در
کتابخانه
بازدید : 554782تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Expand اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Expand بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Expand تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Collapse جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
جامعه- حیات و شخصیت جامعه از نظر اسلام
جامعه، حیات و ممات و بالاخره شخصیت دارد
جامعه
یادداشت جامعه شناسی- «فلسفه ی علوم» دكتر ترابی
یادداشتهای فلسفه ی تاریخ و نقدی بر كتاب «فلسفه ی علوم» علی اكبر ترابی
تاریخ- آیا طبیعت تاریخ مادی است؟
جامعه و تاریخ
جامعه و تاریخ- مراجع و مدارك
فلسفه ی تاریخ- موتور اجتماع و موتور تاریخ
فلسفه ی تاریخ
فلسفه ی تاریخ- منابع
فلسفه ی تاریخ
قرآن و بینش دیالكتیكی تاریخ
یادداشت اعتراضات- قرآن و بینش دیالكتیكی تاریخ
فلسفه ی تاریخ در قرآن- عهدها و دوره ها
یادداشت فلسفه ی تاریخ از نظر اسلام- سخنرانی در دانشكده ی الهیات مشهد در 11 ذی القعده ی 92
فلسفه ی تاریخ- نظریات
فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن- دانشگاه شیراز (53/8/20)
یادداشت سخنرانی فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن دانشگاه شیراز (53/8/20)
فلسفه ی تاریخ از نظر اسلام- جزوه های معارف اسلامی
خلاصه ی جلسه ی 54/8/2 (جلسه ی پزشكان) نقد بر فلسفه ی تاریخ ماركسیسم
نقدهای بر ماركسیسم در جلسه ی پزشكان
خلاصه ی بحث 4 مهر 54 در جلسه ی پزشكان درباره ی قرآن و منطق دیالكتیك
درسهای تاریخ- مسجد امیرالمؤمنین، دهه ی اول محرم 95، جلسه ی اول
یادداشت تاریخ در قرآن- قزوین، شبهای 8- 12 ذی القعده ی 94
استفاده از تاریخ از نظر قرآن- بابلسر 54/2/8
تاریخ
لغات تاریخی قرآن
تاریخ- سنن الهی، ان اللّ?ه لا یغیر ما بقوم
تاریخ در قرآن- نظریه ی نژاد و خون
قرآن- ضرورت تاریخ یا سنت
قرآن- تاریخ، تضاد طبقاتی
فلسفه ی تاریخ- تضاد
محرك تاریخ- عامل گرسنگی
عامل محرك تاریخ- توده ی مردم
فلسفه ی تاریخ
تاریخ
تاریخ و پیامبران
علم تاریخ- تاریخ در قرآن
فلسفه ی تاریخ از نظر قرآن
فلسفه ی تاریخ در قرآن
فلسفه ی تاریخ از دید ماتریالیسم دیالكتیك
ماهیت تاریخ در قرآن- ابعاد تاریخ، اصالت حق یا اصالت باطل
تاریخ- بعد الهی و جهانی، عدل و ظلم
قرآن- تاریخ، تضاد طبقاتی
فلسفه ی تاریخ- توجیه دینامیكی تاریخ، دخالت نداشتن نیروی خارج
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ان اللّه لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم.
1. حركت با نیرو وابستگی خاصی دارد. به قول بعضی حركت مولود قوه است و به قول بعضی دیگر تغییر حركت ناشی از نیروست.

به هر حال حركت در فضایی كه مواجه با مقاومت است احتیاج دارد به نیروی محرك.
2. ما در هر دستگاهی كه حركت ببینیم، جستجو می كنیم كه مبدأ حركت و قوه ی محركه را بشناسیم. یك ساعت كه دستگاهی است منظم و حركاتی در آن هست وابسته به یكدیگر، یك مركز اصلی است كه همه ی چرخها و خارها را به حركت آورده است و آن فنر است.

فنر دارای خاصیت ارتجاعی است، همین كه او را محكم تحت ضغطه و فشار قرار دهیم قوه ای در او هست كه فشار می آورد به حال اول برگردد (قوه ی ارتجاع) و همان قوه است كه تدریجاً خود را آزاد می كند. كوك كردن ساعت تحت ضغطه قرار دادن فنر است و كار كردن آن نتیجه ی بازگشت فنر به حال عادی. یك كارخانه ی بافندگی یا
جلد دهم . ج1، ص: 499
فلز كاری یا قند یا غیره با همه ی تشكیلات عظیم و چرخها و میله ها و نوارها، مرتبط است با یك یا چند موتور.
3. حركت یا ساده است یا پیچیده و به صورت دستگاه. اگر ساده بود مثل حركت دریا یا باد، توجیه آن ساده است. اما اگر پیچیده بود، پیدا كردن موتور آن خیلی دشوار است.
