در
کتابخانه
بازدید : 554787تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand جمهوری اسلامیجمهوری اسلامی
Expand مسائل حكومتمسائل حكومت
Expand اسلام و انقلاباسلام و انقلاب
Expand ایران و اسلامایران و اسلام
Expand عظمت و انحطاط مسلمینعظمت و انحطاط مسلمین
Expand اسلام و مقتضیات زماناسلام و مقتضیات زمان
Expand اجتهاداجتهاد
Expand امر به معروف و نهی از منكرامر به معروف و نهی از منكر
Collapse بردگیبردگی
Expand تكاملتكامل
Expand تكامل اجتماعی انسان در تاریختكامل اجتماعی انسان در تاریخ
Expand جامعه و تاریخجامعه و تاریخ
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. تعریف بردگی: مالكیت بشر بشر را، استثمار بشر به وسیله ی بشر
2. در یونان قدیم برای برده حقوقی از قبیل حق دفاع قائل نبودند. در روم قدیم حق رجوع به محكمه نداشتند، كشتن غلامان را جایز می دانستند.
3. آیا بردگی فقط ناشی از جنگ است یا مطلق غلبه، و لهذا از طریق دزدیِ وحشیهای افریقایی [برده داری می كردند] و همچنین پدران فرزندان خود را می فروختند.
4. آیا امروز روح بردگی هم نیست؟ فقط شكل بردگی نیست و تغییراتی كه از قرن 19 به بعد شده سطحی است.
5. اسلام امتیاز عبد حبشی و سید قرشی را از میان برد.
6. اسلام و دستورات عجیب به رفق با بندگان
7. اسلام و برنامه های وسیع آزاد شدن بندگان:
الف. توصیه به عنوان یك گذشت
ب. از طریق تدبیر و مكاتبه
ج. از طریق اجبار، كفارات و نذر
د. آزادی خود به خود از راه عبد مبعّض، مالكیت اقارب، نابینایی و زمینگیری، اسلام، ایلادام ولد، حریت یكی از والدین
جلد دهم . ج1، ص: 304
8. گاهی می گویند چرا اسلام فرمان عمومی آزادی بندگان را صادر نكرد. گاهی می گویند چرا اسارت را موجب رقّیت شمرد.
9. اسلام از سه سبب رایج دنیای قدیم: زور، جنگ، پدر و فرزندی، فقط جنگ را (بلكه فقط كفر حربی را) مجوز بردگی شمرد.

ملاك جنگ این است كه برده را عضو مجتمع و دارای حقوق اجتماعی نمی داند. جنگ اسلام جنگ در راه عقیده است، نه به واسطه ی جنبه های اقتصادی و سیاسی.
10. رقیت وسیله ای است برای تربیت و اصلاح.
11. رقیت و زندان، رقیت و. . .
12. حكم رقیت اجباری نیست. حاكم اسلامی مخیر است به حسب مقتضیات و مصالح بین رقیت، آزادی، فدیه گرفتن.
13. استعباد: انسان كالا باشد، مخالف اصل آزادی است، ظلم و ستم است.
14. سیره ی رسول اكرم و ائمه با عبید و اماء
15. اسلام تعذیب و شكنجه ی عبید و اماء را جایز نمی داند، تزویج آنها را جایز می داند، شهادت آنها را و امامت آنها و امارت آنها و قضاوت آنها و افتاء آنها را جایز می داند.
16. در باب بردگی در چند جهت باید بحث كرد: یكی اینكه ماهیت بردگی چیست، دیگر اینكه موجبات آن كدام است، سوم اینكه هدف از بردگی و قانون آن چیست؟
اما قسمت اول: بردگی مالكیت رقبه است، همان طوری كه ایجار و استیجار انسان مالكیت كار اوست. برده از خود اختیار ندارد و باید مطیع امر سیّد باشد، همان طوری كه فرزند و زن باید مطیع امر رئیس خانواده باشند.
آنچه كه از نظر اسلام موجب رقیت می شود كافر حربی بودن است، یعنی اینكه خون شخص مباح باشد و اسلام فقط به خاطر عقیده احترامی برای خون احیاناً قائل نمی شود نه به خاطر زور و جنگ و یا به واسطه ی ابوت یا زوجیت كه در دنیای قدیم معمول بوده
جلد دهم . ج1، ص: 305
است.
