: ما تو را صادق و راستگو می دانیم و تصدیق می كنیم. آنگاه فریاد كرد: فانی نذیر لكم بین یدی عذاب شدید. آنگاه یكایك طوایف قریش را مخاطب قرار داد و فرمود: ان اللّه امرنی ان انذر عشیرتی الاقربین [16]آنگاه فرمود: انی لا املك لكم من الدنیا منفعة و لا من الآخرة نصیباً الاّ ان تقولوا لا اله الاّ اللّه.
جلد نهم . ج9، ص: 142
16. حضرت امیر درباره ی رسول خدا می فرماید: طبیب دوّار بطبه، قد احكم مراهمه و احمی مواسمه. . . رسول خدا را طبیب سیار و متحرك می خواند كه به سراغ مریضها می رفت، دیگر اینكه هم مرهم داشت و هم وسیله ی داغ و جراحی، دیگر اینكه هر دوایی را در محل خود به كار می برد. راجع به قسمت اول، حركتهای رسول اكرم به طائف و مدینه و سفیر فرستادن به حبشه و یمن كه علی و معاذ را فرستاد و همچنین نماینده به مدینه و جاهای دیگر فرستاد، شاهد مطلب است.

خودش در موقع حج كه احترام ماههای حرام محفوظ بود، از شعب ابیطالب خارج می شد و به سراغ مردم می رفت. پس او یكی از خصوصیاتش این بود كه طبیبی بود كه سراغ بیمارهای خود می رفت.

حضرت مسیح را دیدند كه از خانه ی زن بدكاره ای خارج می شد. گفتند:

یا روحَ اللّه، تو اینجا چه می كردی؟ گفت: طبیب سراغ بیمار می رود.

سعدی می گوید:
بدان را نیك دارای مرد هشیار
كه نیكان خود بزرگ و نیكروزند
این خود تعلیمی است كه نباید در داخل سنگرهای خود عقب نشینی كرد. باید اسلام را در محیطهای بی دینی برد و از آنجاها به نفع اسلام استفاده كرد. .

قائدهای امروز ما به حالی درآمده اند كه برای روحانیین خروج از سربازخانه را جایز نمی دانند، فتح سنگر و حفظ سنگر را نمی فهمند كه چیست، از افكار معاندین و از نقشه ی معاندین بی خبرند، اسلام را نه در خارج و نه در داخل جز در محیط مسلمانان قدیمی تبلیغ نمی كنند.

قدرت مدیریت و رهبری:

17. می گویند استعداد اداره و مدیریت و قدرت رهبری غیر از راهنمایی مردم است [17]. راهنمایی، تنها نشان دادن راه است.

مدیریت، تسخیر قوا و اراده ها و تحت نفوذ قرار دادن آنهاست و این با گفتن و
جلد نهم . ج9، ص: 143
نوشتن پیدا نمی شود، باید با یك نیروی مخصوص، احساسی قوی و حاكم و مسلط بر مردم و عشقی و شوقی و عاطفه ای به وجود آورد. رسول اكرم علاوه بر اینكه هادی بود، مدیر بود.

حكایتها از شیفتگی مسلمانان نسبت به آن حضرت هست [18]و این خود عللی دارد از سیره و طرز رفتار و سلوك آن حضرت.

قدرت روحی و معنوی:

18. [نهج البلاغه، خطبه ی قاصعه: ] و لقد دخل موسی بن عمران و معه اخوه هارون علیهما السلام علی فرعون و علیهما مدارع الصوف و بایدیهما العصی فشرطا له ان اسلم بقاء ملكه و دوام عزه فقال:

«الا تعجبون من هذین یشرطان لی دوام العز و بقاء الملك و هما بما ترون من حال الفقر و الذل فهلاّ القی علیهما اساورة من ذهب» اعظاماً للذهب و جمعه و احتقاراً للصوف و لبسه. و لو اراد اللّه سبحانه لانبیائه حیث بعثهم ان یفتح لهم كنوز الذهبان و معادن العقیان و مغارس الجنان و ان یحشر معهم طیور السماء و وحوش الارض لفعل و لو فعل لسقط البلاء و بطل الجزاء و اضمحلت الانباء و لما وجب للقابلین اجور المبتلین و لا استحق المؤمنون ثواب المحسنین و لا لزمت الاسماء معانیها ولكن اللّه سبحانه جعل رسله اولی قوة فی عزائمهم و ضعفة فی ما تری الاعین من حالاتهم مع قناعة تملأ القلوب و العیون غنی و خصاصة تملأ الابصار و الاسماع اذی.
.

19. سیاست دینی: سیره ی رسول اكرم قسمتی از آن اخلاق است و قسمتی تدبیر منزل و قسمتی سیاست مدن و قسمتی لیدری و رهبری اجتماعی. آنچه مربوط به اداره ی شخص خودش است، خواه آنكه مربوط به معاشرت با دیگران باشد از آن نظر كه یك فردی است و
جلد نهم . ج9، ص: 144
باید به آیین زندگی عمل كند و عمل او مقیاس اخلاق دیگران و عمل كردن آنها به آیین زندگی است، جزء اخلاق رسول اكرم است. و آنچه مربوط به اداره ی داخل زندگی خودش است- مثل طرز تدبیر و تربیت زنان و فرزندان و خدمتكاران و كس و كار خودش- از آن جهت كه یك واحد كوچك اجتماعی است، تدبیر منزل است. پیغمبر چگونه بود؟ آیا زنهایش از او حساب می بردند یا او از زنهایش حساب می برد؟ آیا تحت تأثیر زن و فرزندش بود یا نبود؟ آنها را چگونه تربیت می كرد؟ چقدر به آنها آزادی می داد؟ آیا استبداد می ورزید از لحاظ داخلی یا نه؟ .