4. زندگی انسان دارای حركتها و جنبشهای گوناگون و در عین حال منظم و متكاملی است. هر یك از دستگاههای اجتماعی در حكم یك چرخ و یا یك دستگاه كارخانه است. زندگی بشر تأسیسات دهقانی و كارگری و تجارتی و فرهنگی و دینی و سیاسی و قضایی و اخلاقی و هنری دارد. موتور این دستگاه كجاست و چیست؟ آیا ماشین اجتماع بشر یك موتوره است یا چند موتوره؟ یعنی آیا یك مركزِ نیرو دارد و باقی همه فرعند؟ یا از چند موتور، نیروی تحریكی به چرخها منتقل می شود و چرخها یا بالها را به حركت می آورد، مانند هواپیما یا كشتی چند موتوره، با این تفاوت كه از موتورهای متعدد هواپیما و كشتی یك نوع نیرو به سایر دستگاهها منتقل می شود و اگر انسان را یك ماشین چند موتوره دانستیم باید قبول كنیم چند نوع نیرو به سایر دستگاهها می رسد. تفاوت دیگر این كه نیروهای موتور كشتی و غیره غیر موجّهه است و یك انسان جهت آنها را مشخص می كند ولی نیروهای انسانی خود ذی جهت اند و بنا بر تعدد موتورها تعدد جهتها پیدا می شود.
حكمای قدیم مانند ابن سینا قوای نفس را این طور تقسیم می كردند كه یا مدركه است یا محركه، و محركه یا باعثه است یا عامله. بحث ما فعلاً در قوه ی باعثه به اصطلاح قدماست، ولی در سطح جامعه نه فرد.
به هر حال اگر این ماشین را چند موتوره بدانیم باید عدد موتورها را به دست آوریم، آیا دو موتوره است یا چهار موتوره و یا بیشتر؟
به عقیده ی عرفا و هم به عقیده ی ماركسیستها انسان یك موجود
جلد دهم . ج1، ص: 500
یك موتوره است، با این تفاوت كه عرفا موتور را غریزه ی بازگشت جزء به كل می دانند و ماركسیستها آن را منافع اقتصادی می دانند.
به عقیده ی هر یك از اینها سایر شئون زندگی بشر مظاهر آن قوه ی واحد تحریكی می باشند.
به عقیده ی بعضی انسان یك ماشین دوموتوره است: منافع اقتصادی و مطامع جنسی. به عقیده ی بعضی دیگر دو موتوره است اما:

امور جنسی و برتری طلبی. به عقیده ی بعضی موتورهای متعدد در بشر هست: موتور اقتصادی، جنسی، قدرت طلبی، خویشاوندی و نژادی، زیبایی طلبی، اخلاقی، دینی و غیره.
5. آنچه فعلاً برای ما لازم است این نیست كه حتماً اثبات كنیم كه مدعای عرفا در وحدت منشأ حركات و تغییرات زندگی بشر [درست است ] و به عبارت دیگر منشأ گردش و جنبش تاریخی، یك قوه است و بس و سایر قوا فرع می باشند.
آنچه لازم است این است كه اثبات كنیم معنی نیز در مقابل ماده یك قوه ی اصلی است. ماده اصلِ معنی نیست. نمی گوییم معنی اصل است و ماده فرع، اما این طور هم نیست كه معنی فرعِ ماده باشد.
نقش طبقات
مطابق نظر موتور واحد اقتصادی، كشمكشها و تضادها و تنازعها را فقط باید در طبقات اجتماع جستجو كرد و بس، اجتماع تنها مظهر جنگ و تنازع است، تعاون فرع است، یعنی تعاون همكاری برای جنگ است. اما از نظر فلسفه ی تعدد موتور، اولاً خود وجود انسان ممكن است صحنه ی كشمكش بین قوا و نیروهای مختلف باشد، چنانكه واضح است (داستان لیلی و مجنون مثنوی منعكس كننده ی این كشمكش و تضاد درونی است، حتی مسئله ی شیطان نماینده ی یك مبدأ القاء انحرافی از داخل است) و از نظر اجتماع نیز نباید تنازع را اصل و تعاون را فرع بشماریم. در انسان آنچنان مبدئی هست كه او را به خیر و صلاح و وجدان و گذشت و خدمت وادارد.
6. شعر معروف مشكان كه بیتی از عنصری را اقتباس كرده است، طرد منظر مادی است:
جلد دهم . ج1، ص: 501
عمر عزیز است صرف غم نتوان كرد
آری بر خویشتن ستم نتوان كرد
سیف و قلم گرچه هر دو كار گشایند
آنچه كند سیف با قلم نتوان كرد
بیتی از عنصری بیارم كز وی
خوبتر و نغزتر رقم نتوان كرد
دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه را بنده ی درم نتوان كرد
اگر انسان را صرفاً تابع منافع اقتصادی بدانیم، باید برای آزادگی و عزت و استقلال اراده هیچ ارزشی قائل نباشیم. برای یك حیوان این حرفها مفهوم ندارد، شكمش سیر باشد، خواه آنكه مملوك دیگری باشد یا نباشد، اما انسان از نام مقهوریت نیز پرهیز دارد.
