در
کتابخانه
بازدید : 871624تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
فهرست
Collapse حرف الفحرف الف
اختلاف
اختلاف در قرآن
اختلاف طبقاتی و غیرطبقاتی
اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم
اختلاف و اتفاق
معنی اخلاص
اخوان المسلمین
ادب و ادبیات
ادبیات
اراده ی اخلاقی
اراده و عزم و همت
ارزان یافتن موجب قدر ندانستن است
ارزشها
ازخودبیگانگی و فطرت
ازخودبیگانگی در فلسفه ی هند
ازخودبیگانگی از نظر تربیت
ازخود بیگانگی
ازخود بیگانگی و اخلاق
ازخودبیگانگی در نظام سرمایه داری
آدم- راز قصه ی آدم
آدم، خلافت الهی و امانت الهی
آدم، بهشت آدم، شجره ی منهیه
آدم
داستان آدم
آدمیت- دین و علم
آدمیت
آرزو، طول امل
آرزو، تقوا، سعادت
آرزوهای غیرمنطقی
آرزو، طول امل و عرض امل و ارتفاع و اوج امل
آرمان
خلاصه یادداشت آرمان پیامبران- عدل
یادداشت آرمان پیامبران- عدالت
آرمان پیامبران
آزادی یا نظم؟
آزادی- بردگی- حق مملوك در اسلام
آزادی- بردگی
آزادی آیا هدف است یا وسیله؟
آزادی و ازخودبیگانگی
نهضت آزادی بخش اسلام
خلاصه ی مطلب از نمره ی 2 تا اینجا:
خلاصه
آزادی
اسلام و آزادی عقیده
آزادی- استبداد دینی
آزادی و آزادگی معنوی
آزادی و دموكراسی در عصر ما
آزادگی و عزّت، آزادی
آزادی
آزادی و آزادگی
آزادی
اسلام و آزادی- آزادی اهل كتاب در قلمرو اسلام
آزادی معنوی- كلمه ی مولی ?
آزادی معنوی، معنی آزادی، ارزش آزادی
آزادی معنوی- خلاصه
یادداشت آزادی عقیده
آزادی عقیده
آزادی عقیده- مدارك و مراجع
آزادی عقیده
آزادی و عادات اخلاقی
آزادی- جبر و اختیار از نظر ماتریالیسم تاریخی
آزادی، تصادم، تكامل
آزادی فكر
معنی و ارزش آزادی
معنی و ارزش آزادی- شاهراه تغییر و تبدل
عوامل آزادی و راه تحصیل آن
عوامل آزادی- احساس منش آزاد
عوامل آزادی- دو عنصر عصیان و تسلیم و وابستگی آنها به یكدیگر
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار رضائیه 54/4/22
میدان آزادی و اراده ی انسان- سمینار دبیران علوم دینی در مشهد 53/6/7
تعریف آزادی- سخن هرلدلسكی
آزادی طبیعت یا آزادی اراده و خواست
آزادی یا خیر و مصلحت
آزادی و آگاهی و رابطه ی آنها با عشق كه ضد آنهاست
آزادی و قیمومت- تعهد و جهاد
«آگاهی» از نظر مولانا
آگاهی
آگاهی و نقش مؤثر آن
آگاهی
آگاهی اسلامی
آسان گرفتن- باید كارها را آسان گرفت و نباید سخت كوش بود
آمریكا- آمار جنایات
آمریكا، قتل و كشتار و جنایت و وحشت
همجنس بازی در آمریكا
آمریكا
آینده ی انسان
آینده و پیشرفت
آیه- معجزه
اباحیگری- استخدام وسیله
اباحیگری- عیّاری، ملامتیگری
اباحیگری
ابن صیاد
ابوطالب
ابوبكر
اتحاد
اتحاد و قدرت و تشكیلات و نظم
اجتماع انسانی
اجتهاد- عدم كلیت در مدیریت
اجتهاد
چرا در رسالت اجرت نیست؟
اُحُد
احسان و نیكی بی اثر نیست
احسان به كسی كه به تو بدی كرده است
احسان بی طمع
احسان به نااهل
احسان به نااهلان
احسان به حیوانات
احیاء تفكر اسلامی
یادداشت احیاء تفكر اسلامی
احیاء تفكر اسلامی
احیاء فكر دینی- مسأله ی هر صد سال یك مصلح
احیاء فكر دینی
احیاء فكر دینی اسلامی
استعمار نو
استعمار
استعمار
استعمار، ماشینیزم، سلب شخصیت از انسانها و تبعید آنها
اسماعیلیه و قرامطه
اشراط الساعة
در اصلاحات اجتماعی هرچه زودتر باید به قطع ریشه ی فساد قیام كرد
اصلاح و تجدد فكر دینی- جریانات فكری گوناگون
اصلاح و تجدد فكر دینی- دین و سیاست
اصلاح و تجدد فكر دینی- روشنفكران عرب و ایرانی
اصلاح و تجدد فكر دینی- عروبت، تمدن غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- فرنگی مآبی، ملیت، اسلام
اصلاح و تجدد فكر دینی- طه حسین، فرنگی مآبی
اصلاح، تجدد فكر دینی- سید جمال
اصلاح و تجدد فكر دینی- عبده
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- كواكبی، نظم یا آزادی
اصلاح و تجدد فكر دینی- دردها و نیازهای مسلمین
اصلاح و تجدد دینی- ملّیون و اخوان المسلمین
اخوان المسلمین- علل پیدایش
اصلاح و تجدد دینی- استعمار فرهنگی غرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- بیدارسازی و رنسانس در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ قرآن
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصول اساسی اصلاح؛ سنت
