ایمان از «امن» مشتق است. أمِن یأمَن أمْناً و أمَناً و أماناً و أمَنة به معنی
اطمأنّ است. «امنه» به معنی «أمَّنه» است كه به معنی «جعله فی الامن»
است و به این معنی است كه كلمه ی «مؤمن» اسم خداست. و اما « امن به»
كه مورد بحث ماست یعنی صدّقه و وثق به ( (المنجد) .
مفردات) راغب می گوید:
«و امن انما یقال علی وجهین: احدهما متعدیاً بنفسه یقال امنته ای
جلد یك . ج1، ص: 503
جعلت له الامن و منه قیل للّه مؤمن والثانی غیر متعد و معناه صار
ذاامن. » .
غیرمتعدی بنفسه به دو نحو استعمال می شود: گاهی به «باء» متعدی
می شود و گاهی به «لام» . در (المنجد) «امن له» را «خضع و انقاد» تفسیر
می كند. بعید نیست كه كلام راغب شامل هر دو قسم باشد. از جمله
معانی باب افعال كه در مقدمه ی (المنجد) آمده یكی «وجود ما اشتق منه الفعل
فی صاحبه نحو اثمرت الشجرةای وجد فیها الثمر» است، یكی دیگر
صیرورت است مثل «اقفر البلدای صار قفراً» . اولی مفادش «صار ذا»
می باشد، پس «امن به» یعنی صارذا امن به.
از اینجا وجه مناسبت استعمال كلمه ی «ایمان» در مورد عقیده و ایمان
مصطلح روشن می شود؛ چون انسان به وسیله ی اعتقاد به خدا یا پیغمبر یا
معاد مثلاً صاحب امن یعنی طمأنینه ی نفس (راغب امن را طمأنینة النفس
تفسیر می كند، می گوید: الامن طمأنینة النفس و زوال الخوف) می گردد.
از اینجا نكته ی دیگر نیز روشن می شود و آن اینكه در مورد هر علم و
عقیده و یقینی استعمال كلمه ی ایمان صحیح نیست؛ صحیح نیست گفته
شود كه فلان شخص ایمان دارد به اینكه خواص آهن ربا مثلاً چنین
است یا خواص اعداد و مقادیر چنین است، بلكه در موردی صحیح
است كه تولید امنیت و طمأنینه نماید و نگرانی و اضطراب و هراسی را
سلب كند، یعنی باید مطلب مورد نظر از اموری باشد كه با سرنوشت و
هدف و زندگی سر و كار داشته باشد. از اینجا معلوم می شود كه ایمان
اعتقاد خشك و خالی نیست، اعتقادی است مقرون به نوعی شور و
هیجان و احساسات. شاید از موارد استعمال كلمه ی ایمان علاوه بر آنچه
از لغت استفاده می شود، مفهوم ضمنی علاقه و حب و عشق و گرایش كه
لازمه اش تفانی و تفادی در راه عقیده است استفاده شود. ایمان، تنها
اعتقاد مقرون به حب و گرایش نیست، جنبه ی دیگر نیز دارد و آن ایده آل
بودن و مقدس بودن و برتر بودن مورد ایمان از خود شخص و حیات
شخصی اوست، به اصطلاح نوعی تقدس و
جلد یك . ج1، ص: 504
تعالی در مفهوم آن به كار
رفته است، یعنی مورد ایمان نوعی برتری و احترام مافوق شخص و
حیات شخصی دارد به طوری كه تفانی و تفادی در راه آن تجویز
می شود بلكه مستحسن شمرده می شود. كلمه ی ایمان در مورد وطن و نژاد
و مسلك و دین برای وطن پرستان و نژادپرستان و مسلك پرستان و
خداپرستان صادق است. بعضی ناسیونالیسم را ملت پرستی ترجمه
كرده اند