اسلام، مسلمان شدن برده را كافی برای آزاد شدن او نمی داند و حتی فرزند بردگان را برده می داند با اینكه فرزند با فطرت اسلام به وجود آمده است. از نظر ما علت بردگی تربیت اسلامی یافتن است، لهذا آزاد كردن برده ی كافر ثواب [ندارد] و شاید صحیح نیست.
17. اشكال بردگی: می گویند انسان طبعاً آزاد آفریده شده است و بردگی بر خلاف اصل آزادی است كه یك حق طبیعی است.
جواب این است كه حقی به معنی حق آزادی نداریم، آنچه هست- كه ریشه ی همه ی حقوق است- این است كه هر كسی استحقاق دارد كه استعدادهای وجودش به فعلیت برسد و به كمال برسد. اما اینكه هر كسی حق دارد كه اراده اش آزاد باشد و میلش آزاد باشد نه.
18. منتسكیو در روح القوانین صفحه ی 406 می گوید:
بردگی هم برای برده عیب است هم برای مالك؛ برای برده برای اینكه مانع است كه كاری را از روی تقوا انجام دهد. تقوا مساوی است با آزادی. اما برای مالك به جهت اینكه سبب غرور، تندخویی، سخت دلی، غضبناكی، شهوترانی و بیرحمی می شود. . . بردگی بر خلاف روح دموكراسی است، زیرا به اربابان قدرت و تجملی می دهد كه نباید داشته باشند.
هر سه ایراد جواب دارد.
می گوید (ص 407) :
منشأ حق بردگی در نزد علمای حقوق سه چیز است:
الف. حقوق بین المللی ایجاب می كرده كه اسیران جنگی كشته شوند. برده كردن آنها یك درجه تخفیف است درباره ی آنها.
ب. قانون مدنی روم به بدهكاران كه مورد اذیت و آزار بستانكاران واقع می شدند اجازه می داد خود را به آنها
جلد دهم . ج1، ص: 306
بفروشند.
ج. قانون طبیعت، اولاد یك پدری را كه خود غلام است مانند پدرانشان غلام می كند، زیرا این قانون این طور ایجاب كرده:

چون پدر خود غلام می باشد و نمی تواند فرزند خود را غذا بدهد، آنان هم باید در غلامی بسر برند [1].
منتسكیو هر سه دلیل را رد می كند.
در صفحه ی 409 می گوید: منشأ حق بندگی تحقیر است. آنوقت مثال می زند به علت برده گرفتن اسپانیاییها بومیان آمریكا را.
در صفحه ی 410 مذهب را به عنوان منشأ بردگی ذكر می كند و می گوید:
مذهب، منشأ بردگی
به عقیده ی من مذهب به اشخاصی كه دارای آن بوده اند حق داده آنهایی را كه دارای مذهب نمی باشند به غلامی خود درآورند تا به ترویج مذهب به طریق سهل تری اقدام كنند.
آنگاه مثالهایی ذكر می كند.
تحقیر نژاد دیگر به عنوان منشأ بردگی
آنگاه در فصلی تحت عنوان «بردگی سیاه پوستان» روحیه ی اروپایی را در اینكه سیاه پوست بشر نیست، ذكر می كند كه همان منشأ می شود كه حق بردگی برای خودشان نسبت به آنها قائل باشند.
برده شدن به اختیار
در صفحه ی 412 تحت عنوان «منشأ حقیقی حق بندگی» مدعی می شود كه علت اصلی بندگی، حكومتهای استبدادی بوده اند كه زندگی در آنها جز در پرتو زور و بستن خود به زوردارها ممكن نبوده و افراد می آمدند به اختیار خود، خود را غلام و برده ی زورداران
جلد دهم . ج1، ص: 307
می كردند.
در فصل دیگر، همین صفحه می گوید:
ضرورت ترس به عنوان منشأ بردگی
بعضی منطقه ها اعصاب را آنقدر سست می كرده كه كار جز با ترس صورت نمی گرفته و این خود منشأ اجتماعی حق بندگی بوده است.