اصلاح و تجدد فكر دینی- تعلیمات اصلاحی و اصلاح تئوریك
اصلاح و تجدد فكر دینی- اجتهاد، اجماع
اصلاح و تجدد فكر دینی- تمایز عبادات و معاملات
اصلاح و تجدد فكر دینی- سه مرحله ی اصلاح؛ مرحله ی قهرمانان
اصلاح و تجدد فكر دینی- مراحل سه گانه؛ مرحله ی دوم: مصلحان جهان عرب
اصلاح و تجددطلبی- شكست نسبی مرحله دوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- مرحله سوم
اصلاح و تجدد فكر دینی- علل سستی وضع اصلاح طلبان
اصلاح و تجدد فكر دینی- گرایشهای لیبرالی
اصلاح و تجدد فكر دینی- لیبرالیسم مذهبی
اصلاح و تجدد فكر دینی- آینده ی اصلاح در جهان عرب
اصلاح و تجدد فكر دینی- اصلاح طلبی در ایران
اصلاح و تجدد فكر دینی
(كتابها) اصلاح، نهضتهای اسلامی در صد ساله ی اخیر
اصلاح و تجدد دینی (موضوعات)
اقبال لاهوری- شخصیت ملی
یادداشت اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و احیاء فكر دینی
اقبال و تمدن اروپایی
احیاء فلسفه دینی اسلام
آغاز شالوده های عقلی در اسلام
اقبال و اجتهاد- طرز تفكر اسلامی درباره ابدیت و تغییر
اقلیم ها
الهامات
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و مسأله جهان بینی
امر به معروف و نهی از منكر باید از رحمت ناشی شود
امر به معروف- فعالیتهای خیریه ی سازمان بهداشت جهانی
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف- احادیث
یادداشت امر به معروف- مبارزه از نظر اسلام و از نظر ماركسیسم
یادداشت «امر به معروف و نهی از منكر، یك مسؤولیت اجتماعی اسلامی»
یادداشت امر به معروف، یك مسؤولیت، شرایط اجرایی
یادداشت امر به معروف- مكانیسم و منطق
یادداشت امر به معروف- مراحل: قلب، زبان، عمل
یادداشت امر به معروف- نیروی محبت و لطف
یادداشت ا مر به معروف- صالح زیاد داشته ایم و مصلح كم
یادداشت امر به معروف- صلاحیت اخلاقی
یادداشت امر به معروف- قبول حكومت از قِبل جائر برای امر به معروف- حسبه و احتساب
یادداشت امر به معروف
امر به معروف و نهی از منكر- مدارك
عقیده فقهای اسلام در باب امر به معروف و نهی از منكر به معنی قیام در مقابل حكام جور
امر به معروف- احتساب
امر به معروف- رعایت حال مردم در اینكه هر سخنی ولو راست باشد نباید گفته شود
امر به معروف- مرحله قتل
امر به معروف و نهی از منكر- تبلیغهایی كه اثر معكوس دارد
امر به معروف و نهی از منكر- قیامهای خونین شیعه
امر به معروف و نهی از منكر
امنیت
امنیت و استفاده از سایر نعمتها
امویین و عباسیین
امویین و پایان كار آنها
سطح امید
امید و رجا- طول امل
امید و رابطه با آینده و گذشته
امید و نومیدی
امیدواری به نتیجه كار خیر
انتقاد
انتقاد از روحانیت و منطق تُف
فلاسفه ی اندلس
اندلس
انسان، نسیان خود و نسیان خدا
انسان از نظر ماركسیسم
انسان و سرنوشت- رابطه قضا و قدر با فعالیت و یا تنبلی
انسانیت از دیده ی علی علیه السلام
انسان- تنهایی
غربت و تنهایی انسان
معاد، تجسم اعمال- ایضا معاد
معاد- برزخ
معاد- دكّه ی واحده
انسان كامل از نظر شبستری
انسان كامل از نظر فلاسفه
انسان ناقص و انسان كامل
انسان كامل- مدارك
انسان كامل- فرشته- درد و بی دردی
انسان كامل- درد داشتن
یادداشت انسان كامل
یادداشت انسان كامل از نظر اسلام
یادداشت انسان كامل، مكتب عقل
انسان كامل، مكتب دل (عشق)
انسان سالم
یادداشت انسان ایده آل
انسان و غربت او در این جهان- درد عرفانی
انسان، غربت و تنهایی انسان
انسان كامل- آزادی
انسان، ماشینیزم، استعمار
تنزل مقام انسان در عصر جدید
اصالت انسان یا اومانیسم- سقوط انسان در غرب
یادداشت قرآن و انسان
یادداشت قرآن و انسان- عبادت و آزادی از طبیعت
یادداشت قرآن و انسان
مدح و ذمّ توأم انسان
مدح و ذمّ انسان در قرآن
ذمّ انسان در قرآن
مسائل انسان در قرآن
انسان و خودآگاهی
انسان، فلسفه
انسان و اجتماع و تكامل اجتماع
انسانیت و سوسیالیزم، عقل و روح عدالتخواهی
انسان و عبادت
انسان و جهان
انسانیت
انسان سالم انسان خودآگاه و ارجگذار به ارزشهای انسانی
انسان- ایده آل جویی و كمال مطلوب خواهی
انسان- خودشناسی
انسان و فطرت و طبیعت ذاتی
انسان چند قلم احتیاج و یا چند دهان دارد
انسان مدنی بالطبع است
انسان و حیوان اجتماعی و تفاوت آنها
انسان مدنی بالطبع است
انسان