یا ایها النبی قل لازواجك ان كنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین امتعكن و اسرحكن سراحاً جمیلاً. و ان كنتن تردن اللّه و رسوله و الدار الاخرة فان اللّه اعد للمحسنات منكن اجراً عظیماً. .

این قسمت مربوط به تدبیر منزل است. استثنایی رسول خدا نسبت به همه نشان داد. .

و آن قسمت كه مربوط به اداره ی جمعیت بود از آن جهت كه مدیر جامعه بود، روابط جامعه را با خود جامعه و روابط جامعه را با خارج جامعه اداره می كرد، سیاست مدن بود. و اما لیدری و رهبری عبارت است از مكتب داشتن و نفوذ معنوی در پیروان. اخلاق مربوط است به رابطه ی انسان با خود و رابطه ی فرد با خارج (خدا یا افراد دیگر) ، و تدبیر منزل مربوط است به رابطه ی منزل با خود و با خارج، و سیاست مدن عبارت است از اداره ی جامعه و گرداندن جامعه و مدیریت جامعه، و رهبری عبارت است [از] مكتب داشتن و پیرو ساختن. حالا حتی برای مطلق مدیریتها از قبیل مدیریت شركتها و مؤسسه ها علم و قواعد و مقرراتی كشف كرده اند. .

با اینكه از قدیم الایام حكمای ما به تبع حكمای یونان توجه
جلد نهم . ج9، ص: 145
داشته اند كه علوم عملی و روشهای عملی سه قسمت است، محدثین و سیره نویسان ما نكرده اند كه اولاً كلمات رسول اكرم را كه غالباً حكمت عملی است در سه قسمت مجزا كنند و بالاتر اینكه سیره و روش رسول خدا را در سه قسمت از هم مجزا نكرده اند، آنها را یكسره تحت عنوان سخنان رسول اكرم و اینها را یكسره تحت عنوان سیره و اخلاق رسول اكرم ذكر كرده اند. .

در نتیجه بعضی قسمتها كه مربوط به اخلاق شخصی است مثلاً، ممكن است به حساب سیاست آن حضرت آمده باشد و بعضی كه به حساب سیاست عمومی است، برعكس به حساب اخلاق شخصی گذاشته شده باشد. لهذا همه ی مساواتها و رعایت عدالتها و فروتنیهای آن حضرت به حساب تواضع شخصی گذاشته شده و حال آنكه مربوط است به جنبه ی سیاست مدنی آن حضرت. .

داستان حضرت امیر و عاصم بن زیاد می رساند كه چقدر فرق است بین وظیفه ی شخص از آن جهت كه سائس است با شخص از آن نظر كه فردی عادی است. حتی اعتراض آن حضرت به عثمان بن حنیف نیز از آن نظر است كه حاكم و مدیر بصره بوده است. .

مثلاً پیغمبر در كارهای شخصی خود مشورت نمی كرد ولی در كار عموم مشورت می كرد، چون طبع كار عموم این است كه نظر آنها و رأی آنها دخالت داده شود. .

به اصطلاح فقها موضوع عوض می شود، عناوینْ مكثر موضوعند.

شخص از آن جهت كه خودش فلان شخص پسر فلان شخص است، غیر خودش است از آن نظر كه مدیر جامعه است. از جهت اول خودش مال خودش است و كمتر به اجتماع تعلق دارد، اما از نظر دوم [19]بیشتر به اجتماع تعلق دارد و بیشتر اجتماع به او تعلق
جلد نهم . ج9، ص: 146
دارد، نسبتش به اجتماع نسبت صورت است با ماده، در قله ی اجتماع است، در رأس اجتماع است، چشمها به اوست، دلها متوجه به اوست.

از آن جهت كه اجتماع متعلق به اوست گفته شده: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهمو از آن جهت كه او متعلق به اجتماع است گفته شده: و لنسئلنّ المرسلین. پس، از جهت دوم مسئولیتهای سنگین تر و صعب تری پیدا می كند، همان طوری كه اختیارات بیشتری به دست می آورد.

فرق سیاست دینی و سیاست غیر دینی:

این یك مطلب. مطلب دیگر اینكه ببینیم اساساً سیاست دینی و اداره ی جمعیت بر مبانی دینی و آن كس كه به نام دین و روحانیت زمام امور را- تمام امور یا بعضی امور را- در دست گرفته، با سیاستهای دنیوی فرق می كند یا نه. ممكن است كسی بگوید در سیاست و كیفیت اداره فرقی نیست، فرقی اگر هست در هدفها و كیفیتهایی است كه باید جامعه ساخته بشود. منظور و هدف فرق می كند، اما كیفیت اجرا فرق نمی كند. .

مثلاً جامعه های سرمایه داری با جامعه های سوسیالیستی از لحاظ هدف فرق می كنند اما از لحاظ متد و اسلوبی كه به كار می برند و وسایلی كه استفاده می كنند فرقی نمی كند، هر دو دسته دروغ و تقلب و نقض عهد و استفاده از فحشاء و كشتن بی گناه و تخریب آبادیها را برای رسیدن به مقصد خود جایز می دانند.

مسئله ی تعهد اخلاقی:

اما در سیاست دینی جایز نیست، زیرا با طبع هدف دینی سازگار نیست. طبع هدف دینی این است كه مردم را به رعایت اصول اخلاقی در مقابل منافع شخصی مؤمن و معتقد كند، در مردم تعهد اخلاقی ایجاد كند. اما اگر بنا شود در خود سیاست دینی «تعهد اخلاقی» وجود نداشته باشد و از هر وسیله ای بخواهد استفاده كند نقض غرض می شود. در سیاستهای دنیایی آنقدرها «تعهد اخلاقی» ضرورت ندارد، یعنی عدم رعایت اصول اخلاقی با هدف آنها مناقض نیست، اما در سیاست دینی عدم رعایت «تعهد اخلاقی» مناقض است با طبیعت هدف دینی.
جلد نهم . ج9، ص: 147
لهذا «مسلم» فتك نكرد، امام حسین در دو موقع فرصت ظاهری را از دست داد ولی فرصت واقعی را حفظ كرد، رسول خدا به سپاه دستور می دهد كه پیرمرد و مریض و زن و بچه را متعرض نشوید، قنات پر نكنید، درختها را نكَنید، علی علیه السلام به فرمانده خود دستور می دهد همینكه به مرزهای شام رسیدی این طور و آن طور رعایت كن [20]. .