بوعلی در اول نمط هشتم اشارات بیانی دارد كه طبق آن بیان می گوید لذات قوی و مستعلیه لذات حسی نمی باشند، لذات معنوی (خواه وهمی و خواه عقلی) خیلی قویتر و نیرومندتر است.
7. بنا بر نظریه ی یك موتوری باید تنها صحنه ی كشمكش را اجتماع بدانیم [1]و اصل اولی در اجتماع را تنازع، و اما تعاون را فرع یعنی صف بندی برای تنازع بدانیم. اما در مكاتب چند موتوری اول باید داخل وجود انسان را صحنه ی تضاد و كشمكش بشماریم و اجتماع را هم مظهر تنازع و هم مظهر تعاون بشماریم.
آنها كه دیدشان درباره ی انسان آن طور است، اولاً نباید دم از صلح و آسایش بشر بزنند و خود را طرفدار مظلوم معرفی كنند، [باید] طرفدار جنگ باشند نه صلح، یعنی طرفدار منفعت باشند خواه به جنگ و خواه به صلح، و ثانیاً راه اصلاح را تنها كشاندن طبقات اجتماعی به مبارزه و ستیز بپندارند و جنگ طبقاتی را ضروری
جلد دهم . ج1، ص: 502
بشمارند تا منتهی شود به تساوی مطلق و همه ی تفاوتها در عمل از میان برود. اینها هرگز به جنگ داخلی و اصلاح و تزكیه ی نفس اهمیت نمی دهند. پس تفاوت در چند چیز است:
تفاوت نظریه ی رئالیستی و نظریه ی ماتریالیستی تاریخ
الف. طرفداری و عدم طرفداری از صلح
ب. ارزش برای آزادی و استقلال اراده و عمل
ج. ارزش برای عدالت
د. موجه بودن فداكاری
هـ. امكان همزیستی طبقات
و. اخلاق مبتنی بر تزكیه ی نفس و اصلاح ذات و درون
اینها همه زمینه های احتیاجات گوناگونی است كه در اجتماع بشری پیدا می شود و همان طور كه در ورقه های الاسلام یعلو و لایعلی علیه گفته ایم احتیاج، احساس احتیاج، رفع احتیاج، سه اصلی است كه در منطق عمل سبب پیشرفت و بقا و نفوذ و بیرون كردن رقیبها از میدان است.
8. در اطلاعات شماره. . . مورخه ی /44/215، صفحه ی 3 نوشته است كه:
بن بلا و خروشچف
احمد بن بلا رئیس جمهور الجزایر طی مصاحبه ای با روزنامه ی سوئیس گفت: بین اسلام و سوسیالیسم تضاد وجود ندارد. وی افزود: وقتی خروشچف مصدر كار بود، من با او مذاكرات مفصلی به عمل آورده و او و روژه گارودی، مغز متفكر و كمونیست فرانسه، تأیید كردند كه اسلام در الجزایر می تواند به عنوان یك نیروی محركه به كار رود.
از اینجا می توان فهمید كه اسلام چگونه جای خود را در دنیای جدید باز می كند. خروشچف جانشین همان كسی است (لنین) كه می گفت دین اساساً تریاك اجتماع است.
9. در جهان نهضتهای زیادی به عمل آمده كه شكلهای مختلفی
جلد دهم . ج1، ص: 503
داشته: نهضتهای سیاسی، علمی و فرهنگی، ادبی، دینی، هنری، صنعتی، اقتصادی. در این كه این نهضتها متفاوت است شكی نیست.

انواع نهضتها
به همان دلیل كه سیاست غیر از علم و علم غیر از ادب و همه ی اینها غیر از دین و همه ی اینها غیر از هنر و همه ی آنها غیر از اقتصاد است كه بحثی نیست، كما اینكه در این كه همه ی اینها به هم ارتباط و پیوند دارد باز بحثی نیست. در همه ی نهضتهای سیاسی خصوصاً در مشرق ریشه ی دینی می توان پیدا كرد، نهضتهای ادبی همین طور.
ولی یك مطلب هست و آن اینكه آیا ریشه و نیروی اصلی كه همه ی این مظاهر مختلف را به وجود می آورد و این چرخهای عظیم را به حركت درمی آورد یك نیروست و چرخها و مدارها متفاوت است یا اینكه چند نیروست؟ اگر یك نیروی اصیل است، آن یك نیرو چیست و اگر چند نیروست چه چیزهاست؟
رابطه ی محرك اصلی با مقیاس ارزش
10. هر چیزی را ما محرك اصلی و مبدأ اصلی چرخهای تاریخ و اجتماع بدانیم، همان چیز مقیاس ارزش امور اجتماعی است از جنبه ی مثبت و از جنبه ی منفی. در سایر محركات جهان شاید این مطلب بی معنی باشد كه همان محرك مقیاس ارزش شمرده شود ولی در محرك تاریخ این مطلب معنی دارد، زیرا چنانكه قبلاً نقل كردیم از ابن سینا و دیگران این محركات به معنی بواعث و انگیزه های اصلی است، یعنی جنبه ی هدفی و غایی دارد. وقتی كه می گوییم محرك اصلی چیست، یعنی هدف اصلی تاریخ و اجتماع از این حركات چیست، علت غایی چیست؟ و البته علت غایی از علت فاعلی منفك نیست، یعنی اگر گفته می شود فلان چیز علت فاعلی است و فلان چیز علت غایی است نباید چنین فرض كرد كه علت فاعلی و غایی از هم جدا هستند. علت غایی مكمل و متمم و موجب فعلیت یافتن قوه ی فاعلی است و چون معنی فاعل اصلی و محرك اصلی تاریخ عبارت است از هدف اصلی و غایت اصلی تاریخ، و غایت و هدف است كه ارزشها را معین می كند پس ارزشهای واقعی اشیاء را همان محرك اصلی یا محركات اصلی معین می كند هم از جنبه ی مثبت و هم از جنبه ی منفی؛
جلد دهم . ج1، ص: 504
یعنی مطرود بودن و زیان بخش بودن هر چیز نیز بستگی دارد به این كه با هدف تاریخ مباینت داشته باشد و مفید بودن و با ارزش بودن آن بستگی دارد به این كه با هدف تاریخ هماهنگی داشته باشد.

