در مقابل، افرادی را می بینید كه در دنیا ساده زندگی می كنند بدون اینكه لذتهای خدا
را بر خودشان حرام كرده باشند و فكر كنند كه اینها حرام است و بدون اینكه از
كارهای زندگی دست بكشند. اینها در متن زندگی واقع هستند ولی دلشان
می خواهد ساده زندگی كنند. دلش می خواهد ساده ترین لباسها را بپوشد، خوراكش
ساده ترین خوراكها باشد، منزل و مركبش ساده ترین منزلها و مركبها باشد، چرا؟
می گوید برای اینكه من نمی خواهم آزادیم را به چیزی بفروشم. به هر اندازه خودم را
به اشیاء مقید كنم اسیر آنها هستم و وقتی اسیر اشیاء باشم مثل كسی هستم كه هزار
بند به او بسته است. چنین آدمی نمی تواند راه برود و سبكبار و سبكبال باشد.