رجوع شود به ورقه «انسان و اجتماع و تكامل اجتماع» . در آنجا
رمز حركت اجتماع به سوی تكامل بیان شده و ضمناً دو ایراد بر بیان
شیخ در (اشارات) ذكر شده و به یكی از آنها جواب داده شده است.
رجوع شود به دفتر 89، ص 339 و به دفتر جزوه تدریسی كلاس
سوم مضاعف در سال 41- 42، شرح نمط نهم (اشارات) و به ورقه های
«سیاست» و ورقه «اجتماع انسانی» .
عطف به مطالب جزوه تدریسی سال 41- 42 در سال سوم
مضاعف، نمط نهم (اشارات) . در دفتر 35 نمره 31، مبحث عادت گفتیم:
قسمت اعظم شخصیت انسان را عادت تشكیل می دهد. انسان به
عادتهای خوب یعنی تربیت خوب نیازمند است. غرائز علمی و عملی
و تمایلات ذاتی انسان وافی به مصالح او و به فعلیت رساندن
استعدادهای او نیست و این یك وجه امتیاز انسان و حیوان است.
حیوان همان طوری كه بی نیاز است از علم اكتسابی، بی نیاز است از
تمایلات اكتسابی، و انسان به هر دو نیازمند است. انسان نیازمند است
به یك سلسله عواطف اكتسابی كه درنتیجه تربیت و قانون و دین پیدا
جلد یك . ج1، ص: 370
می شود. از این رو افراد بشر كه مانند سایر موجودات به اصطلاح
«كائنه» به علل عَرْضی نیازمندند، از جمله علل عرضی خود انسانهای
دیگر می باشند. اما حیوانات در میان علل عرضی به افراد خودشان
نیازمند نیستند، آنها به تجمع و استفاده از یكدیگر نیازمند نیستند و
انسان نیازمند است به تجمع و استفاده از دیگران، هم در ناحیه علم و
هم در ناحیه عمل یعنی تمایلات خُلقی و اكتسابی. در ورقه های
«اخلاق اسلامی» و هم در دفتر «قرائت» سالمندان در سرّ
«بعثت لاتمّم
مكارم الاخلاق» در همین زمینه بحث كرده ایم. ضمناً ملاك مدنی بالطبع
بودن انسان كه به دست آید، ملاك نیازمندی به هدایت وحی و تربیت
پیغمبران نیز به دست می آید.
رجوع شود به ورقه های «یادداشتهایی درباره زن» ، نمره 5، متن و
حاشیه. در آنجا از راه اینكه انسان، هم احتیاج دارد كه دوست داشته
باشد و هم احتیاج دارد كه او را دوست بدارند، این مدعا اثبات شده
است.
رجوع شود به ورقه های «عدالت اجتماعی» بحث اینكه آیا زندگی
انسان تعاونی و اجتماعی است نه انفرادی و تنازعی، اما زندگی حیوانها
تنازعی است و لازمه اش این است كه ضعیف از میان برود و قوی بماند؛
ریشه جنایات و كشمكشها اصل تنازع بقاست و ریشه تنازع بقا در
انسانها مالكیت فردی است، پس برای وصول به واقعیت زندگی تعاونی
یعنی اجتماعی باید ریشه تنازع بقا را كه مالكیت فردی است از بین
برد؟ ! یا این طور نیست؛ نه تنازع بقا لازمه مالكیت فردی است و نه
مالكیت فردی یگانه زمینه تنازع بقاست (زیرا منافع انسان منحصر به
امور اقتصادی نیست. خود سوسیالیستها و كمونیستها بر سر مقام و
پست همیشه رقابت و تنازع دارند) و نه مالكیت اشتراكی تعاون واقعی
است؛ تعاون واقعی عاطفی است نه اجباری.