علیهذا چیزهایی كه جلو هدف تاریخ و اجتماع و مخصوصاً چرخهای اصلی و زیرین اجتماع را می گیرد و چوب لای چرخ اجتماع می گذارد، یعنی چیزهایی كه حركت اجتماع را كند یا متوقف یا منحرف می كند چیزهایی است كه باید از اجتماع طرد شود.
از نظر كمونیستها محرك اصلی تاریخ، عوامل مادی- به معنی اخصّ آن یعنی عوامل اقتصادی- است، چرخهای اصلی و اولی و زیرین و نزدیك به موتور، دهقانها هستند كه مواد اولیه تولید می كنند و كارگرها هستند كه مواد اولیه را به مواد ثانویه تبدیل می كنند؛ سایر مؤسسات اجتماعی، خواه فرهنگی، قضایی، سیاسی، مذهبی، هنری، اخلاقی، همه چرخهایی است كه با موتور اقتصاد به حركت آمده اند، بلكه بعضی از اینها طفیلی و انحرافی و برای چوب لای چرخ گذاشتن و منحرف كردن و متوقف كردن این موتور می باشند. به عقیده ی لنین مذهب همچو چیزی است.
از نظر این مكتب ارزش هر چیزی از قبیل تعاون، اخلاق، صلح، آزادی و استقلال اراده و عمل، فداكاری و امثال اینها با این مقیاس باید ارزیابی شود، و البته قابل ارزیابی نیست. اخلاق باید اخلاق مبتنی بر خودی باشد و ارزش هر مفهوم اخلاقی بستگی به منفعت اقتصادی شخصی دارد، همچنین صلح و فداكاری، عدالت. امكان همزیستی طبقاتی وجود ندارد.
11. این جهت كه تنها عوامل اقتصادی محرك اصلی تاریخ نیستند تقریباً می توان گفت از نظر خود كمونیستها [2]نیز- اگرچه به روی خود نمی آورند- امری مسلم است. عامل جنسی كه فروید صددرصد طرفدار اصالت آن است و عامل برتری طلبی و تسلططلبی كه شاگرد وی [یونگ ] طرفدار آن است مسلماً عاملهایی
جلد دهم . ج1، ص: 505
اصیل هستند، یعنی آنها نیز لااقل مستقل از عوامل اقتصادی یك عاملی به شمار می آیند.
ولی همه ی اینها یك جامع مشترك دارند و آن این است كه از حوزه ی وجود فردی تجاوز نمی كنند و منافع ملحوظ در این امور یا مادی و جسمانی است (اقتصادی، جنسی) یا به قول بوعلی وهمی (جاه و شهرت و نام و تسلط) می باشد، یعنی نوعی تجرد از ماده در این قسم هست.
آزادی و استقلال خواهی
حالا باید دید حركات دیگری كه در بشر هست كه یا جنبه ی اخلاقی و عمومی دارد مانند ایثارها و فداكاریها، یا جنبه ی علمی و فرهنگی دارد مانند فعالیتهای علمی، یا جنبه ی هنری و ظرافت و زیبایی دارد مانند ایجاد تابلوها، یا صرفاً جنبه ی دینی دارد مانند عبادتها و انفاقهای دینی، فداكاریهای دینی و غیره، این حركات به طور مسلم هست، آیا در باب فداكاریهای غیردینی می توان گفت ریشه ی وهمی دارد، آنچنان كه بوعلی درباره ی اینها می گوید: كأنه یصل الیه بعد الموت. آیا آزادی و استقلال رأی و عمل را می توان ناشی از حس برتری طلبی دانست؟ یا اینكه ایندو از یكدیگر قابل تفكیك است؛ ممكن است كسی از این كه بر دیگران تفوق و تسلط داشته باشد متنفر باشد و در عین حال راضی به تسلیم و زیر بار غیر بودن نیز نباشد و همه ی بشر را در مستوای واحد بدون اینكه احدی بر دیگری اراده ی خود را تحمیل كند بخواهد، طرفدار عدالت و مساوات از این نظر باشد.
