در
کتابخانه
بازدید : 204936تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand اقبال و احیای فكر دینی اقبال و احیای فكر دینی
Collapse تفكر دیروز و امروز مسلمین درباره یمیزان تأثیر عمل در سعادت انسان تفكر دیروز و امروز مسلمین درباره یمیزان تأثیر عمل در سعادت انسان
Expand تفكر زنده و تفكر مرده تفكر زنده و تفكر مرده
Expand تفكر اسلامی درباره ی زهد و ترك دنیاتفكر اسلامی درباره ی زهد و ترك دنیا
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در آن وقت این آسیب اختصاص به جناحی از اهل تسنن كه آنها را مرجئه می گفتند داشت، ولی امروز اگر نگاه كنید می بینید همان دنیای تشیّع كه در آن زمان در پرتو تعلیمات ائمه ی خودش صددرصد با این فكر مرجئه مخالف بود خودش الآن فكر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 437
مرجئه را پیدا كرده است. در میان تعلیماتی كه ما از پیش خودمان به خودمان می دهیم، عمل را تحقیر می كنیم. مثلاً می گوییم انتسابت را به علی بن ابی طالب درست كن، «یا علی» بگو، اسمت شیعه باشد و در دیوان عزاداران حسینی ثبت بشود، همین كافی است. جزو حزب باش. خیال كردیم- العَیاذ باللّه- حسین بن علی علیه السلام یك آدم حزب باز است و می گوید: هركس كه كارت عضویت در اینجا صادر كرد همان كافی است و مصونیت پیدا می كند! اساساً فلسفه ی شهادت حسین بن علی علیه السلام این بود كه می خواست اسلام را در مرحله ی عمل زنده كند. اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ اتَیْتَ الزَّكوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ [1]. یعنی تو كشته شدی كه اسلام را در عمل زنده كنی. ولی ما می گوییم: نه، او كشته شد برای اینكه عمل را در اسلام بمیراند، انتساب و وابستگی ظاهری را درست كند!
این داستان را یادم هست در ده سال پیش در انجمن ماهانه نقل كردم:
ابوالفرج اصفهانی كتاب معروفی دارد به نام اَغانی یعنی اُغنیه ها، آهنگهای موسیقی. یكی از جریاناتی كه در دنیای اسلام رخ داد این بود كه خلفا تدریجاً به یك شكل عجیبی به لهو و غنا رو آوردند، یعنی همان حالتی كه اگر در هر ملتی رسوخ بكند آن را به سوی فساد می كشاند. دربارهای آنها شده بود دربار عیّاشی، شرابخواری، رقص، موسیقی و انواع آهنگها، بعد چه جناح عظیمی به نام موسیقیدانها و به قول امروز هنرمندان و هنرپیشگان در دنیای اسلام به وجود آمد.
ابوالفرج اصفهانی خودش اموی و از مورّخین بسیار زبردست است و اتفاقاً عالم با انصافی است و كتابی نوشته به نام مَقاتل الطالبیین. مقتلهای آل ابی طالب را ذكر كرده و كتاب معتبری است و علمای شیعه هم به كتاب او اعتماد می كنند و انصافاً می شود گفت این كتاب را بی طرفانه نوشته است. كتاب اَغانی هجده جلد و بیشتر مربوط به سرگذشت هنرمندان و هنرپیشگان و موسیقیدانهای دنیای اسلام است.
او در این كتابش چیزهای خیلی عجیبی نقل كرده است. از جمله می گوید: یك وقت یك شیعی با یك مُرْجئی با یكدیگر سخت بر سر همین مسئله ی عمل مباحثه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 438
می كردند؛ مرجئی می گفت اساس این است كه آدم ایمان داشته باشد، عمل مهم نیست. شیعه می گفت ایمان از عمل انفكاك ندارد، اگر عمل نباشد ایمان نیست.

