در
کتابخانه
بازدید : 2836284تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در زبان عربی بعضی كلمات هست كه دارای دو معنی متضاد است، به این معنا كه گاهی یك كلمه اگر با یكی از حروف جارّه- به اصطلاح ادبا- استعمال بشود یك معنا می دهد، با حرف دیگر از حروف جارّه معنی ضدش را می دهد. مثلاً كلمه ی زهد.

یك وقت ما می گوییم زَهِدَ اِلَیه، یك وقت می گوییم زَهِدَ عَنْهُ. اگر بگوییم زَهِدَ عَنْهُ یعنی بی رغبت به آن چیز شد، اعراض كرد از آن چیز. اگر بگوییم زَهِدَ اِلَیه یعنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 798
رغبت پیدا كرد به آن چیز و رو آورد به آن. اگر با «عنه» به كار برده شود معنایش بی رغبتی و اعراض است، با «الیه» به كار برده شود معنی آن رغبت و توجه است.

همچنین لغت «عدل» دو معنی متضاد دارد. اگر با كلمه ی «عنه» به كار برده شود معنایش عدول است. گاهی به طور شوخی می گویند فلان كس عادل است. بعد می گویید چطور به این آدم می گویید عادل است؟ می گوید مقصودم این است كه عادلٌ عن الحق، یعنی عدول كرده از حق؛ چون عادل گاهی به معنی عدول كننده از حق می آید؛ در صورتی كه در معنای دیگر، عادل یعنی كسی كه استقرار پیدا كرده بر حد وسط و اعتدال. پس گاهی به معنی اعتدال می آید گاهی به معنی عدول.
كلمه ی قسط و قاسط هم همین طور است. خود قسط یعنی بهره، سهم، نصیب. اگر گفتیم كه این شخص قسط خود را گرفته، یعنی حق خود، سهم خود، نصیب خودش را گرفته است. اگر آن را به وزن فاعل به كار ببریم یك معنا می دهد، به وزن مُفعِل (باب افعال) به كار ببریم معنای ضدش را می دهد. اگر بگوییم «مُقْسِط» یعنی برقراركننده ی حق و عدالت؛ اگر بگوییم «قاسط» یعنی منحرف شونده و عدول كننده ی از حق و عدالت. در زبان عربی این خصوصیات هست كه هر صیغه ای یك معنایی می دهد و گاهی صیغه های مختلف معناهای متضاد می دهند؛ از جمله اینجاست.

اینجا كه «قاسطون» می گویند یعنی عدول كنندگان، منحرف شوندگان. به اصحاب معاویه كه قاسطین می گفتند به همین دلیل بود.
حدیثی است از پیغمبر اكرم كه به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده بود: یا علی ستقاتل بعدی الناكثین و القاسطین و المارقین. تو بعد از من با سه گروه خواهی جنگید:

ناكثین، قاسطین و مارقین. ناكثین از نَكْثْ است. نكث یعنی باز شدن. اگر رشته ای را محكم كرده باشند بعد بازش كنند این را نكث می گویند. مقصود این است: گروهی هستند كه ابتدا با تو پیمان می بندند بعد پیمان خودشان را نقض می كنند. اینها همان اصحاب جمل بودند، اصحاب عایشه و طلحه و زبیر، كسانی كه قبل از دیگران آمدند با علی علیه السلام بیعت كردند بعد نكث عهد و نقض بیعت كردند. قاسطین یعنی گروه منحرفان كه از اول منحرف بودند. مقصود گروه معاویه و اصحاب معاویه است كه در صفین با حضرت جنگیدند. و اما مارقین یعنی خارج شوندگان، بیرون شوندگان. كلمه ی «مَرَقَ» در جایی گفته می شود كه مثلاً تیری از كمانی به شدت بیرون می رود. مارقین مردمی از اصحاب خود علی علیه السلام بودند. مقصود خوارج است. آنها از اصحاب خود علی بودند؛ سر یك حادثه ای كه حادثه ی حكمیّت بود به سرعت از او دور شدند و به سرعت خودشان را از اسلام جدا كردند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 799
تا اینجا همه، گفته هایی بود كه از طرف نفری- یعنی چند نفری- از جن به جمع آنها بازگو شده بود كه بعد از آنكه قرآن را استماع كردند آن حرفها را در میان قوم خودشان گفتند. دنباله ی مطلب به شكل دیگری است. اولِ سوره این جور شروع شد:

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ بگو به من وحی شده است، كه چه؟ أَنَّهُ اِسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ اَلْجِنِّ . . . تا اینجا كه خواندیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است