به هر حال در سیاست دینی «تعهد اخلاقی» نباید فراموش شود.

خطای روحانیت در سیاست دینی:

از اینجا كه گفتیم در سیاست دینی از هر وسیله ای نباید استفاده كرد می توان فهمید كه در روحانیت ما چه اشتباه بزرگی هست كه برای تعظیم شعایر دینی از وسایل دنیوی و مادی و كبكبه ها و دبدبه های ظاهری استفاده می شود، سادگی و خفت مؤونه به كناری گذاشته می شود، چه اشتباه بزرگی است! .

20. خلاصه ی سخنرانی شب 22 صفر 82 در مسجد هدایت: .

روشی كه شخصیتها و افراد و اداره كنندگان اجتماع در برابر جهالت مردم پیش می گیرند سه جور است. اول خود جهالت را تعریف كنم. جهالت در اصطلاحات دینی گاهی به معنی ضد عقل گفته می شود و مقصود از عقل توانایی تجزیه و تحلیل و تطبیق و مقایسه ی قضایا و استفاده از آن است. پس جهالت عدم توانایی تجزیه و تحلیل قضایا [است. ] و گاهی به معنی خرافه و اعتقاد باطل و جهل مركّب گفته می شود (فرق بین جهل بسیط و جهل مركّب) . اما در اصطلاح معمول جاهل یعنی بی سواد و تحصیل نكرده، در صورتی كه بین ایندو عموم و خصوص من وجه است به اصطلاح منطق. .

مقصود ما از جهالت در اینجا یعنی افكار جاهلانه و اعتقادات احمقانه.

سوء استفاده از نقاط ضعف خصوصاًجهالت مردم:

در مقابل این جهالتها بعضی بناشان بر استفاده و بهره برداری است، یعنی سوء نیت دارند و از بی خبری و سادگی مردم سوء استفاده
جلد نهم . ج9، ص: 148
می كنند، اگر ضلالتی دارند موجبات تقویت آن ضلالت را فراهم می كنند(و اخوانهم یمدونهم فی الغی)و این است سیاست استثمارگری افراد استفاده چی و خرسوار. .

دسته ی دوم حسن نیت دارند و معتقدند باید به اثر كار توجه داشت، اگر اثر نیك داد نباید آرامش ذهن آنها را بهم زد بلكه باید استفاده كرد. اینها به اصل «خذ الغایات و اترك المبادی» می چسبند. اینها هستند كه دروغ به نفع دین را جایز می دانند. اینها هستند كه با تمسك به اصل «باهتوهم» هر دروغی را به مخالفین جایز می دانند ببندند. من خودم واعظی را می شناسم كه عقیده اش این است و از آن استفاده می كند، ولی شیخ انصاری این حدیث را در دو جایمكاسب محرّمهذكر می كند و در یك جا تصریح می كند كه مقصود این نیست [21]. .

دسته ی سوم آنها هستند كه استفاده از جهالت مردم را به هیچ وجه جایز نمی دانند. اینها هستند [كه ] اصل «خذ الغایات» را بهانه قرار نمی دهند، ترجیح می دهند بیداری عقل مردم را بر هر مصلحتی. اینها حاضر نیستند كاخی رفیع بسازند بر مبنایی كه یك آجر آن باطل و پوك و پوچ باشد.

مبارزه با خرافات:

رسول اكرم حاضر نشد در داستان ابراهیم از جهالت مردم استفاده كند [22]. پس یك نكته ی اجتماعی از سیرت رسول اكرم كه باید مورد استفاده قرار گیرد این است كه در مواجهه با جهالت مردم نباید سكوت كرد به بهانه ی اینكه با این وضع عقاید مردم محفوظتر می ماند، نباید در مبارزه با خرافات كوتاهی كرد. پس باید با استفاده از سیره ی رسول اكرم با خرافات و جهالات مردم مبارزه كنیم، هرچند فایده ای موقتی و ظاهری بر آن جهالات مترتب باشد.

رفتن به سراغ بیماران:

نكته ی دیگر از سیرت رسول اكرم آن است كه علی علیه السلام فرمود:

طبیب دوار بطبه، یعنی سراغ بیمارها می رفت، مراكز فساد را تحت نظر
جلد نهم . ج9، ص: 149
می گرفت و به دنبال آنجا می رفت و اصلاح می كرد. نمی گفت آنجا كه دیگر جای ما نیست، بلكه مثل مسیح می گفت: خانه ی روسپی جایی است كه من باید بروم چون طبیبم. روحانی نباید به مراكز فساد پا بگذارد اما برای استفاده از كارهای فاسد، و باید دائماً مراقب باشد و از نزدیك بشناسد و بلكه برود در آنجا ولی برای اصلاح. .

21. خلاصه ی سخنرانی شب 23 صفر 82 در مسجد هدایت: .

برای یك جامعه عدالت لازم است در دو مرحله: هم در مرحله ی قانون و تشریع و هم در مرحله ی اجرا. آیا اسلام تنها به جعل قوانین عادلانه قناعت كرده و گفته چشم مردم كور شود و خودشان استفاده كنند یا آنكه حتی برای مراحل اجرا هم مقرراتی معین كرده؟ البته برای مرحله ی اجرا هم مقرراتی معین كرده. .

