در
کتابخانه
بازدید : 2837034تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حكما و فلاسفه معتقدند كه بدن برای نفس و روح انسان [مانع از درك لذات و آلام به طور واقعی است، ] چون تا وقتی كه انسان در این دنیا هست، با این بدن كار می كند و نفس اشتغال تدبیری به این بدن دارد، زیرا نفس و روح و آن قوه ی حیاتی است كه مدبّر بدن است و بدن را تدبیر می كند، یعنی تمام جهازات حیاتی ولو اینكه انسان [غافل از آن باشد توسط نفس تدبیر می شود. ] خیال نكنید آنچه كه نفس تدبیر می كند باید با یك اراده ی ظاهر باشد؛ می گویند اراده ی او یك شكل خاصی است، به اصطلاح امروز در آن شعور مخفی كارفرماست. اگر خون در قلب ما دائماً حركت می كند و قلب دائماً در حال ضربان است تحت تدبیر نفس است، اگر ریه حركت می كند همین جور. جزئی ترین كارهایی كه در بدن رخ می دهد تحت تدبیر نفس و روح انسان است. خصلت نفس- نفوس ضعیف بالخصوص- این است كه در وقتی كه مشغول تدبیر چیزی هست از چیز دیگر غافل می شود. با یك مثال این مطلب را روشن كنم:
می گویند در وقتی كه شما تازه غذا خورده اید مطالعه نكنید بلكه هیچ كار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 692
فكری انجام ندهید، استراحت كنید، چرا؟ برای اینكه این نیروی حیاتی نفس- هرچه می خواهید اسمش را بگذارید- الآن كه شما غذا خوردید تمام توجهش به این غذا و دستگاه هاضمه است و فعالیتش روی دستگاه هاضمه است كه این غذای جدیدی را كه آمده به نحو احسن هضم ببرد. همین قدر كه شما یك كتاب جلوی خودتان گذاشتید و مطالعه كردید قسمتی از نیرو برای حل كردن مسائل و مشكلات آن در مغز متمركز می شود، نیرویش تقسیم می شود و از قدرتش برای اینكه غذا را خوب هضم ببرد كاسته می شود؛ و لهذا در آن وقت، هم مطالعه تان ضعیف و ناقص می شود و هم غذا خوب هضم نمی شود. اگر شما در آن وقت به كار فكری بپردازید غذایتان خوب هضم نمی شود با اینكه كار فكری به مغز مربوط است و غذا به جهاز هاضمه، به معده و روده مربوط است. اینها همه در یك دستگاه است.
حكمای الهی معتقدند كه نفس انسان مادامی كه در دنیا هست نه می تواند لذات و بهجتهای معنوی را در حدی كه هست درك كند چون همان توجهش به بدن گویی یك حالت تخدیری در او ایجاد می كند؛ كاملاً باید از بدن آزاد باشد تا آن لذت و بهجت معنوی را در آن حد خودش درك كند؛ و نه می تواند آلام معنوی و روحی را در حدی كه هست درك كند، باز به واسطه ی همین اشتغال به بدن. آنها معتقدند همین قدر كه انسان می میرد و روح انسان از این اشتغال تدبیری آزاد می شود، به باطن ذات خودش مراجعه می كند، یعنی او هست و باطن ذات خودش. اگر ملكاتی كه كسب كرده است ملكات فاضله باشد، خصلتهایی كه به دست آورده است خصلتهای عالی و روحانی و معنوی باشد، برای او بهجتی دست می دهد. مثلاً وقتی كه به برزخ منتقل می شود اگر آن قسمت برزخش باغی از باغهای بهشت باشد (القبر اما روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران) به او لذت و بهجتی دست می دهد كه نمونه اش را در دنیا هرگز احساس نكرده و نمی توانسته احساس كند و محال بوده كه او در این دنیا احساس نماید. (بعد در جای خودش عرض می كنم افراد استثنایی چگونه هستند. ) و اما اگر برعكس، به عذابهای خودش، به آن ملكات پست و عقده ها و كینه ها و كبرها و حسدها و عنادها و شركها برگردد آنوقت یك درد و المی احساس می كند كه هرگز نمونه اش را در دنیا احساس نكرده است.