مسئله ی علاقه به جاه و افتخار اگرچه داخل در غرایز خودخواهی است اما باید دانست همان طور كه ابن سینا گفته طلب یك امر معنوی است نه مادی، یعنی مطلوب انسان در این امور امری محسوس و مشت پركن و قابل اشاره ی حسیه نیست. همچنین است حس زیبایی، آن نیز هر چند از خودخواهی خارج نیست، اما مطلوب انسان یك امر محسوس به معنی جوهر محسوس یا عرض محسوس نیست، هر چند صفتی است قائم به محسوس و از این نظر قابل اشاره ی حسیه است، اما می نماید- همان طوری كه عرفا گفته اند- مجاز و آیینه ای از
جلد دهم . ج1، ص: 506
حقیقتی است.
مقام و زیبایی، برزخ میان مجرد و مادی می باشند و جنبه ی تجرد مقام از زیبایی بیشتر است.
12. وجود فداكاریها در راه دین و گذشتن از منافع مالی و شهوانی و گذشتن از علایقی نظیر فرزند (خواه آنكه علاقه به فرزند را نیز مانند فروید، جنسی بدانیم یا ندانیم) دلیل بر اصالت آن و اینكه آن خود محرك مستقلی است می باشد.
13. البته بحث از این كه دین محرك مستقلی است یا چرخی از چرخهای حركت است، با بحث از این كه دین عامل توقف و كندی حركات است جداست. از نظر فروید مثلاً یك چرخِ فرعی است و از نظر كمونیستها یك عامل توقف و انحراف است.
خلاصه
14. مجموع مطالب گذشته از این قرار است:
نیاز به محرك
الف. اجتماع بشری پیوسته حركات و جلواتی دارد، از این نظر با حركات مكانیكی تفاوتی ندارد كه نیازمند به محرك است، خواه آنكه احتیاج به قوه را در باب حركت مربوط به اصل حركت بدانیم و خواه به تغییر حركت.
محرك یا مولّد نیرو یكی است یا متعدد؟
ب. همان طوری كه هر دستگاهی كه حركت می كند یك دستگاه مولّد نیرو و بالاخره موتور حركت دارد و همه ی حركتها از او سرچشمه می گیرد، باید دید موتور حركات اجتماعی چیست؟ و آیا یك موتوره است یا چند موتوره؟ و به هر حال آن موتور یا موتورها كدام است؟ آن موتور یا موتورها مادی است یا معنوی؟
لازمه ی یك موتوره ی مادی دانستن این است كه تنازع اساس همه چیز باشد
ج. لازمه ی یك موتوره بودن [3]و آن یك موتور مادی هم باشد یا معنوی باشد اما تعلق به ماده داشته باشد مثل مقام و زیبایی، این است كه جامعه را صحنه ی تنازع بقا بدانیم و بس و همه چیز را فرع و الزامی و لازمه ی تنازع بقا بشماریم از قبیل تعاون، آزادی.

جلد دهم . ج1، ص: 507
لازمه ی یك موتورِگی معنوی عدم تنازع و یا خطا در تطبیق است
اما اگر برای اجتماع یك موتور بشناسیم كه مادی نیست، یعنی نه خودش ماده است مثل غذا و نه تعلق دارد به ماده مثل مقام و جمال، در آن صورت می بایست تنازع وجود نداشته باشد یا آنكه منشأ تنازع عدم تشخیص و اشتباه باشد، آن طور كه عرفا می گویند.

البته وجود تنازع قابل انكار نیست، پس باید حمل به جهالت و اشتباه بشود.
لازمه ی چند موتوره بودن (برخی مادی و برخی معنوی) این است كه قبل از هر چیز وجود انسان صحنه ی تنازع باشد
اما اگر اجتماع را چند موتوره بدانیم، بعضی مادی و بعضی معنوی، و امور مادی كوشش می كند به جلب منافع و امور معنوی كوشش می كند كه حق و خیر از دست نرود، باید قبول كنیم قبل از آنكه اجتماع صحنه ی تنازع باشد درون انسان صحنه ی كشمكش است، و اجتماع نیز هم صحنه ی تعاون است بالاصاله و هم صحنه ی تنازع.
راه اثبات یك موتور و یا چند موتور بودن و راه اثبات مادی و معنوی بودن
د. از چه راه باید بشناسیم این موجود یك موتوره است یا چند موتوره؟ البته از راه آثار و تقدم بعضی بر بعضی. پس به همان دلیل كه مثلاً فروید نظر اقتصادی ماركس را رد می كند و شاگرد فروید نظر فروید را، ما نیز از راه آثار و تجلیات عینی می توانیم اولاً نظر معنوی بودن بعضی موتورها را اثبات كنیم، آن طور كه ابن سینا اثبات كرده است، ثانیاً نظر الهی بودن و خالی از خود بودن بعضیها را اثبات كنیم.