اسلام می گوید: لاینال عهدی الظالمین. عهد و منصب الهی همان مرحله بلكه مراحل اجرای قانون است. در اسلام امام باید عادل باشد، والی (كه قهراً امام جمعه و جماعت خواهد بود) باید عادل باشد، امام جماعت و قاضی و مفتی و شاهد همه باید عادل و متقی باشند، تنها صحت عمل كافی نیست. .

سیره ی رسول اكرم به ما عدالت در مرحله ی اجرا را می رساند كه چگونه از هر جهت رعایت می كرد. اولاً آنقدر عادل بود كه در نگاه كردن هم رعایت عدالت می كرد (كان یقسّم لحظاته بین الناس) ، بین بیگانه و خویش و قوم تبعیض نمی كرد (داستان گردنبند دخترش زینب) بلكه در سختیها اگر امر دایر بود بین یكی از كسانش و یك بیگانه، مطابق نص نامه ی علی علیه السلام در نامه ای كه ظاهراً به معاویه نوشته [كسان خود را مقدم می داشت. ] می نویسد: .

و كان رسول اللّه صلی الله علیه و آله اذا احمرّ البأس و احجم الناس قدّم اهل بیته، فوقی بهم اصحابه حر السیوف و الاسنة فقتل عبیدة بن
جلد نهم . ج9، ص: 150
الحارث یوم بدر و قتل حمزة یوم احد و قتل جعفر یوم مؤتة [23].

عدم استفاده از مقام:

رسول اكرم از مقام خود هرگز سوء استفاده نمی كرد همان طوری كه از داستان گردنبند زینب و غیره معلوم است، همان طوری كه علی علیه السلام نیز حاضر نشد در خرید پیراهن خود تخفیف بگیرد [24]. .

پس این خود اصلی است كه در مقام اجرا از مقام خود نه تنها سوء استفاده نمی كردند بلكه استفاده نمی كردند، بلكه بیشتر برای خود محرومیت ایجاد می كردند. به هرحال قضایای زیادی هست كه رسول اكرم منتهی درجه می خواست بین اشخاص، بعضی با بعضی، تفاوت نگذارد مثل داستان فقیری كه آمد پهلوی ثروتمند بنشیند و او خود را به كناری كشید و دیگر تقسیم نگاهها در میان مردم و دیگر بنایش بر این بود كه دعوت همه ی مردم را علی السویه بپذیرد كه می فرمود: لو دعانی كراع الی كراع. . .

عدالت و عدم تبعیض. :

نه تنها در مال تبعیض قائل نمی شد، در احترامات، در جهاد فرستادن، در القاب و عناوین، در هیچ جهت تبعیض نمی كرد.

ان اللّه یكره من عبده. . . :

دیگر اینكه بین خودش و دیگران تبعیض نمی كرد. داستانانّ اللّه یكره من عبده ان یراه متمیزاً بین اصحابهو همچنین شركت آن حضرت در كارهایی از قبیل ساختن مسجد مدینه و حفر خندق مؤید این معنی است. .

تفاوت گذاشتن ها مطلقاً به منزله ی ایجاد ناهمواری و دست انداز و پست و بلندی در اجتماع است. تفاوت و تبعیض، یك طبقه را مغرور و طبقه ی دیگر را ناراضی و در نتیجه ایجاد اختلاف می كند.

ازاله ی موانع وحدت:

ما می گوییم پیغمبر وحدت بی نظیری ایجاد كرد و خیال می كنیم تنها چیزی كه مؤثر بود این بود كه رسول اكرم ایمان به خدا به آنها داد و بعد هم فرمان داد متحد باشید و آنها متحد شدند. فكر نمی كنیم كه
جلد نهم . ج9، ص: 151
موانع و عوایق اتحاد را كه همان ناهماهنگیها و ناهمواریها و پست و بلندیها و دست اندازها از ناحیه ی مواهب اجتماعی (هر نوع موهبتی:

مالی، احترامی، منصبی) [است ] از بین برد؛ هم مقتضی را ایجاد كرد و هم مانع را مفقود كرد. .

عطف به نمره. . . دربحار، ج 15، قسمت دوم، ص 185 داستانی نقل می كند از اینكه عربی نسبت به آن حضرت تملق گفت و آن حضرت كراهت نشان داد. .

23. از جمله موضوعاتی كه باید درباره ی رسول اكرم، ما مسلمانان فكر كنیم این است كه چگونه است كه در عصر جدید بزرگان دنیا رسول اكرم را حكیم دانسته اند و گفته اند مرد حكیمی بوده است. ماها اگرچه اگر بپرسند خواهیم گفت: او فوق حكیم است، اما آیا اینقدر معرفت درباره ی آن حضرت داریم كه حكیم بودن او را تشریح كنیم؟ ! فوق حكیم بودنش پیشكش، ما اگر بتوانیم حكیم بودن آن حضرت را در كارها، در گفتار، در تقنین و تشریع بفهمیم عقلهای ما به جنبش خواهد آمد و تحول فكری در ما پیدا خواهد شد. اولین حد معرفت ما این است كه حكیم بودن آن حضرت را بفهمیم بعد نوبت برسد به مافوق حكیم بودن آن حضرت، چون خود آن حضرت نبوت را حد اعلای حكمت می داند. در احادیث عقل و جهل علی الظاهر این مضمون هست. .

24. عطف به نمره ی 1، كلمه ی سیره یك كلمه ی عربی است كه در فارسی نیز استعمال می شود ولی به معنی دیگری؛ در فارسی در مقابل صورت به كار می رود. سعدی می گوید: «شخصی به صورت درویشان نه به سیرت ایشان» . این كلمه درباره ی رفتار و تاریخ پیغمبر از قدیم الایام استعمال شده و كتاب به این نام نوشته شده است.

قدیمترین سیره ای كه سراغ داریمسیره ی ابن اسحاقاست كه به نامسیره ی ابن هشاممعروف است. .