غرائز اصلی انسان
ارزش انسان در یونان قدیم
انسان
انسان- عقل و حس
ارزش انسان
انسان، شخصیت
انسان- عدالت، تمایل فطری
انسان عالم صغیر است
انسان، مسأله خود واقعی
انسان از نظر اروپایی
انسان و حسن تقویم
انسان و كتاب
انسان عالم صغیر است
انسان و فراموشكاریهای او
محركات انسان، غرائز انسان
انسان، خودواقعی و خودخیالی
آیا انسان ماشین است؟ حیثیت بشری و انسانی
انسان- مسؤولیت
احیای انسان
یادداشت مكتب انسانیت
مكتب انسانیت
انسان- آینده ی انسان
انسان- تعریفها
انسان، دروازه ی معنویت- ارزشها، نظام ارزشها، انقلاب ارزشها
ارزش انسان از [نظر] هوبز و لاك
انسان از نظر فروید
انسان- تخیّل
مشخصات انسان كامل
انفاقات باید فی سبیل اللّ?ه باشد و از سرچشمه ی ایمان سرچشمه بگیرد نه به خاطر ریا و تظاهر باشد
انفاقات- صدقه ی سرّ و صدقه ی علانیه
در تعبیر قرآن فقرا در مال اغنیا «حق» دارند
در انفاقات نباید زیاده روی بشود
منطق پول و پولدار در انفاقات
در انفاقات باید جنبه ی توجه به اثر و رعایت حكمت صدقه ملحوظ باشد، پایه ی انفاقات باید عقل باشد نه عاطفه
كوشش در راه فقرا و اقامه ی امر انفاق
انفاقات مالی از عبادات بدنی بهتر نماینده ایمان می باشند
باید از چیزهای خوب و مورد علاقه انفاق كرد، نه از دور ریختنی ها و ته ظرفی ها و پس مانده ها
انفاقات اثر دارد
مجموع مطالبی كه در مورد انفاقات هست
انفاقات- عبادت مالی فرادی ? یا جماعت
مالی كه انفاق می شود از كجا تحصیل شده؟
توجه به اثر و رعایت حكمت در انفاقات، اقسام انفاقات به حسب رعایت حكمت و عدم رعایت آن
در قرآن و اخبار عنایتی شده به نشان دادن فقیر و مستحق واقعی
در انفاقات باید ملاحظه ی جنبه های روحی و معنوی هم بشود
در قرآن كریم در مورد انفاقات، از مال به «خیر» تعبیر شده
آثار روحی و معنوی انفاقات
انفال
انكارهای بیجا
انوشیروان
ایران ساسانی- تمدن ساسانی- كتاب
ایران ساسانی، كتاب- توصیف جاحظ از كتب ساسانی كه محتوایی نداشت و یكسره خرافه و افسانه بود
ایدئولوژی، آرمان
ایدئولوژی مذهبی
ایدئولوژی و فرهنگ
ایدئولوژی اسلامی- مدارك
ایدئولوژیهای محدود و ایدئولوژیهای كلی
ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- تعریفات
ایدئولوژی، مكتب، انسان و جامعه ایده آل
یادداشت ایدئولوژی اسلامی
ایدئولوژی- لغت و سیر تحول آن
ایدئولوژی و ایمان
یادداشت فواید و آثار ایمان
ارزش ایمان و عقیده و آرمان
ماهیت و ارزش ایمان و عقیده ی مذهبی
ایمان- سرمایه، ارزش ایمان
ایمان- كمال شخصیت، بسط شخصیت
ایمان- مكتب، جهان بینی
ایمان
ضرورت ایمان
یادداشت شب شنبه دهم فروردین 53، آبادان- ضرورت ایمان
ایمان به گفته های پیغمبر یا به آثار گناهان و واجبات
فواید ایمان
ایمان
ایمان پشتوانه ی قانون و اخلاق است
ایمان و مسؤولیت
ایمان به گفته ی پیامبران شأن مردم پخته است
ایمان به حقایق دین شأن اقلیت پخته است
ایمان، گریز از ایمان
یكی از آثار ایمان شیرین كردن تلخی كار و آسان كردن سنگینی كار است
لغت ایمان
یادداشت علم و ایمان- سخنرانی دبیرستان علوی در 22 رمضان 92 برای دانش آموزان سیكل دوم
علم و ایمان- سخن دوركهایم درباره ی روح حاكم بر جامعه در قدیم
علم و ایمان- سخنرانی در دبیرستان علوی در رمضان 92
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. كلمه ی طول امل به حسب ظاهر معنای حقیقی مطابقش درازی آرزو است، لهذا این اشكال پیش می آید كه چه مانعی دارد آرزوی انسان نسبت به اموری كه لااقل مباح است دراز باشد. اگر مورد آرزو مباح نباشد كه قصر امل نیز بد است بلكه اصلاً نباید خطور گناه هم در دل آدمی باشد- همان طوری كه از عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام مروی است كه گفت: دیگران گفتند گناه نكنید، من می گویم كه فكر گناه هم در دل خود خطور ندهید- و اگر مورد آرزو مباح است چه مانعی دارد شرعاً كه مثلاً آدمی آرزو داشته باشد كه مثلاً نسل دهم خود را هم ببیند، یا فلان درخت كه كاشته یا مزرعه كه آباد كرده ثمره ی آن را ببیند و یا آرزو داشته باشد كه مثلاً حالا كه سال 1340 است تا سال 1400 یا 1440 یعنی صد سال دیگر در این دنیا زنده باشد و این دنیا را تماشا كند و از مواهب آن بهره مند شود. (آرزوی پنجاه سال حج) .

