در
کتابخانه
بازدید : 2837173تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا دو نكته را عرض بكنم. یكی راجع به كلمه ی سَبْعُونَ ذِراعاً طولش هفتاد ذراع است. آیا واقعاً مقصود همین عدد است؛ یعنی هفتاد ذراع، نه شصت و نه ذراع و نه هفتاد و یك ذراع؟ یا اینكه كلمه ی سَبْعون- مخصوصاً این كلمه- در قرآن طبق اصطلاح عرب كلمه ای است كه برای كثرت آورده می شود بدون اینكه عدد در آن ملاحظه شده باشد، كما اینكه در فارسی هم معمول است. شما وقتی كه مثلاً مطلبی را به كسی مكرر در مكرر گفتید، نه یك بار نه دوبار و نه ده بار، می گویید من هفتاد بار به این آدم گفتم. حالا كسی بیاید ایراد بگیرد كه خیر، من شمردم شما بیست و پنج بار بیشتر نگفتید، چرا می گویی هفتاد بار؛ این دروغ است، نه، این دروغ نیست. در اینجا مقصود از كلمه ی «هفتاد» كثرت است. بله، در یك جای دیگر دروغ است. اگر شما از كسی شصت و پنج تومان طلبكار باشید بگویید من هفتاد تومان طلبكارم این دروغ است، چون آنجا مقصود از «هفتاد» خود عدد است. اگر شصت و نه تومان و پنج ریال هم از او طلبكار باشید بگویید هفتاد تومان، باز دروغ گفته اید. ولی در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 655
بعضی از تعبیرات [چنین نیست. ] اگر شما ده بار به جایی رفته باشید بعد بگویید من هفتاد بار درِ خانه اش رفتم او نبود، این دروغ نیست چون اینجا عرف هم می فهمد كه مقصود از «هفتاد» یعنی مكرر در مكرر. حال در این جور موارد ممكن است از عدد هفتاد كمتر باشد ممكن است بیشتر.
آیه ای در قرآن هست- كه آن خیلی بهتر می تواند دلیل باشد- راجع به منافقین مخصوصاً رئیس المنافقین عبداللّه بن اُبَیّ: وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ [1]. قبل از آن می فرماید: أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اَللّهُ لَهُمْ [2]. راجع به این منافقین می فرماید اگر مردند تو برای اینها استرحام و طلب مغفرت نكن. اگر تو طلب مغفرت هم بكنی خدا نمی آمرزد. بعد می فرماید كه اگر تو هفتاد بار هم برای اینها طلب مغفرت بكنی خدا نمی آمرزد. ممكن است كسی بگوید كه یا رسول اللّه! خدا فرموده اگر هفتاد بار طلب مغفرت بكنی نمی آمرزد، حالا شما هفتاد و یك بار طلب مغفرت كنید تا در آن هفتاد و یكمی بیامرزد؛ شما بیایید هشتاد بار طلب مغفرت كنید چون خدا گفته اگر هفتاد بار [طلب مغفرت كنی نمی آمرزد. ] بله، انسان اگر بخواهد سر چیزی كلاه شرعی بگذارد از این كارها می شود كرد ولی هركس می داند كه وقتی قرآن به پیغمبر می گوید اگر هفتاد بار استغفار كنی خدا نمی آمرزد یعنی اگر هرچه استغفار كنی، نه اینكه عدد هفتاد خصوصیت دارد كه اگر هفتاد و یك بار شد آنوقت خدا می آمرزد. اگر پیغمبر ده هزار بار هم استغفار كند خدا نمی آمرزد. اصلاً معنای إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً. . . یعنی هرچه استغفار كنی فایده ندارد. پس آنجا هم عدد ملحوظ نیست.
حال در اینجا هم به احتمال بسیار قوی عدد ملحوظ نیست كه حتماً آن زنجیر هفتاد ذراع است یا هفتاد حلقه ی یك ذراعی دارد، چون زنجیرهای اشخاص متفاوت است. ممكن است كسی زنجیری داشته باشد هفت ذراع، دیگری زنجیری داشته باشد بیست ذراع، یكی هفتاد ذراع، یكی هفتصد ذراع و یكی هفت هزار ذراع. این امر بستگی دارد به اینكه در این دنیا با چه زنجیرهایی بسته شده باشد و این زنجیرهایی كه به او بسته شده است چند حلقه داشته باشد. مثلاً كسی فلان عمل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 656
خلاف شرع را مرتكب می شود، فلان حرف ضد اسلام را در یك جا می زند (این اصل گناه) ، برای چه؟ برای اینكه اگر آن حرف را نزند در فلان كار راهش نمی دهند.

اگر در آن كار راه ندهند بعد دستش در كسب و كار هم بسته می شود. اینجا آن حلقه متصل به این حلقه است. بسیار خوب، بسته شود. می گوید اگر من از آن هم صرف نظر كنم در فلان جا چنین می شود. اگر آن این جور بشود در فلان جای دیگر یك جور دیگر می شود. اگر حساب كنی می بینی- به اختلاف افراد- ده، سی، هفتاد، صد حلقه ی زنجیر است كه پشت سر یكدیگر واقع شده است، یعنی یك رشته ی بهم پیوسته از نابكاریها؛ و این رشته ی نابكاریها در افراد، مختلف است.
ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها. . . امروز در زبان فارسی و اصطلاح عربی، ذرع را به آن واحد مخصوص طول می گوییم كه در قدیم معمول بود و از متر اندكی بیشتر است. اصل لغت «ذرع» در زبان عربی به معنی طول و كشش است. از آرنج تا سر انگشتها را «ذراع» می گویند برای اینكه یك واحد طول بوده است؛ مثل اینكه «پا» یك واحد طول است، مثلاً می گوییم این فرش چند پاست. چنانكه وجب یك واحد طول است پا را هم واحد طول می گیرند. انسان با وسیله ای كه همیشه در اختیارش است اشیاء را اندازه گیری می كند. مثلاً می خواهد ببیند این اتاقی كه در آن نشسته است طول و عرضش چقدر است، زود با پای خودش اندازه می گیرد. یكی از وسائلی كه با آن اندازه می گرفتند دست بوده، یعنی با ذراع اندازه گیری می كردند. پس به این قسمت از بدن- از آرنج تا سرِ انگشتها- از آن جهت ذراع می گفتند كه وسیله ی اندازه گیری طولها بوده است. ذرع معمولی، این واحد متعارف امروز را هم «ذرع» می گویند چون وسیله ی اندازه گیری ذرعها یعنی طولهاست. پس اصل لغت «ذرع» در زبان عربی یعنی طول. در این آیه هم به آن معنا آمده است: ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها(یعنی طولُها)سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ [سپس در زنجیری كه طول آن ] هفتاد ذراع است پس او را ببندید [و بكشانید، ] چرا؟ إِنَّهُ كانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ اَلْعَظِیمِ. `وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ اَلْمِسْكِینِ.

[1] . توبه / 84.
[2] . توبه / 80.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است