به نظر می رسد این اسم كه «سیره» را بر تاریخ و سرگذشت زندگی آن حضرت اطلاق كرده اند نه به نوع رفتار آن حضرت،
جلد نهم . ج9، ص: 152
استعمال صحیحی نیست. استعمال این كلمه در مورد بیان روش و طرز سلوك آن حضرت و منطقی كه عملاً به كار می برده و متدی كه در عمل مورد استفاده قرار می داده است صحیح است. تفاوت سیره با تاریخ از نوع تفاوت جهت قضیه ی منطقی است و خود قضیه. سیره جهت سیر و عمل است. از اینجا معلوم می شود كه سیر و عمل آن حضرت مانند قضیه ی منطقی بر دو قسم است: سیر جهت دار و موجهه و سیر بی جهت و مطلقه. برخی از كارهای آن حضرت جهت مخصوص ندارد و مقتضای شرایط خاص زمانی و مكانی است. در اینجاست كه تأسی، لزوم بلكه معنی ندارد، مثل اینكه پیغمبر در كاسه ی ساخت مصر یا شام آب می خورده و یا فلان سبزی را دوست داشته است. ولی بعضی دیگر جهت دار و هدف دار است كه در میان دو كار یكی را به علت اخلاقی یا اجتماعی و تربیتی خاص انتخاب می كرده است، مثل اینكه گرد و حلقه وار با اصحاب می نشسته است. .

25. سیره ی رسول اكرم مانند خود اسلام یك سیره ی جامع است، سیره ی شخصی است كه شخصیت همه جانبه دارد. تنها سیره ی یك عالم یا یك عابد یا یك فرمانده یا یك حاكم یا یك رهبر سیاسی یا یك رهبر مذهبی یا یك واعظ یا یك معلم یا یك قاضی یا یك فرد عادی یا یك مدیر خانواده نیست، بلكه همه ی اینها با هم سیره ی یك پیغمبر به نام پیغمبر اسلام را تشكیل می دهد، بلكه سیره ی جامع است. از یك زاویه كه به او نگاه می كنیم عالمی می بینیم و از زاویه ی دیگر معلمی، از زاویه ی دیگر واعظ و مبلّغی یا عابدی یا حاكمی یا فرماندهی یا قاضی ای یا مدیر خانواده ای یا یك دوست و رفیق با وفا و صفایی.

این است كه همه ی اینها باید مجزا از یكدیگر [تدوین شود. ] [25] 26. عطف به نمره. . . اشتباه است كه بگوییم كار پاكان را قیاس از خود مگیر (البته به مفهوم غلط عامیانه اش) و هم غلط است كه بگوییم:

جلد نهم . ج9، ص: 153
با چنین حسن و ملاحت اگر ایشان بشرند
زآب و خاك دگر و شهر و دیار دگرند
قبلاً گفتیم معنی صحیح این جمله این است كه پاكان را به خود قیاس مكن. اینجا لازم است مقدمه ای بحث شود. .

انسان در زندگی معمولاً اهل قیاس است، آنچه را ندیده و نشناخته به آنچه دیده و شناخته قیاس می گیرد. اگر كسی در ابتدای زندگی با آدمهای خوش نفس برخورد كند به بشریت و تاریخ بشریت خوشبین می شود، ولی برعكس اگر با افراد خوش ظاهر بدباطن برخورد كند به بشریت و تاریخ بشریت بدبین می شود و وای به حال چنین شخصی! مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار. .

اینها تجربه های بیرونی است كه اگر خوب از آب درآید تولید خوشبینی و اگر بد بشود تولید بدبینی می نماید. انسان قبل از تجربه ی بیرونی یك تجربه ی درونی دارد و آن اینكه خودش را آزمایش كرده است. اگر در خودش یك موجود صادق و باصفا و باحقیقت یافته باشد، اگر در خودش صراحت و پاكی و حسن نیت ببیند، كم و بیش باور می كند كه در دیگران هم حقیقت و صفا و راستی و درستی می تواند وجود داشته باشد و اما اگر در تجربه ی درونی در خود یك موجود سرتاپا تظاهر و نفاق و دورویی و كج اندیشی و بدخواهی و پلیدی ببیند، نمی تواند نسبت به دیگران خوشبین باشد. صادق هدایت نمی تواند به جهان و انسان خوشبین باشد، چون خودش مجسمه ای از پلیدی و حقارت و عقده و كج اندیشی و بدخواهی است. بدی بدبینی ایجاد می كند. همه ی افراد بدبین افراطی آدمهای بدی هستند بلااستثناء. هركس عقیده اش این بود كه همه ی مردم بدند، قطعاً خودش آدم بدی است. .

27. پیشقدمی در آنچه امر می كرد یا نهی می نمود، حتی پیشقدمی در جنگ، در عبادت، در ایثار: و كان رسول اللّه صلی الله علیه و آله اذا احمرّ البأس و احجم الناس قدّم اهل بیته، فوقی بهم اصحابه حر السیوف و الاسنة فقتل عبیدة بن الحارث. . .
جلد نهم . ج9، ص: 154
28. خفت مؤونه از جهت عادات و اعتیادات شخصی، از جهت تشریفات غذا و لباس، از جهت عرف و تعارفات معموله.

29. در دعوت و رهبری، اول (دوره ی مكه) تربیت كرد و بعد در دوره ی مدینه وارد فعالیت عملی شد. لهذا آیات مكیه بیشتر اعتقادی و اخلاقی است و آیات مدنیّه احكام. كار خود را با اطرافیان فاسد یا خام آغاز نكرد. .

30. اول از عشیره ی خود شروع كرد و تصفیه ای در آنجا به عمل آورد كه وای بر خویشاوند فاسد و منتسب! .

