در
کتابخانه
بازدید : 127416تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
پیشگفتار
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>جامعه بخش اول: جامعه
Collapse <span class="HFormat">بخش دوم: </span>تاریخ بخش دوم: تاریخ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قبلا گفتیم مكانیسم حركت تاریخ از نظر مكتبهای گوناگون، مختلف است: یكی مكانیسم طبیعی حركت را فشار یك طبقه بر طبقه ی دیگر و ارتجاعی بالذّات بودن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 483
طبقه ای و انقلابی بالذّات بودن طبقه ی دیگر می داند، و دیگری مكانیسم اصلی را در فطرت پاك كمال جویانه و ترقّی خواهانه ی بشر سراغ دارد، و یك مكتب دیگر چیز دیگر.

بدیهی است كه هر مكتب متناسب با اینكه مكانیسم حركت را چه مكانیسمی بداند در تعلیمات خود شرایط و موجبات یا موانع و بازدارنده ها را توضیح می دهد. مكتبی كه مكانیسم حركت را فشار طبقه ای بر طبقه ی دیگر می داند، برای اینكه جامعه را به جنبش و حركت آورد احیانا اگر به قدر كافی تضییق و فشار وجود نداشته باشد آن را می آفریند برای اینكه جامعه را از ركود و سكون خارج نماید. ماركس در بعضی آثار خود یادآور شده است:

«برای اینكه طبقه ای از آزادگان وجود داشته باشد، وجود طبقه ای از بردگان ضروری است. » در پایان همین بررسی نوشته است:

«پس امكان آزادی ملّت آلمان در كجاست؟ پاسخ ما چنین است: بایستی طبقه ای كه به طور قاطعی در زنجیر باشد تشكیل داد. » [1] اینچنین مكتبی «اصلاحات» را مانع تلقّی می كند، چون اصلاحات فشار را كاهش می دهد و كاهش فشار، مانع انقلاب و انفجار می گردد و حدّ اقل آن را به تأخیر می اندازد، بر خلاف مكتبی كه به حركت فطری و ذاتی جامعه قائل است. اینچنین مكتبی هرگز به ضرورت خلق زنجیر برای طبقه ای فتوا نمی دهد، زیرا فشار را شرط لازم تكامل نمی داند همچنانكه اصلاحات تدریجی را مانع پیشرفت تلقّی نمی نماید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 484
اسلام در سلسله ی شرایط و موانع، چه اموری را طرح كرده است؟ در اسلام شرایط و موانع غالبا و یا همیشه در حول فطرت دور می زند. قرآن گاهی بقاء بر پاكی اوّلی و اصلی را به عنوان شرط ذكر می كندهُدیً لِلْمُتَّقِینَ [2] و گاهی نگرانی و دغدغه ی ناشی از تصوّر مسئولیّت و تكلیف در برابر نظام هستی را به عنوان شرط ذكر می كند كه تحت عنوانیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ یاخَشِیَ اَلرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ و امثال اینها بیان شده است [3] و گاهی زنده بودن و زنده ماندن فطرت را به عنوان شرط ذكر می كندلِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیًّا [4]. اسلام شرط پذیرش دعوت خود را پاك بودن، دغدغه و نگرانی و احساس مسئولیّت در برابر آفرینش داشتن و زنده به حیات فطری بودن می داند. متقابلا در موانع، از فساد روحی و اخلاقی، اثم قلب [5]، رین (زنگار) قلب [6]، مختوم شدن دلها [7]، نابینا شدن چشم بصیرت [8]، ناشنوا شدن گوش دل [9]، تحریف شدن كتاب نفس [10]، پیروی از عادات پدران [11]، پیروی از كبرا و شخصیّتها [12]، پیروی از ظنّ و گمان [13] و امثال این امور یاد می كند. اسراف و ترف و تنعّم زدگی را نیز از آن جهت مانع تلقّی می كند كه خویهای حیوانی را تقویت و آدمی را تبدیل به یك بهیمه و یا یك درنده می نماید.

این امور از نظر قرآن مانع حركت و جنبش در جهت خیر و صلاح و تكامل جامعه است.

از نظر تعلیمات اسلامی، جوانان از كهنسالان و درویشان از ثروتمندان آمادگی بیشتری برای پذیرش دارند، زیرا گروه اوّل به علّت كمی سنّ و سال هنوز بر فطرت از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 485
آلودگیهای روانی دور مانده اند و گروه دوّم به علت دور بودن از ثروت و رفاه.

ارائه ی شرایط و موانع به این گونه و به این شكل، مؤیّد آن است كه قرآن مكانیسم تحوّلات اجتماعی و تاریخی را بیشتر روحی می داند تا اقتصادی و مادّی.


[1] . ماركس و ماركسیسم، ص 35 (متن و پاورقی) . از اینجا معلوم می شود كه نظریّه ی ماركسیسم كه می گوید تنها اعمال زور طبقه ی استثمار شده اخلاقی است زیرا در مسیر تكامل است و نقش مؤثّر در پیشرفت دارد امّا اعمال زور و قدرت طبقه ی استثمارگر ضدّ اخلاقی است چون عامل توقّف است، قابل خدشه است. یعنی از نظر این مكتب عامل فشار طبقه ی استثمارگر همان قدر در تكامل نقش دارد كه عكس العمل انقلابی طبقه ی استثمار شده، پس عمل استثمارگر همان اندازه اخلاقی است كه عمل استثمار شده. تفاوت آنها در جهت قرار گرفتن این دو نیرو است كه یكی رو به گذشته دارد و دیگری رو به آینده، نه در نقش داشتن در تكامل. بدیهی است كه رو به گذشته یا آینده داشتن نمی تواند ملاك اخلاقی و غیر اخلاقی بودن باشد، زیرا در حقیقت «نیّت» را و ذهن را ملاك قرار داده ایم و این از نظر ماركسیسم نوعی ایده آلیسم است.
[2] . بقره/2.
[3] . رجوع شود به طه/3 و انبیاء/49 و فاطر/18 و یس/11.
[4] . یس/70.
[5] . بقره/283.
[6] . مطفّفین/14.
[7] . بقره/7.
[8] . حج/46.
[9] . حم سجده/44.
[10] . شمس/10.
[11] . زخرف/23.
[12] . احزاب/67.
[13] . انعام/116.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است