خصوصاً اگر مورد آرزو مستحب و مستحسن باشد مثل اینكه آرزو داشته باشد كه پنجاه سال و شصت سال متوالی به حج خانه ی خدا موفق شود و گاه اتفاق افتاده كه ائمّه علیهم السلام دعا
جلد یك . ج1، ص: 33
كرده اند كه فلان شخص چنین توفیقی حاصل كند، نظیر آنچه درباره ی یكی از اصحاب اجماع كه ظاهراً حماد بن عیسی است چنین امری واقع شده- مراجعه شود- و یا آرزو داشته باشد كه عمر طولانی پیدا كند تا فلان امر خیر و مؤسسه ی خیر از قبیل تألیف كتاب مفیدی یا سعی در تعلیمات و اصلاحاتی به پایان برسد. ما می بینیم مؤلّفین عالیقدری همیشه آرزو می كنند كه خداوند به آنها عمر بدهد كه بتوانند كار مهمی كه پیش گرفته اند به پایان برسانند.

البته قدر مسلم این است كه اگر مورد آرزو مقدس و عالی باشد هراندازه احتیاج به طول مدت داشته باشد مذموم نیست بلكه باید گفت اگر مورد آرزو مقدس و عالی باشد دیگر- همان طوری كه در بعضی یادداشتهای «طول امل» گفتیم- داخل در طول امل نیست، داخل در اوج و ارتفاع امل است هرچند آن اوج و ارتفاع مستلزم طول و عرضی بالتبع هم باشد، زیرا كسی كه مثلاً هدفش اصلاح اجتماع است از طرفی نقشه و زمان می خواهد و از طرف دیگر توسعه و بسط و تقسیم كار و انشعاب شعب و تكثیر افراد می خواهد ولی همه ی آنها داخل در یك تشكّل و یك نظام می شوند و همه ی آنها به منزله ی مواد مركّبی هستند كه آن هدف عالی صورت آنهاست.