31. روش آن حضرت در دعوت بر تحریك عقلها بود نه بر تعبد و به اصطلاح ایمان تعبدی مانند مسیحیان. قرآن می فرماید: ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة. او می خواست از بیداری مردم استفاده كند نه از خواب آنها. با نقاط ضعف مردم مبارزه می كرد، نه اینكه مانند بعضی ها از نقاط ضعف مردم بهره برداری كند [26]. او معتقد به اصل «خذ الغایات و اترك المبادی» نبود، نمی گفت بگذار ایمان مردم پیدا شود ولو از راه خرافات باشد. لهذا در فوت ابراهیم علناً با اعتقاد جاهلانه ی مردم مبارزه كرد كه گفتند علت انكساف خورشید فوت ابراهیم یگانه پسر پیغمبر بوده است. (نمره ی 9 و 20) .

32. یكی از متدها و روشهای آن حضرت نرمش در مسائل شخصی و صلابت در مسائل اصولی بود [27]. او هم مصداق «لنت لهم» بود و هم مصداق «فاستقم» ، هم «اذن خیر لكم» بود، هم مصداق «فاذا عزمت فتوكل» [28]. .

33. با اصحاب خود دمكرات بود نه مستبد، به آنها شخصیت می داد، رأی و عقیده ی آنها را كاملاً محترم می شمرد و حتی انتقاد آنها را تحمل می كرد، نظیر آنچه در جنگ حنین موقع تقسیم غنایم
جلد نهم . ج9، ص: 155
پیش آمد. در اینجا حتماً مقایسه شود با روش انوشیروان، داستانی كه كریستین سن در صفحه ی 404 كتاب خود آورده است. .

34. در تبلیغ توجهش بیشتر به مكه بود، چرا؟ چون مكه ام القری بود، مركز بود، معبد بود، چشمها همه به مكه بود، فتح مكه فوق العاده اثر مطلوب داشت. مثلاً در ایران صدای تهران است كه به همه ی ایران می رسد، تبلیغ در تهران تبلیغ در ایران است همچنان كه مثلاً نیویورك مورد توجه همه ی دنیاست، فعالیت در آنجا در همه ی پایتختها مؤثر است. این خود نكته ای از سیره ی آن حضرت است. .

35. شرح صدر یعنی عقده و كینه ی شخصی نداشتن و تحت تأثیر احساسات و كینه توزی قرار نگرفتن و همه ی مصلحت را رعایت كردن و بالاخره تنگ نظری و سختگیری نداشتن. عفوها و گذشتها در فتح مكه و جریانهای دیگر، این را نشان می دهد. .

برای یك قائد، شرط اول شرح صدر است. از كلمات خود آن حضرت است: آلة الریاسة سعة الصدر. قائد باشخصیت آن كس است كه با احدی حساب شخصی نداشته باشد. .

یكی دیگر از آثار شرح صدر، ظرفیت داشتن است. افراد كم ظرفیت تحملشان كم است، زود منفجر می شوند، قهر می كنند. صبر و تحمل پیغمبر در مقابل ناملایمات عجیب است. .

پس پیغمبر كینه و عقده نداشت، عفو داشت، تحمل و ظرفیت داشت. .

36. در دعوت متحرك بود، «طبیب دوّار بطبّه» بود، به طائف رفت، ایام حج از شعب ابیطالب خارج می شد و در میان مردم طواف می كرد و تبلیغ می نمود، علی را به یمن فرستاد، همچنین معاذ بن جبل را؛ مصعب بن عمیر را به مدینه فرستاد، از همه بالاتر سفیر نزد همه ی رؤسای كشورهای بزرگ جهان فرستاد. .

37. قدرت عجیب مدیریت. مدیریت غیر از هدایت است.

مدیریت قدرت استخدام نیروها و مجتمع كردن و متمركز كردن آنهاست. نفوذ فوق العاده ی رسول اكرم و ایجاد شیفتگی در مردم تا
جلد نهم . ج9، ص: 156
حدی كه به جان او بیش از جان خود و فرزندان خود می اندیشیدند، نظیر داستان زن عمرو بن الجموح فوق العاده عجیب است. .

38. سادگی و بساطت زندگی (نمره ی 18) .

39. رعایت دموكراسی در زندگی خانوادگی (نمره ی 19) .

40. سیره ی آن حضرت در سیاست چه بود؟ می دانیم كه مدیر اجتماع از طرفی مسئولیت سنگین تری دارد و از طرفی اختیارات بیشتری دارد. سیاست دینی با سایر سیاستها فرق می كند. در هدفهای سایر سیاستها تعهد اخلاقی در هدف وجود ندارد، لهذا در انتخاب وسیله آزادند. اما در سیاست دینی چنین تعهدی هست، لهذا از هر وسیله ای ولو در مقابل دشمن استفاده نمی شود. پیغمبر اكرم هرگز در مقابل دشمن غدر نكرد، همچنان كه جفا و اعتدا نكرد: و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونكم و لاتعتدوا. او همیشه دستور می داد كه متعرض زنها، كودكان، پیرمردان، راهبان نشوند، آتش نزنند. . . (نمره ی 19) .

41. عدالت در اجرا حتی نسبت به خود و خودیها: كان رسول اللّه یقسّم لحظاته بین الناس. داستان گردنبند دخترش زینب.

خویشاوندان خویش را در جنگها مقدم می داشت. دعوت همه را علی السویه می پذیرفت: لو دعانی كراع الی كراع. . . در احترامات و القاب و عناوین تبعیض قائل نمی شد. در ساختن مسجد و در حفر خندق با اصحاب شركت كرد. داستان: ان اللّه یكره من عبده ان یراه متمیزاً بین اصحابهمؤید مدعاست. پس ناهمواریها را و دست اندازها را عملاً از میان برد. مثل جامعه ی ما نبود كه از یك طرف با القاب مطنطن و دوسطری روبرو می شویم و از طرف دیگر نه تنها بی لقبی بلكه لقبهای منفی از قبیل: حسن خر گردن، تقی بلبرینگ، تقی سگ دست و امثال اینها. .

