در
کتابخانه
بازدید : 2836253تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand تفسیر سوره ی قلم (1) تفسیر سوره ی قلم (1)
Collapse تفسیر سوره ی قلم (2) تفسیر سوره ی قلم (2)
Expand تفسیر سوره ی قلم (3) تفسیر سوره ی قلم (3)
Expand تفسیر سوره ی قلم (4) تفسیر سوره ی قلم (4)
Expand تفسیر سوره ی قلم (5) تفسیر سوره ی قلم (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد دارد: أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ . مفسرین درباره ی «أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ» در مورد اینكه كلمه ی «أنْ كانَ» به كجا تعلق دارد فی الجمله اختلاف كرده اند، ولی آنچه كه بیشتر و بهتر گفته اند این است: چرا این شخص این طور شده است؟ یعنی عامل فساد اخلاق و انحراف چیست؟ چطور می شود كه انسان حلّاف می شود، مهین می شود، همّاز و مشّاء بنمیم می شود، معتد اثیم و منّاع للخیر می شود؟ چه چیزی این طور فاسدش كرده است؟ «أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ» این داشتن، این دارم دارم ها (امان از این دارم دارم ها! ) . دائم نگاه كرده، دیده ثروت دارد، فرزندان دارد. در عرب هم كه قدرتها را عشیره تشكیل می داد. الآن هم كم و بیش این طور است ولی نه به شدت زندگیهای قبیله ای قدیم. یك پسر داشتن خودش یك ارزش فوق العاده به انسان می داد، دو پسر داشتن بیشتر و. . . یكی از علل اینكه تعدد زوجات فوق العاده مطلوب بود، این بود كه پسران بیشتری داشته باشند و پسران بیشتر داشتن موجب قدرت بیشتر بود.

پانزده یا بیست تا زن می گرفت برای اینكه پسرِ بیشتر و قدرت بیشتر داشته باشد.

ولید بن مغیره از همان اشخاص بود؛ هم پول فراوان داشت و هم فرزندان فراوان و قهراً عشیره ی فراوان داشت.
حال چه چیزی این شخص را اینچنین كرده است كه در مقابل تو و دعوت خدا می ایستد؟ چه چیزی او را یك چنین انسان فاقد انسانیت قرار داده، یك انسان پست حقیر پرسوگندخور منّاع الخیر معتد اثیم عتلّ زنیم قرار داده است؟ یك چیز:

«أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِینَ» اینكه صاحب ثروت و فرزندان است. مرتب نگاه كرده به فرزندانش، نگاه كرده به ثروتش؛ این است كه این شخص را از تمام حقایق غافل كرده و به این شكل درآورده است.
«إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ» این روشنفكری دروغین و احمقانه [باعث شده ] كه تا آیات ما (آیات الهی) بر او خوانده می شود، می گوید اینها افسانه های قدیمی است، خرافات است، افسانه هایی است كه گذشتگان ساخته اند؛ آدم عاقل، یك آدم روشنفكر كه زیر بار این حرفها نمی رود.
آنجا كه آیه ی «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهِینٍ» را تفسیر می كردم، عرض كردم كه در دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 588
آیه ی «فَلا تُطِعِ اَلْمُكَذِّبِینَ. `وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» [1] نظر به این جهت بود كه با اینها توافق نكن، برای اینكه موضوع توافقی كه اینها می خواهند تو با آنها در آن موضوع توافق كنی این است كه تو از بعضی دعوتهای خودت صرف نظر كنی. چنین پیشنهادی را هر كسی بكند نباید پذیرفت، چون او تو را دروغگو می داند كه چنین پیشنهادی می كند و این قابل تصالح نیست. ولی آیه ی «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهِینٍ» ناظر به موضوع نیست كه چون در موضوع دعوت تو چنین پیشنهادی می كنند [اطاعت نكن؛ بلكه ] اصلاً خود اینها قابل نیستند؛ اینها رسیده اند به جایی كه [درد] اینها را جز اینكه دماغشان به خاك مالیده شود چیز دیگر چاره نمی كند؛ یك راه بیشتر وجود ندارد و آن همین است؛ و لهذا بعد از همه ی اینها می فرماید: سَنَسِمُهُ عَلَی اَلْخُرْطُومِ.
در زبان عربی بیشتر و در زبان فارسی كمتر، «بینی» مظهر عزت و ذلت انسان است. مثلاً در فارسی وقتی می خواهیم بگوییم فلان كس ذلیل و پست شد می گوییم بینی اش به خاك مالیده شد. عرب هم می گوید «رغم أنف» . در فارسی- شاید كم گفته می شود- به كسی كه خیلی تكبر به خرج می دهد و بی اعتناست، می گویند خیلی دماغت را بالا گرفته ای. عرب می گوید «شَمَخَ بِأنفه» یعنی خیلی دماغش را بالا گرفته، تكبر كرده و برای خودش عزت قائل است. گاهی وقتی می خواهیم بگوییم فلان كس خیلی خودش را بزرگ می بیند، می گوییم او دماغی پیدا كرده قد خرطوم فیل، دماغش خیلی بزرگ شده. اینها كنایه از آن است.

[1] . قلم / 8 و 9.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است