در
کتابخانه
بازدید : 2836687تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی طلاق</span>تفسیر سوره ی طلاق
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تحریم</span>تفسیر سوره ی تحریم
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand تفسیر سوره ی قلم (1) تفسیر سوره ی قلم (1)
Expand تفسیر سوره ی قلم (2) تفسیر سوره ی قلم (2)
Expand تفسیر سوره ی قلم (3) تفسیر سوره ی قلم (3)
Expand تفسیر سوره ی قلم (4) تفسیر سوره ی قلم (4)
Collapse تفسیر سوره ی قلم (5) تفسیر سوره ی قلم (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این داستان را خودم شاهد و حاضر بودم. در سال 22 مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی از عتبات در نهایت احترام به ایران آمدند، بعد به مشهد رفتند و بعد كه از مشهد برگشتند در تهران توقف كردند، یك سلسله تقاضاها و درخواستهای دینی و مذهبی داشتند، ایستادگی كردند، گفتند: اینها باید انجام بشود، اگر انجام نشود من از اینجا نمی روم. اوضاعی شد. دولت وقت هم خیلی شدید ایستادگی كرد و اگر با وسائلی كه داشتند ایشان را مدتی نگه می داشتند و آن درخواستها را انجام نمی دادند كم كم احساسات و حرارتهای مردم- كه یك مدت موقتی است- فروكش می كرد و هر كس دنبال كار خودش می رفت. علمای ایران از همه جا آمدند. آن تابستان ما در بروجرد بودیم. مرحوم آقای بروجردی هنوز به قم نیامده بودند و در بروجرد بودند.

علمای تهران دو نفر را به بروجرد فرستادند و از آقای بروجردی خواستند كه ایشان هم به تهران تشریف بیاورند برای اینكه تقویتی باشد در كار آقای حاج آقا حسین؛ چون ایشان در منطقه ی لرستان خیلی نفوذ داشتند و می توانستند كارهایی انجام بدهند. یكی از آندو مرحوم آقا سید كاظم پروَنی واعظ معروف بود (همه ی مقدماتش را نمی خواهم بگویم) .
روز آخر ماه شعبان بود؛ ما به درس ایشان رفتیم، آن درسی كه در منزل می گفتند. طلبه ها قبل از اینكه ایشان بیایند بنا را بر شوخی گذاشتند. (این رسم را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 626
من آنجا شنیدم، بعد دیدم در جاهای دیگر هم هست. در خراسان چنین چیزی نشنیده بودیم. اصطلاحاً می گویند: روز كلوخ اندازان. روز آخر ماه شعبان را می روند بیرون برای گردش و سیاحت، كه به اصطلاح روز خوشی شان باشد و شكمها را از عزا دربیاورند، برای اینكه از فردا روزه بگیرند. ) گفتند اگر آقا آمدند درس را تعطیل می كنیم. تا ایشان نشستند، شروع كردند به شوخی كردن، گفتند آقا روز آخر شعبان است، روز كلوخ اندازان است، می خواهیم برویم بیرون. ایشان یك تبسمی كردند و زود خودشان را ضبط كردند. گفتند این قضیه ی تهران حواس برای من نگذاشته است، هیچ حواس ندارم. یك نفر از این آدمهای فضولی كه همیشه هستند گفت: شما وظیفه ندارید در این كارها مداخله كنید، مبادا یك وقت مداخله كنید، به این دلیل و آن دلیل؛ آقای آقا سید ابوالحسن هم اقدامی نكردند، مبادا شما اقدامی بكنید. از حرف او [خوششان نیامد. ] بعد گفت: البته اگر ایشان قبلاً با من مشورت كرده بودند من می گفتم به گونه ی دیگری عمل كنند. ولی من می دانم كه این مرد در كار خودش جز خدا هیچ نظری ندارد و برای من جایز نیست كه در مورد كسی كه در كار خودش جز خدا هیچ نظری ندارد سكوت كنم. البته بعد هم همان اقدام ایشان بود كه مؤثر واقع شد. یك تلگراف شدیدی كرد كه اگر ترتیب اثر داده نشود من چنین می كنم و امنیت غرب در خطر خواهد بود. همین سبب شد كه دولت سر و ته قضیه را بهم آورد و بعد قضیه هرچه بود یك سر و صورت ظاهری پیدا كرد.
غرضم این جهت است كه این [كار] برای مثل مرحوم حاج آقا حسین یك كمالی است، و چه كمالی است كه انسان غضب كند برای خدا، و در كارش غرضی جز خدا نداشته باشد! اما از این بالاتر هم هست: یك پیغمبر، مسلّم اگر غضب كند برای خدا غضب می كند، ولی یك وقت به او می گویند: این كار زمان هم می خواهد؛ تو كه غضبت جز برای خدا نیست، مع ذلك یك مدتی صبر كن. همین غضبت برای خدا فعلاً برای تو یك ترك اولی شمرده می شود. «فَاصْبِرْ» یعنی همان غضب برای خدا را فعلاً رها كن، والّا او غضب برای غیر خدا كه ندارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است