در
کتابخانه
بازدید : 2836057تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خیلی حماقت است كه انسان بگوید من فقط هرچه را به چشمم می بینم وجودش را قبول دارم، هرچه را ندیدم چون من نمی بینم پس وجود ندارد. خیلی حرف عجیبی است! الآن ما دارای چند حس هستیم؟ پنج حس [1]: حس باصره (دیدن) ، شامّه (بوییدن) ، لامسه (لمس كردن) ، سامعه (شنیدن) ، ذائقه (چشیدن) . اگر ما به جای پنج حس از اول چهار حس می داشتیم، لامسه و ذائقه و شامّه و سامعه داشتیم باصره نمی داشتیم، قضاوت ما درباره ی عالم چه بود؟ می گفتیم عالم همین مجموع شنیدنیها و بوییدنیها و چشیدنیها و بساویدنیها یعنی لمس كردنی هاست. اصلاً آیا می توانستیم فرض كنیم كه دیدنیهایی مثل رنگ و شكل هم در عالم واقعیتی دارد؟ امكان نداشت. ما پنج حس داریم. این پنج حس پنج روزنه است در وجود ما كه ما با این پنج روزنه با پنج بخش از عالم ارتباط داریم؛ از كجا [معلوم چنین نباشد كه ] اگر به جای پنج روزنه پنجاه روزنه (پنجاه حس) در وجود ما برقرار كرده بودند، چهل و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 781
پنج نوع موجودات دیگر پیدا می كردیم مثل این پنج نوعی كه تا حالا پیدا كرده ایم؟
اینكه كسی بگوید چون من فلان چیز را به چشم خودم نمی بینم وجود ندارد، جز حماقت چیزی نیست. تازه مَلَك و همچنین جن ممكن است هركدام انواع زیادی داشته باشند. شاید هزار نوع جن وجود داشته باشد، یعنی هزار نوع موجودهایی كه ما آنها را فقط به نام جن و پوشیده می شناسیم. شاید آنها خودشان هزار نوع «پوشیده» باشند؛ یعنی اگر ما یك حس داشته باشیم و یك نوع آنها را درك كنیم 999 نوع دیگرش را درك نكنیم چون 999 حس دیگر باید داشته باشیم تا آنها را درك كنیم.
اینها را كه عرض كردم برای این است كه به این مطلب توجه داشته باشیم كه این حرف لااقل در امروز دیگر نباید مطرح باشد كه هر چیزی باید جسم باشد و هر جسمی باید دیدنی باشد، پس هرچه دیدنی نیست جسم نیست و هرچه جسم نیست چیز نیست و وجود ندارد پس هرچه دیدنی نیست وجود ندارد؛ جن كه دیدنی نیست پس وجود ندارد! اولاً هرچیزی جسم نیست؛ اجسام، بخشی از عالم هستی را تشكیل می دهند. تازه هر جسمی برای بشر دیدنی نیست. برای بشر جسمهای سه بعدی، آنهم در یك حد معینی، دیدنی است؛ جسم هم اگر از یك حد معین كوچكتر باشد بشر آن را نمی بیند. میكروبها جسمند ولی بشر آنها را نمی بیند مگر با چشم مسلّح.
بنابراین ما نمی توانیم بهانه ای، نه تنها برای انكار بلكه برای شبهه نیز، داشته باشیم. جنها موجوداتی هستند جاندار شبیه جانداری انسان. نمی گویم جان اند مثل ملك. ملك را باید گفت فقط جان است، یعنی جاندار نیست، جسم نیست كه جان داشته باشد؛ ولی جن مانند انسان جاندار است، جسم جاندار است.
سؤال: مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّاسِ *چگونه تفسیر می شود؟
استاد: مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّاسِ * را دو جور تفسیر كرده اند. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلنّاسِ. `مَلِكِ اَلنّاسِ. `إِلهِ اَلنّاسِ. `مِنْ شَرِّ اَلْوَسْواسِ اَلْخَنّاسِ. `اَلَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ اَلنّاسِ. `مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّاسِ [2]. از شر وسواسهای خنّاس (وسواسها یعنی وسوسه گرها؛ خنّاس یعنی آن وسوسه گری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 782
كه می آید وسوسه می كند، بعد می رود پنهان می شود، دومرتبه ظاهر می شود و باز پنهان می شود) كه در سینه ها و دلهای مردم وسوسه می كنند، از جن و از مردم. «مِنَ اَلْجِنَّةِ وَ اَلنّاسِ *» عطف بیانِ چیست؟ می گویند عطف بیان به همان وسواس خنّاس است؛ یعنی ما دو جور وسوسه گر داریم، یك وسوسه گر پنهان و یك وسوسه گر آشكار. وسوسه گر آشكار انسانهای وسوسه گر هستند كه اینها شیاطین الانس اند.

قرآن بعضی از انسانها را شیطان می نامد: شَیاطِینَ اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ [3] شیطانهای انسی و شیطانهای جنّی. شیطان یك معنای اعمی است كه به هر وسوسه گری حتی به انسان شیطان گفته می شود.
سؤال: آیا می توان گفت جن یك امر سمبلیك است؟
استاد: سمبلیك نه به آن معنا كه واقعیتی نباشد. یك واقعیت پوشیده است؛ و گفتیم قرآن به خود شیطان هم به اعتبار اینكه دیده نمی شود جن می گوید.
قرآن می فرماید كه جن اولاً قبل از انسان در روی زمین پیدا شده، چون در تعبیر قرآن آمده است: وَ اَلْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ اَلسَّمُومِ [4] یعنی خلقت اینها قبل از خلقت انسان در عالم بوده است. دیگر اینكه برای اینها ذكور و اناث و توالد و تناسل هست كه از خود قرآن اجمالاً این مطلب فهمیده می شود. سوم اینكه برای اینها مؤمن و غیرمؤمن هست، كه از آیات بعد مطلب كاملاً فهمیده می شود. و دیگر اینكه اینها پایین تر از انس و تابع انس هستند یعنی مقامات و كمالات معنوی كه برای انس (انسان) پیدا می شود برای جن در آن حد پیدا نمی شود؛ آنها محكومند كه تابع انس و تابع پیغمبران باشند.

[1] . چند حس دیگر هم گفته اند؛ آنها هم حسهایی است كه خودمان می دانیم حسهایی وجود دارد منتهاگفته اند نوعش جداست.
[2] . ناس / 1- 6.
[3] . انعام / 112.
[4] . حجر / 27.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است