پس یك مطلب اینكه طول امل در مباحات فی حد ذاته ممنوع و حرام نیست. مطلب دیگر اینكه در تربیت اسلامی كوشش می شود كه از امتداد یكطرفی آرزو كاسته شود و توجه آرزو به سوی بالا و هدفهای مقدس باشد.

ولی از نظر فقهی طول امل به معنی ای كه گفته شد عیب و نقص و حرام نیست و نباید ممنوع شناخته شود. اما وقتی كه ما به دستورهای دینی مراجعه می كنیم می بینیم كه طول امل یك امر مذموم و تقریباً حرام یا مستلزم امر حرامی است و نباید انسان طول امل داشته باشد؛ طول امل منشأ نسیان آخرت و در ردیف هواپرستی محسوب شده. پس باید دید چگونه باید تفسیر كرد؟ .

یك تفسیر این است كه بگوییم نهی از طول املِ یك نهی نیز نهی است و اگر انسان از این امر مباح پرهیز بكند بهتر است ولی این درست
جلد یك . ج1، ص: 34
نیست، چرا و به چه جهت اولویت دارد؟ بلكه می توان گفت اولی این است كه انسان چنین آرزویی داشته باشد زیرا بهتر و محكمتر و بااطمینان تر كارهای شخص خود را انجام می دهد و به هرحال اولویتی برای قصر امل به این معنی نمی توان پیدا كرد.