در صفحه ی 414 در این جهت بحث می كند كه بردگی را برای كارهای سخت و سنگین می خواستند كه فكر می كردند از غیر برده ساخته نیست و این فكر صحیح نبوده و از این جهت بردگی ضرورت ندارد.
معلوم می شود علت عمده ی بردگی این بوده كه برده را برای كارهای سخت و سنگین می خواستند و خیال می كردند كه همان طوری كه كار اسب و الاغ از آدم ساخته نیست، بشر ناچار است آنها را استخدام كند، بردگان نیز چنین می باشند. ظاهراً از سخن ارسطو در السیاسه صفحه ی. . . نیز همین مطلب استفاده می شود.
مالكیت عصمت كنیز در اسلام
در صفحه ی 416 مالكیت عصمت كنیز را كه در میان مسلمانان معمول است نقل می كند كه واضح است در مفهوم آن دچار اشتباه شده است، نمی دانسته است كه آنچه در میان مسلمانان معمول است این نیست و مملوكه را به عنوان یك فاحشه ی غیر ذی حق نه برای خود و نه برای فرزندانش می شناسند.
در صفحه ی 417 از حق عفاف بحث می كند.
منع رومیان از ازدواج غلامان خود
در صفحه ی 417 می گوید رومیان از ازدواج غلامان جلوگیری می كردند.
معایب بردگی
در صفحه ی 418 درباره ی تفاوت امكانات مالك و برده بحث می كند كه برده می بیند بر خلاف ارباب نه حق امنیت دارد و نه روحش می تواند بزرگ شود و لاینقطع مجبور است پست بشود و این جهت او را به جانوران نزدیك می كند و اینچنین اشخاص دشمن
جلد دهم . ج1، ص: 308
طبیعی جامعه می باشند.
جریمه شدن، منشأ بردگی
در صفحه ی 419 از مقرراتی در میان گوتها حكایت می كند كه گاهی جریمه ی كسی را بندگی او قرار می دادند و او را برده می كردند.
در صفحه ی 420 مدعی است كه یونانیان و رومیان قدیم با بندگان خوشرفتاری می كردند، بر خلاف رومیان متأخر.
قوانین سخت روم علیه بردگان
در صفحه ی 421 می گوید رومیان متأخر قوانین سختی علیه غلامان وضع كردند از قبیل اینكه اگر آقایی به قتل برسد باید تمام غلامانی كه در خانه ی او بودند بلكه نزدیك به محل قتل او بودند به قتل برسند، و از این قبیل- مراجعه شود.
اجازه ی قتل و ضرب برده
در صفحه ی 422 از یك قانون رومی حكایت می كند كه به ارباب اجازه ی قتل غلام را می داد و همچنین حق مجازات و تأدیب او را.
قانون موسی
در صفحه ی 423 از قانون جزایی موسی درباره ی برده انتقاد می كند.
قانون افلاطون
در صفحه ی 424 می گوید در قانون افلاطون برده حق دفاع طبیعی و هم حق دفاع مدنی نداشت.
آزادی غلامان نباید یكدفعه باشد
در صفحه ی 425 راجع به آزادی غلامان بحث می كند كه نباید یكدفعه باشد و در واقع در این فصل فلسفه ی مكاتبه شدن كه در اسلام هست ذكر می كند- رجوع شود.
منع بردگان از حقوق سیاسی
و حتی در صفحه ی 426 مدعی است كه آزادشدگان باید از حقوق سیاسی محروم باشند.
19. در كتاب آزادی فرد و قدرت دولت صفحه ی 147 از زبان ژان لاك تحت عنوان «بردگی» می گوید:
آزادی طبیعی [2]انسان این است كه از هیچ قدرت زمینی فرمان نبرد و در زیر قانون یا فرمان انسانی نباشد و تنها تابع قانون طبیعت باشد. آزادی انسان در اجتماع آن است كه در زیر فرمان هیچ قدرت قانونگذاری نباشد مگر آنكه خود با ایجاد
جلد دهم . ج1، ص: 309
دولت به رضا و رغبت بر پا كرده است و دیگر هیچ اراده و حكمی بر او فرمان ندهد مگر آنچه هیئت قانونگذار كشور بنا بر وكالتی كه از جانب او دارد تصویب كرده باشد.
