در
کتابخانه
بازدید : 127420تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
پیشگفتار
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>جامعه بخش اول: جامعه
Collapse <span class="HFormat">بخش دوم: </span>تاریخ بخش دوم: تاریخ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
طبق این نظریّه آنچه در زمین پدید می آید، امر آسمانی است كه طبق حكمت بالغه بر زمین فرود آمده است. تحوّلات و تطوّرات تاریخ، جلوه گاه مشیّت حكیمانه و حكمت بالغه ی الهی است. پس آنچه تاریخ را جلو می برد و دگرگون می سازد اراده ی خداوند است. تاریخ پهنه ی بازی اراده ی مقدّس الهی است. «بوسوئه» مورّخ و اسقف معروف كه ضمنا معلّم و مربّی لویی پانزدهم بوده است طرفدار این نظریّه است.

اینهاست نظریّاتی كه معمولا در كتب فلسفه ی تاریخ به عنوان علل محرّكه ی تاریخ طرح می شود.

از نظر ما این گونه طرح به هیچ وجه صحیح نیست و نوعی «خلط مبحث» صورت گرفته است. غالبا این نظریّات به علّت محرّكه ی تاریخ كه در پی كشف آن هستیم مربوط نمی شود. مثلا نظریّه ی نژاد یك نظریّه ی جامعه شناسانه است و از این جهت قابل طرح است كه آیا نژادهای بشری از نظر عوامل موروثی یك گونه استعداد دارند و همسطح اند یا نه؟ اگر همسطح باشند همه ی نژادها به یك نسبت در حركت تاریخ شریك اند و لا اقل می توانند شریك باشند، و اگر همسطح نباشند فقط برخی نژادها در جلو راندن تاریخ سهم داشته و می توانسته اند داشته باشند. از این نظر طرح این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 493
مسأله صحیح است امّا راز فلسفه ی تاریخ همچنان مجهول می ماند. فرضا معتقد شویم كه تنها یك نژاد است كه تحوّل و تطوّر تاریخ به دست او صورت می گیرد، از نظر حلّ مشكل، با اینكه معتقد شویم همه ی انسانها در تحوّل و تطوّر تاریخ دخیل اند فرقی نمی كند و مشكلی حلّ نمی شود، زیرا معلوم نیست بالأخره چرا زندگی انسان یا نژادی از انسان متحوّل و متطوّر است و زندگی حیوان اینچنین نیست. این راز در كجا نهفته است؟ اینكه عامل یك نژاد باشد یا همه ی نژادها راز تحرّك تاریخ را نمی گشاید.

همچنین نظریّه ی جغرافیایی. این نظریّه نیز به نوبه ی خود مربوط به یك مسأله ی جامعه شناسی مفیدی است كه محیطها در رشد عقلی و فكری و ذوقی و جسمی انسانها مؤثّرند. بعضی محیطها انسانها را در حدّ حیوان و یا نزدیك به حیوان نگه می دارد، ولی بعضی محیطهای دیگر فاصله و تمایز انسان را از حیوانات بیشتر می كند.

طبق این نظریّه، تاریخ تنها در میان انسانهای برخی اقلیمها و منطقه ها تحرّك دارد، در محیطها و منطقه های دیگر، ثابت و یكنواخت و شبیه سرگذشت حیوان است. امّا پرسش اصلی سر جای خود باقی است كه مثلا زنبور عسل یا سایر جانداران اجتماعی در همان اقلیمها و منطقه ها نیز فاقد تحرّك تاریخ اند، پس عامل اصلی كه سبب اختلاف این دو نوع جاندار می شود كه یكی ثابت می ماند و دیگری دائما از مرحله ای به مرحله ی دیگر انتقال پیدا می كند، چیست؟ از اینها بی ربطتر نظریّه ی الهی است. مگر تنها تاریخ است كه جلوه گاه مشیّت الهی است؟ همه ی عالم، از آغاز تا انجام با همه ی اسباب و علل و موجبات و موانع، جلوه گاه مشیّت الهی است. نسبت مشیّت الهی با همه ی اسباب و علل جهان علی السّویّه است. همچنانكه زندگی متحوّل و متطوّر انسان جلوه گاه مشیّت الهی است، زندگی ثابت و یكنواخت زنبور عسل هم جلوه گاه مشیّت الهی است. پس سخن در این است كه مشیّت الهی زندگی انسان را با چه نظامی آفریده و چه رازی در آن نهاده است كه متحوّل و متطوّر شده در صورتی كه زندگی جانداران دیگر فاقد آن راز است؟ نظریّه ی اقتصادی تاریخ نیز فاقد جنبه ی فنّی و اصولی است، یعنی به صورت اصولی طرح نشده است. نظریّه ی اقتصادی تاریخ به این صورت كه طرح شده فقط ماهیّت و هویّت تاریخ را روشن می كند كه مادّی و اقتصادی است و همه ی شئون دیگر به منزله ی اعراض این جوهر تاریخی است. روشن می كند كه اگر در بنیاد اقتصادی جامعه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 494
دگرگونی رخ دهد، جبرا در همه ی شئون جامعه دگرگونی رخ می دهد. امّا اینها همه «اگر» است. پرسش اصلی سر جای خود باقی است و آن اینكه فرض می كنیم اقتصاد زیر بنای جامعه است و «اگر» زیر بنا تغییر كند همه ی جامعه تغییر می كند. امّا چرا و تحت نفوذ چه عامل یا عواملی زیر بنا تغییر می كند و به دنبال آن همه ی روبناها؟ به عبارت دیگر، زیر بنا بودن اقتصاد برای تحرّك داشتن و محرّك بودن آن كافی نیست. آری، اگر طرفداران این نظریّه به جای اینكه اقتصاد را كه زیر بنای جامعه است (به عقیده ی آنها) محرّك تاریخ معرّفی كنند و مادّیت تاریخ را برای حركت تاریخ كافی بشمارند، مسأله ی تضادّ درونی جامعه، یعنی زیر بنا و روبنا را طرح كنند و بگویند عامل محرّك تاریخ تضادّ زیر بنا و روبنا یا تضادّ دو وجهه ی زیر بنا (ابزار تولید و روابط تولیدی) است، مسأله به صورت صحیح طرح می شود. شك نیست كه مقصود اصلی طرح كننده ی مسأله ی فوق به صورت فوق (اقتصاد محرّك تاریخ است) همین است كه علّت اصلی همه ی حركتها تضادهای درونی است و تضادّ درونی میان ابزار تولید و روابط تولید محرّك تاریخ است. امّا سخن ما در خوب و صحیح طرح كردن است نه در اینكه مقصود و ما فی الضمیر طرح كنندگان چه بوده است.