42. از استماع تملق كراهت نشان می داد و می گفت: احثوا علی وجوه مادحیكم التراب [29].

جلد نهم . ج9، ص: 157
43. رسول اكرم از بطالت و بیكاری و بیكارگی متنفر بود. دربحار، جلد 23، صفحه ی 6 می نویسد: اگر مرد توانا و برومندی را می دید می پرسید: آیا كار می كند؟ اگر می گفتند: خیر، می فرمود: سقط من عینی. .

از آن حضرت نقل شده كه در دعا می فرمود: اللّهم انی اعوذ بك من الكسل. . . .

44. از جمله اخلاق رسول اكرم میل به انزوا و فراغ و تفكر و خلوت [بود] كه از كودكی چنین حالتی را داشته است. .

45. از نظر اخلاق خانوادگی با زنانش مهربان بود و با خشونتهای آنان مدارا می كرد چنانكه مكرر نقل شده است. .

فرزندان خود را می بوسید و كسانی را كه فرزندان خود را نمی بوسند ملامت می كرد و می فرمود: من لایَرحم لایُرحم. احترامات عجیبش از حضرت زهرا و نوازشهای فوق العاده اش از حسنین علیهما السلام ثبت تاریخ است. .

حتی با فرزندان اصحاب محبت می كرد، بچه های كوچك آنها را روی زانو می نشانید كه گاهی ادرار می كردند و ناراحت نمی شد. .

46. نظافت یكی دیگر از اصول زندگی آن حضرت بود. در این باب نیز دربحاروشمائلترمذی و غیره زیاد وارد شده است. .

47. در آداب معاشرت مجموعاً طوری معاشرت می كرد كه بر محبوبیت و احترامش افزوده می شد. هیچ گونه تجبر و تكبری كه ناشی از عقده های روحی است از او مشاهده نشد. سلامت روح و سعه ی صدر از بارزترین صفات روحی اش بود. .

48. عطف به نمره ی 3 و 11 و 32 رجوع شود به بحث آقای موسوی زنجانی درخاتم پیامبران، چاپ اول، صفحه ی 386 تحت عنوان «حریم قانون» ، داستانی كه ازصحیح بخاری، جلد 5، صفحه ی 152 نقل كرده است. .

49. مسئله ی اهتمام به امر نیت و اینكه: انما الاعمال بالنیاتو اینكه:

من كانت هجرته الی اللّه و رسوله فهجرته الی اللّه و رسوله. . . و تأثیر
جلد نهم . ج9، ص: 158
فوق العاده ی آن در تربیت و حسن اجرای دستورهای اسلامی. .

50. قاطعیت آن حضرت و نظم و مدیریت او. در ورقه های
آداب سفر

گفتیم كه می فرمود: اگر سه نفر با هم به جایی رفتید یك نفر را امیر خود قرار دهید.

خفت مؤونه:

51. عطف به ورقه های
فلسفه ی زهد

، از جمله نكات برجسته ی سیره ی آن حضرت بلكه سیره ی همه ی انبیا این است كه روش آنها روش زاهدانه است. زندگیهای زاهدانه ی آنها آنان را مجهزتر و نیرومندتر كرده است.

بنده ی نفس نمی تواند آزادكننده ی دیگران از قید اسارت و بندگی باشد و هم اینكه فوق العاده زود به زانو در می آید. رسول اكرم و یاران سه سال با سختی عجیب در شعب ابیطالب محصور ماندند. اصحاب صفه بر روی یك سكو زندگی كردند با حداقل معیشت. در جیش العسرة چند نفر با یك خرما سد جوع می كردند و به این ترتیب موفق شدند.

نه تهدید و نه تطمیع و نه كارشكنی و نه حصار سه ساله در شعب ابیطالب و نه سختیهای معیشت و محرومیتهای اجتماعی و نه جلای وطن، آنها را از راهشان منصرف نكرد. .

52. رسول اكرم با مقامات معنوی و نفوذ بلامنازع كه داشت، مشورت می كرد و در حقیقت به این وسیله گذشته از استفاده از آرای اصحاب به آنها شخصیت می داد و آنها را معتقد می كرد كه شریك در امر هستند و از استبداد پرهیز می كرد و بالاتر اینكه از انتقاد ناراحت نمی شد. رجوع شود به مقاله ی آقای موسوی زنجانی درخاتم پیامبران. .

53. آقای موسوی در خاتمه ی مقاله ی خود می گوید: .

اخلاق انسانی و ملكات عالیه ی رسول اكرم در زمانی كوتاه آنچنان گسترش یافت و در دل مسلمین صدر اول ریشه دوانید كه از هیچ همه چیز درست كرد. او كبریای عرب را به تواضع، قساوت را به رأفت، پراكندگی را به یگانگی، جدایی را به همبستگی، كفر را به ایمان، بت پرستی را به توحید، بی پروایی را به عفت، انتقامجویی را به بخشایش، بیكارگی را به كار و
جلد نهم . ج9، ص: 159
كوشش، خودخواهی را به نوعدوستی، درشتی را به نرمخویی، بخل را به ایثار و سفاهت را به عقل و درایت مبدل ساخت.
.

54. همان طور كه در گذشته گفتیم در سیره ی تبلیغی و دعوتی آن حضرت یكی باید دید كه آن حضرت از چه نقطه ای دعوت خود را آغاز كرد: از اصل یا فرع و از یك امر عقیده ای یا از یك امر اخلاقی و یا از یك سنت اجتماعی و یا از یك ادب فردی از قبیل طرز لباس پوشیدن و غذا خوردن؟ و دیدیم كه از یك امر فكری و عقیدتی شروع كرد كه صرفاً جنبه ی نظری ندارد، بلكه اجمال تفاصیل دعوتهای اسلام است. .