آزادی چنان نیست كه سر رابرت فیلمر معتقد است آنجا كه می گوید: «آزادی برای هركس آن است كه چنان كه بخواهد بكند و چنان كه بخواهد بزید و هیچ قانونی او را مقید نسازد. »
. . . این آزادی از قدرت مطلق خودسر چنان ضروری است و چنان با احساس هستی ما مربوط است كه اگر آن را از دست بدهیم بقا و هستی خود را از دست داده ایم، زیرا حق بقای آدمی با خود او نیست كه بتواند با پیمان بستن و با رضا و رغبت در قید بندگی درآید و خود را در اختیار صاحب قدرت مطلق بگذارد تا او هر وقت هوس كند حیات او را از او بستاند. هیچ كس نمی تواند به دیگری اختیاری دهد بیش از آنچه خود دارد، و چون آدمی حق ندارد هر وقت بخواهد به حیات خود پایان دهد، نیز حق نخواهد داشت كه حیات خود را در اختیار دیگری بگذارد. . .
20. دو مطلب است: یكی صحبت از اصل بردگی است. ممكن است گفته شود اصل بردگی، بر خلاف نوكری و كلفتی و كارگری برای كارفرما و مزدوری، چون مبتنی بر مملوكیت انسان و خرید و فروش شدن او نظیر اشیاء است ظلم است به هر نحوی با بنده رفتار شود و برای هر منظوری باشد.
مطلب دیگر این است كه اصل بردگی مهم نیست، زیرا اعتباری بیش نیست، عمده رژیم بردگی است. ممكن است رژیمی رژیم بردگی باشد ولی هدف بردگی مقدس است، به نفع خود برده و جامعه ی بشریت است و بعلاوه رفتار با برده رفتار صحیحی است كه آن برده آن بردگی را بر آزادی ترجیح می دهد، در حقیقت برده با نام بردگی عملاً آزادیهای فراوانی دارد.
جلد دهم . ج1، ص: 310
بر عكس ممكن است كسی قانوناً آزاد باشد، همه ی حقوق را از سیاسی و قضایی و غیره قانوناً واجد باشد اما عملاً اختیاری از خود نداشته باشد و سرنوشتش را دیگری معین كند.
آیا عیب بردگی جز این است كه سرنوشت كسی در دست دیگری باشد بدون آنكه خود او حق تعیین سرنوشت را به دیگری واگذار كرده باشد؟
هدف اسلام از بردگی با هدف دیگران متفاوت است. ارسطو از نظر اقتصادی و اجتماعی بردگی را لازم دانسته است و بعضی را جنساً برده دانسته است. هدف اسلام تعلیم و تربیت اسلامی است.

لهذا آزاد كردن بنده ی مسلمان مطلوب اسلام است و آزاد كردن بنده ی غیر مسلمان ممنوع است.
از لحاظ رفتار، اسلام دستور می دهد كه هیچ گونه تفاوتی میان خود و آنها قائل نشوید.
از لحاظ حقوق اجتماعی، برده حق دارد امیر و وزیر و قاضی و امام جماعت و مفتی بشود.
از لحاظ تأمین آزادی پس از وصول به هدف، اینقدر وسیله اسلام فراهم كرده است كه گمان نمی كنم هیچ وقت شده باشد كه دو نسل متوالی برده بوده باشند. بعلاوه قراینی هست كه یك برده ی مسلمان را بیش از هفت سال نباید برده نگه داشت.
21. آیه ی كریمه یفان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة او ما ملكت ایمانكم اشعار به این دارد كه درباره ی مملوكات یا مملوكه و حره رعایت عدالت درباره ی برده جایز نیست. باید به تفاسیر از این نظر مراجعه شود.
22. آیه ی كریمه یحتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما مناً بعد و اما فداء(سوره ی محمد، آیه ی 4) . رجوع شود به مجمع البیان و سایر تفاسیر.
23. آیه ی كریمه یما كان لنبی ان یكون له اسری حتی یثخن فی الارض.