توبه، فداكاریها، ایثارها، وجود شخصیتهای بارز مثل امیرالمؤمنین و سیدالشهدا دلیل بارز این نظر می باشند.
این كه از كجا آغاز كنیم، طبق نظر مادی و الهی فرق می كند
هـ. راه اصلاح بشر طبق نظر معنوی با نظر مادی متفاوت است.

طبق نظر معنوی باید از اصلاح نفوس آغاز شود و طبق نظر مادی ماركسیستی تفاوت طبقاتی را باید از میان برد.
و. كمونیستها كه یك روز دین را عامل تخدیر می شمردند، امروز می پذیرند كه لااقل در الجزایر یك نیروی محرك است.
آیا اسلام امروز می تواند نیروی محرك باشد؟
15. راجع به اینكه اسلام در حال حاضر می تواند یك نیروی محرك در كشورهای اسلامی باشد، باید دید اسلام چه چیزهایی عرضه می دارد. اسلام عدالت و جهاد و مبارزه با تبعیض به علاوه ی
جلد دهم . ج1، ص: 508
ایمان به خدا را عرضه می دارد، یعنی اسلام تنها جنبه های معنوی نیست، جنبه های به اصطلاح مادی نیز دارد. از این نظر است كه امثال خروشچف اعتراف می كنند كه اسلام می تواند نیروی محرك به شمار رود. حقیقت این است كه اطلاع لنین از دین فقط این مقدار بوده است كه دین به امید آخرت، مردم را نسبت به زندگانی خودشان لاقید می كند و آنها را به زهد و قناعت و تسلیم در مقابل ستمگر وامی دارد، و الاّ دین از آن جنبه كه ایمان به جهان دیگر دارد و دنیای دیگر را برای انسان نمایان می سازد علت ندارد كه قوه ی مخدره به شمار رود.

امثال بن بلا نشان دادند كه در اسلام عنصرهای تحریكی و عنصرهایی كه صفوف طبقات زحمتكش را در قبال طبقات به اصطلاح انگل متشكل و متحد كند، استثمار شده را در مقابل استثمارگر به ستیز و مبارزه وادارد، به مظلوم در مقابل ظالم روحیه و مقاومت بدهد، به پیكارگر اجتماعی نوید و اطمینان موفقیت بلكه تأیید غیبی بدهد، دفاع از حقوق و احقاق حقوق و گرفتن آن از دست غاصب را وظیفه بشمارد، ثابت كردند كه اسلام چنین عناصری دارد و عناصر مخالف ندارد. آنچه عناصر مخالف در این زمینه بوده است در اثر سوء تعبیر و از زبان مزدوران سلاطین (وعاظ السلاطین) ساخته شده است، قطعاً آنها هم با این ادلّه قانع شده اند، و الاّ صرف ایمان به مبادی غیبی و ماوراء الطبیعه از جنبه ی علمی و اعتقادی دلیل ندارد كه پایبند اجتماع به شمار رود. آنها ثابت كردند كه اسلام به جهان آخرت ایمان دارد، اما زندگی دنیایی و سیادت و آقایی و آزادی و استقلال در آن را شرط لازم برای فوز به سعادت اخروی می شمارد.
16. در كتاب سرمایه داری و سوسیالیسم تألیف فیلیسین شاله، صفحه ی 45 می گوید: مبارزه ی طبقاتی مهمترین و اساسی ترین حوادث تاریخ است.
جلد دهم . ج1، ص: 509
نظریه ای كه اساس و محرك اصلی را مبارزه ی طبقاتی می داند و نقد آن
مبارزه ی طبقاتی همانهاست كه ریشه ی اقتصادی دارد. بسیاری از حوادث است كه مبارزه نیست، یك نهضت علمی و فرهنگی یا ذوقی و ادبی یا دینی است. بسیاری از حوادث مبارزه است اما مبارزه ی طبقاتی نیست و ریشه ی اقتصادی ندارد، بلكه ریشه ی برتری طلبی دارد مثل مبارزات سلاطین، حمله ی اسكندر، حمله ی نادر به هند و امثال اینها.

بعضی حوادث فقط ریشه ی عشقی و جنسی دارد.
حالا باید همه ی اینها را حساب كرد و دید آیا واقعاً راست است كه مبارزه ی طبقاتی مهمترین و اساسی ترین حوادث تاریخ است.
ضمناً این نكته را نیز باید در نظر داشت كه حوادثی كه ریشه ی اقتصادی دارد همه مبارزه نیست، بعضی از آن حوادث است كه شكل مبارزه دارد. علیهذا میان مبارزه و ریشه ی اقتصادی داشتن از نظر ما عموم من وجه است.
برانگیختن بشر علیه نفس خود
17. ما قبلاً گفتیم كه از نظر ما كه تاریخ را لااقل دارای دو موتور می دانیم: مادی و معنوی، مصلحین بشریت قدرت دارند خود بشر را علیه خود برانگیزند.
مسئله ی انفاقات
این نكته شامل مبارزه با بخل و امساك و امر به انفاق نیز می شود. ولی معمولاً طرفداران مكتب یك موتوری به مسئله ی انفاق حمله می كنند و می گویند شما می خواهید با استرحام و به عنوان صدقه سری از اغنیا پشیزی برای فقرا كه ذی حق واقعی هستند بگیرید.
