اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ. `أَمْ عِنْدَهُمُ اَلْغَیْبُ فَهُمْ یَكْتُبُونَ. `فَاصْبِرْ
لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ اَلْحُوتِ إِذْ نادی وَ هُوَ مَكْظُومٌ. `لَوْ لا أَنْ
تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ. `فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ
اَلصّالِحِینَ. `وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمّا سَمِعُوا اَلذِّكْرَ وَ
یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. `وَ ما هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ [1].
دنباله ی آیاتی است كه تقریباً از ده آیه پیش- ولی آیات كوتاه كوتاه- شروع شده
است، درباره ی مردمی كه این دعوت الهی را تكذیب می كنند و بعد قرآن ریشه ی این
روحیه ی تكذیب آنها را بیان فرمود و آن این بود:
«أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ» كه خلاصه اش
اینكه متنعم بودن به نعمتهای الهی كار آنها را به اینجا كشانده است. بعد داستانی را
نقل فرمود:
إِنّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ اَلْجَنَّةِ. . . كه آنها پسرانی بودند كه پدر صالح
شاكری داشتند؛ اگر خداوند به آن پدر نعمتها داده بود او شاكر و سپاسگزار این نعمت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 620
بود، به این معنا كه امر الهی را درباره ی این نعمتهای الهی به خوبی اجرا می كرد، از
كسانی بود كه برای فقرا و مستمندان در مال خودش حقی قائل بود. بعد كه نوبت به
پسران می رسد تصمیم می گیرند كه روش پدر را كه به صورت یك عادت درآمده
بود- یعنی چنین شناخته شده بود كه در موقع چیدن آن باغ، فقرا و مساكین
می دانستند كه باید به آنجا بیایند و سهم خودشان را ببرند- عوض كنند. اینها برای
اینكه كسی باخبر نشود قرار می گذارند كه بدون اطلاع و مخفیانه (نیت خودشان را
مخفی می كنند) شبانه هنوز فقرا و مساكین خبردار نشده اند برویم باغ را بچینیم، تا
آخر قضیه.
این هم داستانی بود كه به عنوان مَثل برای كفار قریش ذكر كرد كه داستان شما
داستان آنهاست و عاقبت شما هم عاقبت آنها.