دیگر اینكه از لحاظ روانی و آنچه مربوط است به مردم، دست روی چه نقطه ای گذاشت كه آنها را به حركت آورد؟ اولاً دعوتش جنبه ی وعظ صرف و تسكین داشت یا جنبه ی تحریك محض و یا هم وعظ و هم تحریك؟ و تفاوت میان نقطه ای كه او دست گذاشت و سایر رهبران اجتماعی و انقلابی از قبیل ماركس و غیره دست گذاشتند. به عبارت دیگر روحیه ی دینامیك اسلامی چه مشخصاتی داشته و با تكیه روی كدامیك از مشخصات در مسلمانان، فداكاری، اعتماد به نفس، توكل به وجود آورده است و این روحیه ی دینامیك از كی و چگونه به یك روحیه ی جامد و استاتیك و نیم مرده مبدل شد؟ .

55. شخصیت ثابت آن حضرت در حال ضعف ابتدایی و قوّت نهایی، یكی از مشخصات سیره ی آن حضرت است. .

56. به طور كلی تفاوت است میان سیره ی انبیا و سیره ی ملوك و جبابره. .

57. نوع حكومت و تعیین رژیم عملی حكومتی آن حضرت یكی از فصول سیره ی آن حضرت است. مثلاً رعایت اصل شورا و پرهیز از استبداد و تحمل انتقاد مربوط به این مطلب است، و همچنین رفتار آن حضرت در مدت مدینه با اتباع سایر ادیان و با نژادهای گونه گون و مسئله ی مجبور كردن یا نكردن مردم به اسلام مربوط به این مطلب است.
جلد نهم . ج9، ص: 160
58. با مطالعه ی سیره ی نبوی و تاریخ صدر اسلام و بازشناختن شاخصهایی كه پیشرفت فكر و ایده ی اسلامی را میسر می كرد، چه نتیجه ای برای درمان دردهای كنونی می توانیم بگیریم؟
[1] رجوع شود به نمره ی 24.
[2] در حقیقت هركسی یك روش و متدی در حل مشكلات حیات انتخاب كرده و یا از متد دیگران پیروی كرده. یكی با نرمی می خواهد مشكل را حل كند و یكی با چاقو و درشتی، یكی انفرادی و یكی اجتماعی، یكی با دوراندیشی و یكی با دفع الوقت و دیر نمی شود و خدا بزرگ است، یكی با نیروی علم و یكی با نیروی اخلاق.
[3] [خواننده ی محترم مستحضر است كه این یادداشتها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در عصر حاكمیت نظام ستمشاهی به نگارش درآمده است. ]
[4] یكی هم اینكه تا افرادی مجهز و تربیت نكرد دست به فعالیت نزد. دوره ی مكه دوره ی تربیت بود. آیات مكی همه آیات عقیده و اخلاص است، برخلاف آیات مدنیّه كه غالباً احكام و مسائل اجتماعی است.
[5] رجوع شود به نمره ی 9.
[6] رجوع شود به دفتر طف، نمره ی 79.
[7] باید تحقیق شود. اجمالاً تعبیر به «سراج» در خود قرآن هست.
[8] رجوع شود به مقاله ی آقای موسوی زنجانی در كتابمحمد خاتم پیامبران.
[9] دفتر «رسول اكرم» ، صفحه ی 24. رجوع شود به نمره ی 11 و 48.
[10] رجوع شود.
[11] رجوع به نمره ی 12.
[12] رجوع شود بهفتوح البلدانبلاذری ویعقوبی.
[13] اینكه انسان بر ظلم یا كذب تكیه كند نیز نوعی تكیه بر نقطه ی ضعف است، برعكس تكیه بر عدل و صدق.
[14] رجوع شود به نمره ی 3 و 48.
[15] رجوع شود به دفتر 40، نمره ی 98.
[16] این قصه علی الظاهر بعد از دعوت بنی هاشم بوده و اینها كه همه طوایف قریش بودند اقرب درجه ی دوم بودند. بنی هاشم را در خانه ی خود و همه ی قریش را در دامنه ی صفا دعوت كرد.
[17] رجوع شود به ورقه های
رهبری و مدیریت.

[18] رجوع شود به ورقه ی
نفوذ كلام رسول اكرم

، آنچه فرنگیها و آنچه ابن ابی الحدید در این زمینه گفته است.
[19] مثلاً اینهایی كه در این چند شب گفتیم از قبیل مشورت، خفت مؤونه، عدم استفاده از جهالت مردم در سیاست، سراغ مردم رفتن و «دوار بطبه» بودن، رعایت عدالت و مساوات در كارها تا آن حد كه حتی در نگاه كردن تبعیض نمی كرد، همه از لحاظ سیاست مدنی است و همچنین است شرح صدر آن حضرت.
[20] رجوع شود به ورقه ی
سیاست علی و معاویه.

[21] ضمناً در اینجا باید معنی دروغ مصلحت آمیز تشریح شود.
[22] پیغمبر از واهمه و رعب مردم هم استفاده نمی كرد، لهذا به مردی كه مرعوب شد فرمود: هوّن علیك فانی ابن امرأة. . .
[23] كتاب 9 از كتبنهج البلاغه
[24] رجوع شود به سخنرانیهای رمضان 81 در رادیو.
[25] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناقص است. ]
[26] همچنان كه از واهمه ی مردم به واسطه ی دبدبه و كبكبه استفاده نمی كرد. لهذا به مردی كه از او مرعوب شد گفت: هوّن علیك فانّی ابن امرأة تأكل القد.
[27] رجوع شود به نمره ی 3 و نمره ی 11.
[28] رجوع به نمره ی 48
[29] رجوع شود بهبحار، چاپ كمپانی، جلد 15، صفحه ی 185.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است