24. در كتاب شبهات حول الاسلام صفحه ی 31 بعد از ذكر شبهه ی بردگی می گوید (خلاصه) مردم بردگی اسلامی را از نوع بردگی
جلد دهم . ج1، ص: 311
رومانی قیاس می گیرند و تعجب می كنند كه چگونه اسلام كه دین مساوات است آن را تجویز كرده. بردگی رومانی هدفش استثمار بود و وسیله اش زور و طرز رفتار هم ظالمانه بود. ص 33
در عمل و برای كار كشیدن بردگان را زنجیر می كردند. ص 33
آنها را می زدند و حتی حق كشتن آنها را داشتند، در خوابگاههای بد آنها را می خوابانیدند و از همه بالاتر از جنگهای تفریحی آنها لذت می بردند. ص 34
اسلام قتل عبد را تجویز نكرد: من قتل عبداً قتلناه و من جدع عبداً جدعناه و من أحصی عبداً أحصیناه. ص 35
اسلام امر به احسان به مملوك كرد: و بالوالدین احساناً و بذی القربی و الیتامی. . . و ما ملكت ایمانكم. ص 35
بردگان را جزء خاندان ارباب شمرد: . . . فانكحوهنّ باذن اهلهنّ.
در خوراك و پوشاك امر به ارفاق كرد: فمن كان اخوه تحت یده فلیطعمه مما یطعم و لیلبسه مما یلبس و لا تكلفوهم ما یغلبهم، فان كلفتموهم فأعینوهم. ص 36
ایضاً قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: و لا یقل احدكم هذا عبدی و هذه امتی و لیقل فتای و فتاتی.
الاسلام یعتبر الرقیق شخصاً لا شیئاً. ص 36
الاسلام لا یجوز الاعتداء علی الرقیق لا قولاً و لا فعلاً. ص 37
لطم العبد سبب لتحریره. ص 37
التحریر الروحی للرق و التحریر الواقعی. ص 37
الوسیلتان الكبیرتان للتحریر: العتق و المكاتبه. ص 38
عتق النبی من علّم المسلمین. ص 38
كفارة القتل الخطاء. ص 39
نجاح كبیر من الاسلام فی العتق.
المكاتبة فتح باب العتق. ص 39
كفالة الدولة الاسلامیة للمكاتب. ص 40
لماذا لم یعلن الاسلام بالغاء الرق رأساً؟ ص 41
جلد دهم . ج1، ص: 312
اولاً جاء الاسلام و الرق نظام معترف به و كان تغییره یحتاج الی تدرج و مقایسته بتحریم الخمر. ص 41
الاسلام هو الذی بدأ بحركة التحریر و خفف منابع الرقیة الاّ الحرب و هو معاملة بالمثل فقط. ص 43
ثانیاً الحریة لا تمنح بل تؤخذ بعد استعداد روحی. ص 43
العبودیة المحضة التی وصفها الاستعمار فی نفوس الشرقیین.

ص 44
طرق علاج الاسلام للعبودیة الروحیة (ص 45) :
الف. المعاملة الحسنة مع الرقیق بوضع المواخاة بین المولی و الحر
ب. و تزویج الحر و الكریمة مثل زینب بنت جحش من زید بن حارثة. ص 45
ج. تأمیر المولی علی كبار الاصحاب- قصة جیش اسامة.

ص 46
و قوله صلی الله علیه و آله: اسمعوا و اطیعوا ولو استعمل علیكم عبد حبشی كأنّ رأسه زبیبة ما اقام فیكم كتاب اللّه تبارك و تعالی. ص 46
تحریر الرقیق من الداخل. ص 46
الاسلام حرص علی التحریر من الداخل و الخارج.
مبدأ الحرب للرقیة اعتبرها الاسلام معاملة بالمثل لا لأنه یبقی ابداً. ص 48
الحروب الغیر الاسلامیة و اهدافها. ص 49
الحروب الاسلامیة و اهدافها و مواردها الثلاثة: رفع الاعتداء عن المسلمین، تحطیم القوی الباغیة التی تفكّ الناس عن دینهم بالقهر و العنت، ازالة القوی الضالة التی تقف فی سبیل الدعوة و ابلاغها للناس لیروا الحق و یسمعوه.