نظریّه ی قهرمانان، اعمّ از اینكه درست باشد یا نادرست، مستقیما به فلسفه ی تاریخ یعنی به عامل محرّك تاریخ مربوط می شود.

علی هذا تا اینجا درباره ی نیروی محرّك تاریخ، دو نظریّه به دست آوردیم:

یكی نظریّه ی قهرمانان كه تاریخ را مخلوق افراد می داند، و در حقیقت، این نظریّه مدّعی است كه اكثریّت قریب به اتّفاق افراد جامعه فاقد ابتكار و قدرت پیشروی و پیشتازی اند. چنانچه افراد جامعه همه از این دست باشند هرگز كوچكترین تحوّلی در جامعه پدید نمی آید. ولی یك اقلیّت با نبوغی خدادادی كه در جامعه پدید می آیند ابتكار می كنند و طرح می ریزند و تصمیم می گیرند و سخت مقاومت می كنند و مردم عادی را در پی خود می كشانند و به این وسیله دگرگونی به وجود می آورند. شخصیّت این قهرمانان صرفا معلول جریانهای طبیعی و موروثی استثنائی است، شرایط اجتماعی و نیازهای مادّی جامعه نقشی در آفرینش این شخصیّتها ندارد.

دوّم نظریّه ی تضاد میان زیربنا و روبنای جامعه كه تعبیر صحیح نظریّه ی محرّكیّت اقتصاد است و به آن اشاره كردیم.

سوم نظریّه ی فطرت. انسان خصایصی دارد كه به موجب آن خصایص، زندگی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 495
اجتماعی اش متكامل است. یكی از آن خصایص و استعدادها حفظ و جمع تجارب است، آنچه را كه وسیله ی تجربه و اكتساب به دست می آورد آن را نگهداری می كند و پایه ی تجارب بعدی قرار می دهد.

یكی دیگر استعداد یادگیری از راه بیان و قلم است. تجارب و مكتسبات دیگران را نیز از راه زبان و در مرحله ی عالی تر از راه خط به خود منتقل می كند. تجارب یك نسل از طریق مكالمه و از طریق نوشتن برای نسلهای بعد باقی می ماند و روی هم انباشته می شود. بدین جهت است كه قرآن نعمت بیان و نعمت قلم و نوشتن را با اهمیّت ویژه ای یاد می كند:

اَلرَّحْمنُ، `عَلَّمَ اَلْقُرْآنَ، `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ، `عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ [1].

خدای بسیار مهربان قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید و به انسان بیان (و بهره برداری از ما فی الضّمیر برای دیگران) را آموخت.

اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ اَلَّذِی خَلَقَ، `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، `اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ اَلْأَكْرَمُ، `اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ . [2] بخوان به نام پروردگارت كه آفریده است، انسان را از خون بسته آفریده است.

بخوان و پروردگار كریم ترت آن است كه تعلیم قلم داد.

ویژگی سوّم مجهّز بودن انسان به نیروی عقل و ابتكار است. انسان به واسطه ی این نیروی مرموز قدرت آفرینندگی و ابداع دارد، مظهر خلاّقیّت و ابداع الهی است.

چهارمین ویژگی او میل ذاتی و علاقه ی فطری به نوآوری است، یعنی انسان تنها استعداد ابداع و خلاّقیّت ندارد كه هرگاه ضرورت پیدا كند به خلق و ابداع بپردازد، بلكه بالذّات میل به خلاّقیّت و ابداع در او نهاده شده است.

استعداد حفظ و نگهداری تجارب، بعلاوه ی استعداد نقل و انتقال تجارب به یكدیگر، بعلاوه ی استعداد ابداع و میل ذاتی به خلاّقیّت و ابداع، نیرویی است كه انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 496
را همواره به جلو می راند. در حیوانات دیگر نه استعداد حفظ تجارب و نه استعداد نقل و انتقال مكتسبات [3] و نه استعداد خلق و ابتكار كه خاصیّت قوّه ی عاقله است و نه میل شدید به نوآوری، هیچ كدام وجود ندارد. این است كه حیوان در جا می زند و انسان پیش می رود. اكنون به نقد این نظریّات بپردازیم.


[1] . الرحمن/1- 4.
[2] . علق/1- 4.
[3] . در برخی حیوانات، در سطح حوادث روز مرّه نه تجارت علمی، نقل و انتقال مكتسبات وجود دارد، مانند آنچه در مورد مورچه گفته می شود كه در قرآن كریم هم به آن اشاره شده است: قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا اَلنَّمْلُ اُدْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (نمل/18) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است