جواب ما این است كه ما قائل به دو مبارزه هستیم: مبارزه ی انسان با انسان و مبارزه ی انسان با نفس خود. تا آنجا كه پای حق و عدالت است، زمینه ی مبارزه ی انسان با انسان است و در آن سوی مطلب یعنی در مرحله ی احسان، زمینه ی مبارزه ی انسان با نفس خود و مبارزه با بخل و شحّ و امساك است.
18. قبلاً در صفحه ی 504 شماره ی 11 گفتیم كه اكنون خود پیروان ماركس نیز دست از این كه یگانه محرك تاریخی عوامل اقتصادی است برداشته اند. در كتاب سرمایه داری و سوسیالیسم تألیف
جلد دهم . ج1، ص: 510
فیلیسین شاله، صفحه ی 49 می گوید:
. . . شاید كافی نباشد مانند ماركس فقط قوانین اقتصادی را درنظر بگیریم، زیرا معلوم نیست فرضیه ی دترمینیسم یا جبر تاریخ ماركس كاملاً صحیح باشد. بهتر این است كه مانند ژان ژوریس برای تعیین هدف و آرمان سوسیالیستها، جهانی را كه آدمیان كنونی از نقطه نظر اخلاق، سیاست، اقتصاد به سوی آن سیر می كنند مورد مطالعه قرار دهیم.
در صفحه ی 50 می گوید:
رقابت و مسابقه در تولید، هم از نظر اخلاق مضر است و هم از نظر اجتماع. آدمیان نباید بر ضد یكدیگر، بلكه باید برای كمك به یكدیگر كار كنند. از اینجا اولین مشخّص یك جامعه ی سوسیالیستی تعیین می شود. در یك جامعه ی سوسیالیستی همه ی افراد برای یكدیگر كار می كنند.
اخلاق، ركنی از سوسیالیسم است
از اینجا به كمك آنچه در صفحه ی 506 گفتیم كه تا تاریخ را دوموتوره ندانیم نمی توانیم برای تعاون اصالت قائل شویم، بلكه باید تعاون را نتیجه و معلول تنازع و برای صف بندی تلقی كنیم، معلوم می شود كه این مشخّص اصلی و اساسی سوسیالیسم جز بر پایه ی معنویت و تفسیر تاریخ لااقل بر اساس دو موتور میسر نیست.

سوسیالیسم مولود واقعی و مشروع مكتبی چون اسلام می تواند باشد، به عبارت دیگر اخلاق ركنی از سوسیالیسم است.
تفكیك سوسیالیسم از ماتریالیسم
از گفتار بالا (آنچه شاله گفت و آنچه ما گفتیم) تفكیك سوسیالیسم از ماتریالیسم فلسفی و تاریخی محرز شد.
آیا توجیه روان شناسانه برای شناختن محرك تاریخ كافی است؟
19. آیا می شود مسئله ی محرك تاریخ را از روی مسئله ی غرایز
جلد دهم . ج1، ص: 511
انسان حل كرد و گفت این مسئله صددرصد تابع محركات غریزی انسان است كه مورد نظر و بحث است كه آیا عامل جنسی عامل اصلی است یا عامل اقتصادی و یا قدرت و برتری طلبی و [یا] همه ی اینها و یا اینها و علل و عوامل دیگر؟
جواب این است كه به نظر برخی كه اصالت اجتماعی فكر می كنند و اصالت و استقلال فرد را نفی می كنند، اجتماع حكم یك ماشین را پیدا می كند و یا حكم یك مركب طبیعی مانند آب را پیدا می كند و طبیعتی جدا از طبیعت جزء خود پیدا می كند. لهذا شناختن آهن و لاستیك و سیم و چدن و غیره برای شناختن ماشین كافی نیست و شناختن اكسیژن و هیدروژن برای شناختن آب كافی نیست، لازم هست ولی كافی نیست، و لهذا در ورقه ی انسانیت، سوسیالیزم، عقل و روح عدالتخواهی از كتاب سوسیالیسم از مجموعه ی چه می دانم؟ در انتقاد از سوسیالیزم به اصطلاح تخیلی نقل كردیم كه:
. . . نویسندگان بسیاری سوسیالیزم را نه به عنوان یك شكل تاریخی جامعه كه نتیجه ی منطقی تحول اقتصادی است، بلكه به عنوان سیستم حاضر و آماده ای كه به نظر آنها باید جانشین كاپیتالیزم گردد به ما معرفی می كنند. آنها نیز مانند پیشكسوتان خود از قوانین تاریخ و بخصوص از تضادهایی كه بر جامعه حكمفرمایی می كنند بی خبر هستند. آنها نیز به عقل و روح عدالتخواهی رجوع می كنند و «طبقات جامعه» را در نظر نمی گیرند و تنها به «انسان» چشم دارند.
