شب اول1. سخن اقبال: سه منبع معرفت در اسلام: تجربه ی دینی (قلب، روح) ،
طبیعت، تاریخ؛ به عبارت دیگر: مكان و آفاق، زمان و تحولات،
دنیای مافوق یا انفس. پس معرفت اسلامی دارای ابعاد سه گانه است.
شواهد قرآنی درباره ی هر یك از آنها، و كیفیت منبع و مأخذ بودن
هر كدام بحث شود.
رجوع شود به كتاب احیاء فكر دینی در اسلام صفحه ی 147.
2. نظر اسلام درباره ی منبع معرفت بودن نفس مبتنی بر بینش
خاص اسلام درباره ی روح و نفس است كه مبتنی بر اصالت آن و نفخه ی
الهی بودن روح و ذی مراتب بودن آن است، و الاّ بنا بر نظریه ی
ماتریالیسم و این كه ذهن صرفاً انعكاس صور خارجی مادی است
نظر دیگر باید داد. همچنین نظر اسلام درباره ی آیت بودن طبیعت ناشی
از بینش دیگری است درباره ی نظامات طبیعت كه به خود واگذار
نیست و عامل تصادف موجب پدیده ها نیست. و نظر اسلام درباره ی
تحولات تاریخی مبتنی بر این است كه این تحولات نظام و قانونی
دارد و اراده و اختیار انسان مؤثر در جریانات تاریخ است، زیرا
درس تاریخ درس عملی است و اسلام جبر تاریخ را محكوم می كند.
شب دومبی اعتباری
تاریخ3. اعتبار و عدم اعتبار تاریخ. بی اعتباری تاریخ از سه نظر: یكی
تعصب
[1]مورخین كه همواره حوادثی كه به نفع عقیده شان است
انتخاب می كنند و تاریخ بنایی ساختنی و هنری می شود نه امری
جلد دهم . ج1، ص: 570
توصیفی
[2]، و دیگر مزدوری اغلب مورخین در خدمت ارباب زر و
زور، سوم منافع افراد و گروهها. از این قبیل است جعلهای اهل منبر
مصیبتهای جانگداز را (داستان مرحوم حاج میرزا علی اكبر واعظ
تبریزی كه گفته بود همه با ما دشمن اند، حتی امام حسین) .
مثالهایی از جنایات تاریخ: ناسخ التواریخ مرگ امیر كبیر را در
اثر بیماری و آماس شكم (ظ) می داند. ایضاً قتل سعد بن عباده وسیله ی
جن، ایضاً داستان غدیر و عزاداری امام حسین و علت تكرار در هر
سال، كتابسوزی اسكندریه، عبد اللّه بن سبا ساخته ی تاریخ است
(جریان طه حسین و عبد اللّه بن سبا) ، ایضاً داستان رستم و اسفندیار،
مبالغات تاریخی (رجوع شود به جنایات تاریخ) .
4. این كه قبول دربست تاریخ و نفی كلی آن افراط و تفریط
است. در تاریخ، اجتهاد ضروری است (سخن ابن خلدون در مورد
اجتهاد در تاریخ) همچنان كه اجتهاد در حدیث، فقه را نجات داد.
بحث عالی
است5. آیا حقیقت بالاخره چهره ی خود را آشكار خواهد كرد و هیچ
حقیقتی برای همیشه مخفی نخواهد ماند؟ آیا راست است كه همه را
برای همیشه نمی توان فریب داد؟ چرا؟ داستان تاریخ امام حسین،
نظر مرحوم آیتی در بررسی عاشورا.
شب سوم6. تفاوت زندگی اجتماعی بشر با حیوانات اجتماعی دیگر كه آنها در
یك عهد و دوره باقی می مانند و درجا می زنند، دیگر اینكه نوسانات
(ترقی و انحطاط، نقل و انتقال تمدنها و فرهنگها و همای سعات ها)
جلد دهم . ج1، ص: 571
در زندگی آنها پیدا نمی شود و انقراض، دیگر اینكه تضاد و تنازع در
زندگی آنها میان گروهها و دسته ها نیست؛ بر خلاف انسان كه هم
دوره ها از لحاظ وسایل زندگی و از لحاظ نظام اقتصادی و از لحاظ
رژیمهای اجتماعی و از لحاظ دوره ی علمی تغییر می كند و تحول
می یابد و در حقیقت اشتقاق انواع در زندگی اجتماعی رخ می دهد، و
هم اینكه [نقل و انتقال در تمدنها و فرهنگها پیدا می شود و هم اینكه
تضاد و تنازع وجود دارد. چنان كه گفتیم در حیوانات تغییر دوره ها
نیست، ] نقل و انتقال در تمدنها و فرهنگهای آنها پیدا نمی شود كه
دوره ای تمدن و فرهنگ زنبوری یا مورچه ای یا موریانه ای در شرق
و روزی در غرب، روزی در چین، روزی در هند، روزی در ایران
باشد، و تضاد داخلی نه به صورت طبقاتی و نه به صورت تضاد
مذهبی و مسلكی و نه به صورت تضاد قومی و ملی در آنها وجود
ندارد؛ هماهنگی میان گروهها، اصناف و گروههای اجتماعی وجود
دارد. زندگی آنها بر اصل هماهنگی و تعاون بنا شده و زندگی بشر بر
اصل تضاد و تنازع و لااقل یك ركنش تعاون است و ركن دیگرش
تنازع.
زندگی سگیو آیا همین تنازع منشأ تكامل است و همان عدم تضاد و
تنازع منشأ توقف؟ پس زندگی سگها باید بیشتر متكامل باشد، چون
كمتر اتفاق می افتد كه چهار سگ با هم به توافق رسیده باشند.
شب چهارم7. از نظر قرآن چهار عامل در سرنوشت اقوام و ملل مؤثر بوده است:
عدالت اجتماعی و مظالم اجتماعی، صلاح و فساد اخلاق، وحدت و
تفرق، انجام یا ترك امر به معروف و نهی از منكر. درباره ی عدل آیه ی
كریمه ی
و ما كان ربك لیهلك القری بظلم و اهلها مصلحونبنا بر این كه
مقصود از ظلم شرك است؛ آیه ی
و قضینا الی بنی اسرائیل فی الكتاب
لتفسدن فی الارض مرتین. اهمیت عدل در قرآن كه هم ناموس تكوین است و هم هدف
رسالت (بحثی درباره ی دو هدف رسالت: معرفة اللّه و عدالت اجتماعی
جلد دهم . ج1، ص: 572
كه كدام هدف اوّلی است و كدام هدف ثانوی) و هم شرط امامت و
رهبری و هم ملاك و معیار و فلسفه ی احكام و [هم ] معیار اخلاق و هم
بنیاد نظام اجتماعی.
شب پنجم8. نظر قرآن درباره ی فساد اخلاق كه منشأش چیست؟ ترف، بیكاری. . .
[1] تعصب مذهبی، ملی، نژادی.
[2] مورخین از این نظر یا از اساس جعّال و افسانه سرایند كه مواد تاریخی رامی سازند (مثل قصه های شاهنامه) و یا راستگو هستند.
بحث عالی
استراستگویان نیز در عین اینكه چیزی جعل نمی كنند، نظر به اینكه غرض و نظر دارند، موادی را انتخاب می كنند كه با هدفشان منطبق باشد، در حقیقت ماده را از واقعیت می گیرند و صورت را خود می بخشند (تشبیه صورت و نظم دادن مورخ به صورت و نظم دادن كسانی كه خواب می بینند، كه غالباً پراكنده است و خواب بیننده به آن نظم و صورت می دهد) .