الاسلام علق استرقاقة للاسری علی اتفاق الدول المتحاربة علی مبدأ آخر غیر الاسترقاق. ص 52
الآیة الوحیدة التی تعرضت لاسری الحرب: فاذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما مناً بعد و اما فداء
جلد دهم . ج1، ص: 313
حتی تضع الحرب اوزارها. و انما لم یذكر الاسترقاق للاسری حتی لایكون تشریعاً دائماً للبشریة. . . و انما كان أخذ المسلمین بالاسترقاق ضرورة قاهرة لا فكاك منها و لیس خضوعاً لنص فی التشریع الاسلامی. ص 52
حینما ان الاسلام لم یسترق الاساری كما فی بدر و نجران.

ص 53
25. آیا رسول اكرم خودشان در یكی از جنگها استرقاق كردند؟ آیا بنی المصطلق را استرقاق كرده بود؟ ظاهراً جویریه مكاتبه بود كه آمد حضور رسول اكرم و پول می خواست و شاید پول را برای فدا می خواست.
آیا زنان و اطفال بنی قریظه را استرقاق كرد؟
پیغمبر اسرای بدر و هوازن را بخشید، بنی المصطلق را هم بخشید یا آزاد كرد.
از تفسیر فخر رازی جلد. . . صفحه. . . برمی آید كه نظریه ای هست كه عرب استرقاق نمی شود. خیلی عجیب است.
26. آیاتی كه در آن آیات ذكری از اسارت آمده چندتاست:
الف. آیه ی 85 از سوره ی بقره درباره ی بنی اسرائیل: و ان یأتوكم اساری تفادوهم. این آیه ربطی به مدعای ما ندارد.
ب. آیه ی 26 از سوره ی احزاب درباره ی بنی قریظه: فریقاً تقتلون و تأسرون فریقاً. این آیه صرفاً از اسارت ذراری و نسوان بنی قریظه حكایت می كند و نمی رساند كه بعد از اسارت چه رفتاری با آنها شده است.
ج. آیه ی 67 و 68 و 70 از سوره ی انفال: ما كان لنبی ان یكون له اسری حتی یثخن فی الارض. . . لولا كتاب من اللّه سبق لمسّكم فیما اخذتم عذاب عظیم. یا ایها النبی قل لمن فی ایدیكم من الاسری ان یعلم اللّه فی قلوبكم خیراً یؤتكم خیراً مما اُخذ منكم.
د. آیه ی 4 از سوره ی محمد صلی الله علیه و آله: فاذا لقیتم الذین كفروا فضرب الرقاب
جلد دهم . ج1، ص: 314
حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما مناً بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلك ولو یشاء اللّه لانتصر منهم.
27. عطف به آیه یما كان لنبی ان یكون له اسری حتی یثخن فی الارض. . . در صحیح مسلم جلد 5، صفحه ی 165 حدیث عجیبی [آمده است. ] در آن حدیث قصه ای از یوشع نقل می كند و می گوید: در آن وقت غنیمت را مثل قربانی می سوختند، و در آخر حدیث می گوید:

فلم تحلّ الغنائم لاحد من قبلنا، ذلك بأن اللّه تبارك و تعالی رأی ضعفنا و عجزنا فطیّبها لنا.
علیهذا پیغمبران سلف استرقاق هم نمی كرده اند و در اسلام هم این یك امر موقتی است و مربوط به زمان عجز و ضعف است.
از داستانهایی كه در كتب اهل سنت و شیعه در ذیل آیه ی مزبور كه مربوط به اسرای جنگ بدر است آمده، روشن می شود كه امر دایر بوده میان آزادی و كشتن، صحبت استرقاق در میان نبوده.
قصه ی ثمامة بن اثال كه در صحیح مسلم ج 5، ص 158 آمده نیز مؤید همین مطلب است.
ولی در ص 159 صحیح مسلم درباره ی بنی قریظه دارد: فقتل رجالهم و قسم نسائهم و اولادهم و اموالهم بین المسلمین، الاّ ان بعضهم لحقوا رسول اللّه صلی الله علیه و آله فامنهم و اسلموا.

[1] در [چند سطر بعد] علت چهارمی بلكه پنجمی نیز (مذهب) ذكر شده ولی آنها از نظر علمای حقوق منشأ حق بردگی نمی شود.
[2] یعنی به اصطلاح آزادی در وضع طبیعی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است