تفسیر دیگر این است كه بگوییم مقصود از امل، امل بقاء است، یعنی آرزوی اینكه زیاد زنده بماند (نه آرزوی اموری كه مستلزم طول عمر است) و مقصود از طول امل بقاء، این است كه آدمی همیشه چنین فرض كند و عملاً چنین رفتار كند كه وقت برای كارهای لازم هنوز باقی است كه از آن می شود به «اصل دیر نمی شود» تعبیر كرد. مثلاً انسان احساس می كند كه ملكات عالیه ای كه باید تحصیل كند و یا یقینی كه لازم است داشته باشد كه لااقل عندالموت ایمانش مستودع نباشد و به عبارت دیگر مستعد موت (استعد لسفرك. . . والاستعداد للموت قبل حلول الفوت) نیست، مثلاً دیون الهی و مردمی را باید ادا كند، باید توبه كند، باید از خودش صدقه ی جاریه باقی بگذارد از تألیف یا تأسیس مؤسسات خیریه و غیره، و می داند كه همه ی اینها كارهای لازمی است و آدمی دوبار به این دنیا نمی آید و دنیا مزرعه ی آخرت است و فرصت سلامت و شباب و عمر را باید مغتنم شمرد كه «انّ لربّكم فی أیّام دهركم نفحات ألا فتعرّضوا لها» و آنگاه انسان به پیروی از «اصل دیر نمی شود» و «هنوز وقت باقی» است نفحات زودگذر و فرّار رحمات الهی را از دست بدهد و تأخیر كند. این است كه مذموم و ممنوع و بلكه حرام است زیرا مقدمه ی حرام است. دستورهای مذمّت طول امل همه متوجه این جهت است كه از نظر وظایف لازم فرض اینكه دیر نمی شود و آینده هم متعلق به ماست دروغ است و باید گفت: «قم واغتنم الفرصة بین العدمین» (رجوع شود به یادداشتهای عمر) . از این نظر باید احتمال نیامدن فردا و احتمال مشغول بودن فردا یعنی احتمال كار و عدم فراغت و احتمال سالم نبودن فردا و احتمال ضعیف بودن فردا و احتمال پیر و فر توت بودن را بر احتمال نبودن مقدّم و به تعبیر اصولیین آن احتمال را كالعدم فرض كرد و گفت: «الغ احتمال البقاء واحتمال الفراغ و احتمال السّلامة و احتمال
جلد یك . ج1، ص: 35
القوّة و احتمال الشّباب» و باید گفت: «اغتنم خمساً قبل خمس: حیاتك قبل موتك و فراغك قبل شغلك و صحّتك قبل مرضك و قوّتك قبل ضعفك و شبابك قبل هرمك» . یعنی از این نظر باید محتاط بود مثل كسی كه می خواهد به سفری برود و دو ساعت كار لازم قبل از سفر دارد و می تواند بگذارد آن كار را برای دو ساعت آخر وقت، ولی احتیاط می كند و احتیاط تمكن در آن وقت را الغاء می كند و چند روز قبل آن كار را انجام می دهد.