مباحثه ی آنها شدید شد، نه این قانع می شد و نه آن.
برای فیصله دادن به نزاع، گفتند اولین كسی كه از سر كوچه پیدا شد، از او می پرسیم كه حق با كدام یك از ماست. اتفاقاً اولین كسی كه آمد یك نفر موسیقیدان بود (و به همین تناسب این داستان را در كتاب اَغانی نقل كرده است) . مرجئی خیلی خوشحال شد كه عجب آدم مناسبی پیدا شد و الآن طرف مرا خواهد گرفت. به او گفتند ما چنین مباحثه ای داریم. شیعی گفت: عقیده ی من این است كه عمل از ایمان انفكاك ندارد و سعادت انسان در گرو عملش است. مرجئی گفت: من می گویم عمل ارزشی ندارد، سعادت انسان در گرو ایمان و عقیده ی اوست. عقیده ی تو چیست؟
موسیقیدان قدری فكر كرد و گفت: اَعْلایَ شیعِیٌّ وَ اَسْفَلی مُرْجِئیٌّ. از سر تا كمرم شیعه و از كمر به پایین مرجئی هستم. می خواست بگوید من فكرم شیعی است اما در عمل مرجئی هستم.
ما امروز وقتی وارد دنیای شیعه می شویم و به خودمان نگاه می كنیم می بینیم خودمان از سر تا قدم مرجئ هستیم. دائماً دنبال بهانه هایی هستیم بلكه بهشت را با یك بهانه درست بكنیم. می گوییم بهشت را به «بها» نمی دهند، به «بهانه» می دهند.

این را چه كسی گفته است؟ علی بن ابی طالب علیه السلام از بهشت به «بها» تعبیر می كند و می گوید «ثمن» ، ثمن اعمال شما، ولی ما می گوییم نه، بهشت را به «بها» نمی دهند، یعنی بهشت را نمی شود با عمل تهیه كرد و خرید، بهانه ای باید درست كرد. این نوعی گریز از واقعیت به خیال است.
وای به حال ملتی كه این جور فكر كند و بگوید بهشت را به «بها» نمی دهند ولی به یك بهانه ی دروغین می دهند. وای به حال ملتی كه پایه ی سعادت خود را بر وهم و خیال بگذارد.
در این زمینه مطلب بسیار زیاد است و اگر به قرآن كریم مراجعه كنیم می بینیم مطلب كاملاً مشخص است. قرآن یهودیان را كه آن وقت چنین فكری داشتند- و حالا چنین فكری ندارند- سخت می كوبد. این فكر كه ملتی برای خودش امتیازی در نزد پروردگار قائل و معتقد باشد كه اگر من كار بد بكنم خدا به كار بد من كاری ندارد ولی اگر كار خوب بكنم چند برابر جزای خوب می دهد، اساساً مال یهودیها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 439
بود و قرآن زیاد آن را نقل می كند. اینها می گفتند ما هرچه گناه بكنیم، هرچه كار بد بكنیم، به جهنم نمی رویم. ما نژاد ممتاز هستیم، فرضاً اگر به جهنم برویم، یك تشریفاتی است و بعد از چند روز خلاص می شویم، بهشت مال ماست. وَ قالوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلّا اَیّاماً مَعْدودَةً [2]. ببینید قرآن در اینجا چگونه بحث می كند.
در تفاسیر وارد شده است كه در مدینه، هم یهودی بود هم مسیحی و هم مسلمان. در میان عده ای از مسلمانان و مسیحیان و یهودیان اختلاف می شود؛ مسلمانها می گویند ما حالا كه مسلمان شدیم ملت ممتاز هستیم و خدا برای ما امتیاز قائل است و هركار بدی بكنیم خدا از ما می گذرد؛ مسیحیها می گویند خیر، ما چنین هستیم؛ و یهودیها هم همین را می گویند. ببینید قرآن چگونه جواب می دهد:

لَیْسَ بِاَمانِیِّكُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سوءً یُجْزَ بِهِ [3]. نه مطلب آن طوری است كه شما مسلمانها آرزو كردید (مخاطبش مسلمانهاست) و آرزویش را در دلتان پروراندید، و نه آن طور است كه اهل كتاب خیال كردند و آرزویش را در دلشان پروراندند؛ خدا با هیچ كس خویش و قومی ندارد، مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ هركسی كار بد بكند خداوند به او كیفر خواهد داد.
ببینید قرآن چگونه و با چه صراحتی این خیال را كه مقدمه ی انحطاط مسلمانان بود از سرشان بیرون آورد! فرمود بروید عمل خودتان را تصحیح كنید.

[1] . مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در روز عید فطر و قربان در روضه ی مطهره.
[2] . بقره / 80.
[3] . نساء / 123.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است