حال، آدمی كه در همین دنیا كه هنوز حالت روح حالت تخدیری است- چون حالت تدبیر است و این مساوی است با نوعی تخدیر از نظر امور روحی و معنوی-
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 693
حالت عقده ها و كینه ها و عنادهایی كه با حق و حقیقت پیدا می كند به این حد رسیده كه می گوید خدایا من تاب دیدنش را ندارم، این بدبخت خیال می كند اگر مرد راحت می شود، نمی داند اگر بمیرد به صدهزار برابرِ همان می رسد. بعلاوه این حالتی كه تو الآن داری كه می خواهی فرار كنی، از خودت داری فرار می كنی؛ تو خیال كرده ای از خودت می توانی فرار كنی؟ ! این است كه شما می بینید این عذابهایی كه قرآن برای چنین اشخاصی در قیامت و در برزخ بیان می كند امروز برای ما غیرقابل تصور است، در صورتی كه حق مطلب همین است و این حقیقتی است و غیر از این نمی تواند باشد.
عرض كردم انسان در این دنیا هرگز لذت و بهجت معنوی را در آن حدی كه هست نمی تواند درك كند و همچنین عذاب را.
حال، افرادی در همین دنیا به حدی رسیده اند كه دیگر از قید بدن در هر شكل آزادند و حتی قدرت خلع بدن پیدا می كنند یعنی می توانند در حالی كه زنده هستند این بدن را مثل یك لباس از خودشان بكَنند و دوباره همین بدن را داشته باشند [1].

این گونه افراد- چون تا حد زیادی می توانند روح را از بدن آزاد كنند- در همین دنیا می توانند لذتهای روحی و معنوی را، اگر نگوییم در اوج همان حدی كه هست ولی قریب به آن حد، احساس كنند، و یا عذابهای روحی و معنوی را.
جوانی بود خیلی خوب و پاك، و من به او اعتقاد و ایمان داشتم. نمازخواندن ها و حالتهایش را دیده بودم. گاهی برای من حالات خودش را نقل می كرد. می گفت گاهی در نماز، در مناجات و در سحرها یك حالاتی دست می دهد و گاهی این حالات قطع می شود. می گفت آن حالت آنقدر لذیذ است و آنقدر جاذبه دارد كه اگر چند ثانیه قطع بشود من جهنم را احساس می كنم؛ در صورتی كه همیشه از ما قطع شده، هیچ وقت احساس نمی كنیم. و اگر آن [حالت ] مثلاً ده دقیقه طول بكشد، دیگر قابل تحمل نیست، یعنی انسان می میرد.
اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السماء. ببینید عناد، بشر را به چه حالتی درآورده! او الآن دچار چه عنادی است و تا چه حد عناد است!
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 694
آنوقت آن دنیای دیگرش كه از تعلق به بدن و از این تخدیر آزاد می شود چه خواهد بود!
در جلسه ی پیش، من آن آیه را به صورت تنظیر خواندم. بعد به بعضی تفاسیر كه مراجعه كردم دیدم گفته اند ایندو مربوط به یك جریان است و داستانی نقل كرده بود كه زمانی مردی (یا زنی) اهل سبا یعنی از یمن پیش معاویه آمده بود و معاویه- كه یك آدم خاصی بود، به افراد گوشه می زد، كنایه می گفت و مردم را به حرف در می آورد- به او گفت شما یمنی ها چه مردم پستی هستید كه یك زن را پادشاه خودتان قرار دادید! (اشاره كرد به داستان ملكه ی سبا) او گفت: ما هیچ وقت از شما قریشی ها پست تر نیستیم كه گفتید: اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السماء. . . [2]
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً صبر جمیل یا صبر زیبا همان است كه توأم با رضا و تسلیم و خشنودی است. دومرتبه به همان داستان قیامت اشاره می كند: إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً `وَ نَراهُ قَرِیباً آنان (كافران) او را دور می بینند ولی ما او را نزدیك می بینیم.

[1] . این یك امر عادی است كه خیلی اشخاص دارند. چیزی نیست كه بگویید فقط مقام امامهاست. مقام كوچكی است و خیلی مهم نیست، حتی دون شأن امامهاست.
[2] . [افتادگی از نوار است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است