اخباری كه در نهی از تسویف وارد شده همه مفسّر طول املِ مذموم است. در (جامع السعادات) ج 3 ص 33 می گوید: «و قد ورد ان اكثر الناس صیاحهم من سوف، یقولون واحزناه من سوف» . كلمه ی «تسویف» از «سوف» اخذ شده. پس طول امل همان تسویف به امل است یعنی فرض ادامه ی وقت و فرصت و الغاء احتمال موت یا شغل یا مرض یا غیره و به عبارت دیگر «اصل دیر نمی شود» . در حدیث، خطاب رسول اكرم به ابوذر است: «ایّاك والتّسویف باملك فانّك بیومك لا بغدك» . علی علیه السلام فرمود: «لا تكن ممّن یرجو الاخرة بغیرالعمل و یرجّی التّوبة بطول الامل» . آیات امر به مسابقه و مسارعه در عمل، همه نهی از طول امل است مثل «وَ سارِعوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ» سوره ی [آل عمران ] آیه ی [133] و ایضاً «سابِقوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ» سوره ی [حدید] آیه ی [21] . و چون نهی از طول امل نهی از فرض بقاء فرصت برای عملهای فوتی است و دستور تأثیری در ریشه كن كردن صفتی و یا ایجاد صفت مخصوص در نفس نیست بلكه به منزله ی اصل عملی احتیاطی است، یعنی به منزله ی اصل احتیاط شرعی در شبهات بدویه است مانعی ندارد كه از نظر دیگر و برای منظور دیگر اصل عملی در جهت خلاف باشد، مثلاً از نظر انجام كارهای فوت شدنی اصل عملی بر عدم بقاء عمر باشد ولی از نظر انجام كارهایی [كه ] اگر شروع شود انجام آنها وقت لازم دارد و اگر آدمی بداند كه عمر نمی كند دلسرد می شود و یا شروع نمی كند، مثل كتابی كه مشغول تألیف اوست و یا حتی عمل مباحی از قبیل ساختمان یا اصلاح زراعت و غیره، مانعی ندارد كه انسان بنای عمل خود را بر بقا بگذارد و
جلد یك . ج1، ص: 36
حتی از این نظر شرعاً ممدوح باشد كه بنا را بر بقا بگذارد و درواقع اصل بقا را به كار برد، برخلاف اول كه اصل عدم بقا را به كار می برد.

حقیقت هم باید همین طور باشد چون لازمه ی اصل احتیاط این است كه در برخی موارد و برای برخی جهات احتیاط در اصل عدم بقاست و در برخی موارد مقتضای اصل احتیاط اصل بقاست. با این بیان معلوم می شود كه حدیث معروف: «كن لدنیاك كأنّك تعیش ابداً وكن لاخرتك كأنّك تموت غداً» معنایش این است كه از نظر كارهای دنیا بنا را بر اصل بقا بگذار و از نظر كارهای اخروی بنا را بر اصل عدم بقا بگذار. این حدیث [را] اخیراً در سالهای پیش كه نهضتی در اصلاحات واقع شد در بعضی جراید و مجلات به عنوان دعوت به دنیا و حتی ترك آخرت! (علی الظاهر) معنی كرده بودند.

در قدیم كه حكومت مطلق در این مسائل با تصوف بود به معنی سهل انگاری و بی اعتنایی به كارهای دنیا كه هرچه فوت شود بهتر، معنی می كردند. ولی در (وسائل) ج. . . صفحه. . . تحت عنوان. . . [1]:

2. عطف به صفحه ی پیش، نمی توان گفت كه مقصود از دنیا در جمله ی «كن لدنیاك كأنّك تعیش ابداً» استفاده های حرام و یا لعب و لهو و مباحات وقت تلف كن است كه در این آیه آمده است: «اَنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأموالِ وَالْأوْلادِ. . . » زیرا می دانیم منطق دین درباره ی چیزهایی كه آنها را دفع می كند به قدری صریح و جدی است كه هرگز با زبان تعلّل سخن نمی گوید.

3. همان طوری كه در سخنرانی شب 20 محرم 78 گفته ایم از این حدیث دو تفسیر شده. در وقتی كه زندگی دنیا حالت جزر داشته و روگردانده بود از مردم و شرایط سخت بود تصوف رایج شد و این حدیث به معنی ترك مطلق دنیا تفسیر شد. بعد در عصر جدید كه دنیا جمال خود را نشان داد و در كامها شیرین شد و حالت مدّ به خود گرفت و آن افكار افراطی جزر پیدا كرد گروهی گفتند كه مقصود این است كه
جلد یك . ج1، ص: 37
معاش بر معاد مقدم است، اول دنیاست بعد آخرت، دنیا دردست توست و آخرت به دست خدا. هر دو منطق غلط است. پیغمبر نه آمده است برای لاقید كردن و خراب كردن اساس حیات و نه آمده از برای فراموشاندن آخرت و تهییج شهوات دنیا.

