در
کتابخانه
بازدید : 2837268تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
می گویند بعضی از شعرها سهل و ممتنع است، یعنی در نهایت سهولت است، در عین حال نمی شود مثلش را گفت. راجع به اشعار سعدی یك چنین تعبیری می كنند، می گویند شعر سعدی برخلاف شعرهای خیلی شعرای دیگر از قبیل سنایی، خاقانی و نظامی بسیار روان و ساده است؛ انسان وقتی كه شعر سعدی را می خواند خیال می كند شخصی همین جور عادی دارد با او حرف می زند، و خیال می كند این كه چیزی نیست و خیلی سهل است؛ ولی وقتی می خواهد مثلش را بگوید آنوقت می بیند نمی تواند. مثلاً سعدی می گوید:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
انسان می بیند این كه چیزی نیست و خیلی ساده است، نه كلمه ای پس یا پیش رفته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 812
نه جمله ی مغلقی گفته شده است؛ درست مثل اینكه دارد با آدم حرف می زند. بله درست دارد با انسان حرف می زند ولی یك بیت هم تو بیا مثل همین بگو.
برخی امور این گونه است؛ گویی تناقضی در آن هست ولی تناقض نیست.

حال، پیغمبران ناچیزترین مردم عالمند كه چیزترین مردم عالم هستند. آیا اینها با یكدیگر تناقض دارد؟ نه. حتی جاهلترین مردمِ عالمند كه عالمترین مردم عالمند؛ عاجزترین مردم عالمند كه قادرترین مردم عالمند؛ به همین معنا كه عرض كردم.
حقیقت این است كه اگر كسی توحید را درك كرده باشد این حقیقت را به خوبی دریافت می كند كه هیچ موجودی در ذات خودش چیز نیست مگر اینكه خدا او را چیز كرده باشد، چیز بودنش از خداست. ولی تفاوت این است كه پیغمبران این حقیقت را درباره ی خودشان و درباره ی همه ی اشیاء درك كرده اند و چون چنین است، همین درك كردن و خود را این گونه دیدن سبب می شود كه فیض الهی بر وجود آنها جاری بشود، آنگاه ما خیال می كنیم كه آنها استقلال دارند. آنها خودشان بهتر می دانند كه باز هم هرچه دارند از ناحیه ی خداست. این است كه در یك جا مردم به او می گویند: آیا تو از غیب خبر داری؟ می گوید: ابداً، یك كلمه نمی دانم. در یك جای دیگر می گوید: آیا می خواهید من خبر بدهم كه چه در كجاست و چه در كجا؟ این چگونه می شود؟ می گوید اگر تو خیال می كنی من یك موجود مرموزی هستم كه از پیش خود چیزی را می دانم، هیچ چیز را نمی دانم، از كوچكترین غیبها هم خبر ندارم ولی اگر مرا از آن نظر در نظر می گیری كه خدای متعال به من چه آگاهیی داده است كه آنچه دارم داده های اوست، بله [چیزهایی را می دانم. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است