از نظر این مكاتب، روابط اجتماعی، انسانها را به منزله ی اعضا و اجزای یك ماشین خودكار می كند و در حقیقت سرنوشت افراد به دست این ماشین خودكار می افتد و این است معنی جبر تاریخ، و یا در حكم یك موجود زنده مثلاً گیاه است نسبت به موادی كه در داخل این گیاه جذب شده كه هیچ استقلالی ندارند و سرنوشتشان در دست روح و حیات این گیاه است و در دست قوانینی است جبری كه بر این
جلد دهم . ج1، ص: 512
گیاه حكومت می كند.
علیهذا پس باید [دید] در این كل، آنچه جانشین غریزه در فرد است چیست؟ و به عبارت دیگر غریزه ی حاكم بر اجتماع چیست؟
ضرورتی ندارد كه غریزه ی اصیل حاكم بر اجتماع همان غریزه ی حاكم بر فرد باشد، بلكه تنها شرط اصلی حیات یعنی اقتصاد می شود غریزه ی حاكم بر اجتماع بوده باشد. مانعی نیست كه ما برای انسان غرایز دیگر غیر از حوائج مادی و اقتصادی از قبیل جاه و قدرت، امر جنسی، امر اخلاقی، امر دینی و عبادی، امور زیبایی قائل باشیم ولی هیچ كدام اینها شرط ادامه ی حیات نیست، انسان بدون همه ی اینها می تواند به زندگی ادامه دهد الاّ امور اقتصادی كه بدون آنها ادامه ی حیات ممكن نیست. پس با اینكه امور اقتصادی یكی از شرایط زندگی است، زیربنا و موتور محرك اجتماع است.
جواب این است كه این مطلب از نظر تئوری مانعی ندارد كه یكی از شرایط حیات زیربنا قرار گیرد و تجلیات یكی از غرایز و یكی از حوائج طبیعی انسان زیر ساز باشد، ولی حقیقت و واقعیت غیر این است.
زیرا اولاً معیار و مقیاس در همه ی حركتهای تاریخی، ادامه ی زندگی به هر شكل نیست. گاهی تاریخ را فداكاریهای انسان و گذشت از زندگی به خاطر عقیده یا عصبیت و غیره به حركت می آورد.
دو مفهوم از زیر بنا
ثانیاً زیربنا بودن به دو شكل تصور می شود [4]: یكی به این شكل كه روبنا در عین اینكه خود مستقل است ولی چون روی شانه ی این زیربنا بنا شده خود به خود با حركت آن حركت می كند، و دیگر اینكه روبنا تابعی است و وابسته ای است بر زیربنا و برای او و به خاطر او به وجود آمده است، جلوه ای از جلوات اوست، انعكاس اوست.

ماتریالیستها معمولاً به شكل دوم مطلب را تقریر می كنند.
و اما در شكل اول فقط آن وقتی روبنا تغییر می كند كه واقعاً با
جلد دهم . ج1، ص: 513
تغییر شكل زیر بنا آن روبنا امكان بقا نداشته باشد.
20. از آنچه در این صفحات گفته شد و آنچه در بحث «جامعه و تاریخ» در كتاب مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی گفتیم، دو بحث را باید از یكدیگر تفكیك كرد: یكی بحث موتور حركت اجتماع به معنی محرك حیاتی این امر زنده به نام اجتماع، كه قلب اجتماع برای چه می تپد و زیر بنای همه ی تأسیسات اجتماعی چیست؟ و آیا اجتماع یك موتوره است و یا چند موتوره؟ و آیا اجتماع طبیعت مادی دارد یا نه؟ و آیا تك حیاتی است یا چند حیاتی؟ و دیگر بحث موتور حركت تكاملی تاریخ است. در برخی مكاتب هیچ رابطه ای میان جوهر حیات اجتماع و زیربنای اصلی آن با محرك و عامل تطورات تاریخ وجود ندارد، مثل آن كه تصادف یا قهرمان یا نژاد یا منطقه را عامل تطورات تاریخی می داند كه البته او اینها را به عنوان عامل اصلی محرك حیاتی و غریزه ی حیاتی جامعه نمی داند (این كه به دنبال محرك جامعه بگردیم بر اساس اصالت جامعه است) ولی برخی میان ایندو رابطه قائلند. نظریه ی ماركسیسم بر این اساس است كه زیربنای جامعه اقتصاد است و جامعه ماهیت مادی اخلاقی و انگیزه ای دارد؛ جامعه، حیوانی اقتصادی است، و عامل تطور را نیز تضادهای طبقاتی و اقتصادی می داند، از آن نظر كه برای جامعه ضمن اینكه ماهیت مادی قائل است وجود دیالكتیكی قائل است.

[1] و لهذا اشتباه است كه برخی از یك طرف انسان را صحنه ی تضاد نیروی الهی وخاكی می دانند و از طرف دیگر تاریخ را مظهر عامل اقتصادی می شمارند و بس.
[2] ر. ك: شماره ی 18.
[3] ر. ك: ص 510.
[4] ر. ك: ورقه های فلسفه ی تاریخ ص 503.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است