4. همان طوری كه در سخنرانی 20 محرم 78 گفته ایم ما چهارجور زندگی داریم: زندگی لادینی احمقانه، زندگی لادینی عاقلانه، زندگی رهبانیت یا دینی احمقانه، زندگی صحیح دینی. مثالی ذكر می كنیم. فرض كنید شخصی از خانه ای می خواهد به خانه ی دیگر منتقل شود و حتماً هم منتقل خواهد شد ولی نمی داند كی منتقل خواهد شد. احتمال می دهد همین فردا منتقل شود و احتمال می دهد سی سال یا چهل سال دیگر منتقل شود، اختیار در دست او نیست. در اینجا احتیاط حكم می كند كه از نظر خانه ای كه در آن هست بنا را بر بودن و ادامه بگذارد و فرض نكند كه من فردا می روم پس چرا فلان جا كه شكاف برداشته اصلاح كنم یا اگر مثل خانه های قدیم پشت بامش كاهگل لازم دارد كاهگل كنم یا كارهایی در این خانه می شود انجام داد، دیگر دست بكشد و به انتظار آن خانه بنشیند. احتیاط از این نظر اقتضا می كند كه بنا را بر بودن بگذارد و احتیاط از نظر خانه ای كه می خواهد به آنجا منتقل شود این است كه باید بنا را بر زود منتقل شدن بگذارد، مثلاً اگر اشكالی از لحاظ سند و غیره در كار است نگذارد فوت شود.

در دنیا و آخرت نیز چنین است. از لحاظ كارهایی كه وقت وسیع لازم دارد و با فرض كمی وقت نباید ادامه داد مثل تألیف كتاب و تأسیس مؤسسات وسیع، باید بنا را بر بقا و بودن گذاشت و از لحاظ كارهای فوتی مثل توبه و اصلاح نفس و تأدیه ی دیون و غیره باید بنا را بر رفتن گذاشت.

آن چهار نوع زندگی این است: زندگی لادینی احمقانه این است كه بنا بر استفاده از «آن» و دم نقد بگذارند و تنها به هوسهای موقت قناعت كنند، هیچ فكر آینده در كار نباشد مثل كسی كه فرض می كند فردا از این خانه می روم و چرا فكر آینده را بكنم. زندگی لادینی
جلد یك . ج1، ص: 38
عاقلانه این است كه تنها در فكر هوسهای آنی نباشد، فكر آینده و احتمال اینكه در آینده هم هستم وجود دارد [2]. زندگی رهبانیت یا دینی احمقانه این است كه بنا را از لحاظ دنیا بر رفتن بگذارند و دست از همه چیز، هم از هوسها (به ملاحظه ی آخرت) و هم از نقشه های وقت دار (به ملاحظه ی انتظار مرگ) بكشند و به گوشه به انتظار مرگ بنشینند. زندگی صحیح دینی این است كه از نظر كارهای وسیعی كه باید در دنیا انجام دهد بنا را بر بقا بگذارد و دست به كارهای وسیع بزند و از نظر كارهای فوت شدنی بنا را بر عدم بقا و رفتن بگذارد.

و باز همان طوری كه در آن سخنرانی گفته شد طول امل و هوسهای دور و دراز داشتن یك مطلب است و احتیاط و دوراندیشی و مآل اندیشی نسبت به آینده مطلب دیگری است. پس توجیه ما را در جمله ی «كن لدنیاك كأنّك تعیش ابداً» نباید به معنی امر به طول امل توجیه كرد. ای بسا افراد كه اهل حزم و دوراندیشی نیستند ولی اهل هوا و هوسهای آنی هستند، و هم اهل طول املند و هم عرض امل، زیرا املِ وعده های بی منطق و مغروركننده ی شیطانی است(یَعِدُهُمْ وَ یُمَنّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلاّغُروراً)و برعكس، افرادی دوراندیش و عاقبت اندیش و محتاط هستند كه طول امل و عرض امل ندارند و اهل هوا و هوس نیستند. پس جمله ی فوق اصالة الاحتیاط است نه تشویق به طول امل و عرض امل.


[1] . [در اینجا مطلب به طور ناقص آمده است. ]
[2] . می توان این گونه زندگانی را خیّامی، و زندگی لادینی عاقلانه را اپیكوری خواند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است