در
کتابخانه
بازدید : 2836093تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand تفسیر سوره ی قلم (1) تفسیر سوره ی قلم (1)
Collapse تفسیر سوره ی قلم (2) تفسیر سوره ی قلم (2)
Expand تفسیر سوره ی قلم (3) تفسیر سوره ی قلم (3)
Expand تفسیر سوره ی قلم (4) تفسیر سوره ی قلم (4)
Expand تفسیر سوره ی قلم (5) تفسیر سوره ی قلم (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا مطلبی را باید توضیح دهم و آن همین مسأله ی تساهل است یا بگویید تصالح، یعنی مصالحه كردن، صلح كردن، قرارداد امضا كردن حتی با كفار و مشركین.
آیا قرآن این كار را به طوركلی نفی می كند؟ باید عرض كنیم كه دو مطلب است.

یك نوعش را قرآن بكلی نفی می كند كه هرگز به پیغمبر اجازه نمی دهد تا چه رسد به غیر پیغمبر، و آن همان است كه در این آیات مطرح است: تصالح بر اساس خود مواد برنامه و فكر یعنی مواد به اصطلاح امروز ایدئولوژی؛ یعنی بیاییم این طور كنار بیاییم كه تو از بعضی حرفهایت صرف نظر كن، ما هم از بعضی حرفهایمان صرف نظر می كنیم. یك دین حق محال است اجازه بدهد كه با دشمن كنار بیایید، بگویید شما از یك حرفتان صرف نظر كنید، ما هم از یك حرفمان. یك مستحب یا مكروه كوچك هم قابل مصالحه نیست؛ یعنی اگر یك چیزی در شریعت وارد شده است كه مستحب است، فرض كنید كه فلان دعا را اگر در حال وضو بخوانید مستحب است؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 579
آیا این قابل مصالحه است كه طرف بگوید تو از این یك مستحب صرف نظر كن و بگو مستحب نیست، ما هم از فلان حرفمان صرف نظر می كنیم؟ خیر، قابل مصالحه نیست. یك چیزی كه جزو وحی الهی است، ولو به عنوان كوچكترین مستحب و كوچكترین مكروه، قابل مصالحه و گذشت نیست.
بله، یك امر دیگر است كه قابل تصالح و گذشت است و به اصطلاح تاكتیك بردار است. تصالح، مسأله ی تاكتیك است. تنازع و تصالح، جنگیدن و صلح كردن، كنارآمدن یا كنار نیامدن مسأله ی تاكتیك است و مسأله ی تاكتیك به اصول یعنی به مواد برنامه هرگز جریان ندارد، به عمل جریان دارد؛ یعنی در مقام اجرا قرارداد می بندیم كه این كار را فعلاً تأخیر یا جلو بیندازیم. مسأله می شود مسأله ی اجرا كه مسأله ی دیگری است. قرآن این [اختیار] را از پیغمبر نگرفته است كه در مقام اجرا یك وقت یك قرارداد صلحی با مشركین امضا كند؛ نه در دعوی خودش صلح كند.

در دعوی خود صلح كردن یك مسأله است، در مرحله ی اجرا صلح كردن یعنی قراردادی امضا كردن- مثل صلح حدیبیّه كه صلحی است كه از جنگ زودتر شخص را به هدفش می رساند- مسأله ی دیگر. در بحثهای گذشته (سوره ی اِنّا فَتَحْنا) گفتیم گاهی در یك شرایط صلح، انسان به هدف خودش سریعتر و زودتر می رسد. پس این با آن اشتباه نشود. اینها مربوط به دو آیه ی گذشته بود.
بعد همان مطلب را تأكید می فرماید ولی در جهت دیگری: «وَ لا تُطِعْ» اطاعت مكن، سازش نكن، توافق نكن «كُلَّ حَلّافٍ مَهینٍ. . . » [با] مردمی كه اینچنین هستند. نُه صفت برای آنها ذكر می كند. اینجا دیگر نظر به این مطلب نیست كه موضوع چیست و درباره ی كیست، بلكه نظر به شخص است: اصلاً قطع نظر از اینكه در امر دین نمی شود با كسی تصالح كرد، با چنین مردمی نباید تصالح كرد. اینها دچار یك نوع غروری هستند كه تا دماغ اینها به خاك مالیده نشود، هیچ چیزی آن را چاره نمی كند. خیلی تعبیر عجیبی است! گاهی طرف در شرایطی از غرور است كه راهی جز اینكه دماغش به خاك مالیده شود وجود ندارد؛ جز اینكه دماغش به خاك مالیده شود چیز دیگری او را به هوش و سر عقل نمی آورد.
اول خصلتهای اینها را می گوید. می خواهی با این مردم توافق كنی؟ این مردمِ حَلّاف مَهین؟ ببینید قرآن روی چه خصلتهایی تكیه می كند! این زیاد سوگندخورانِ حقیرِ پست. اول صفتی كه ذكر می كند زیاد سوگند خوردن است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 580
سوگند خوردن بخورد، به هر كس كه قسم بخورد، گو اینكه آن معنا قسم شرعی نیست ولی بالاخره او را در گرو گذاشتن است و بی احترامی است.

پس قسم اگر دروغ باشد، گناه اندر گناه است.
حال راست چطور؟ آیا برای هر راستی باید قسم خورد؟ نه. در روایات و دستورات دینی، زیاد داریم كه قسم را خوار نكنید ولو برای هر حرف راستی. آخر همه جا كه جای واللّهِ و باللّهِ نیست؛ موارد خاصی. انسان خودش باید طوری عمل كند و طوری باشد كه دیگران به او آنقدر اعتماد داشته باشند كه وقتی یك جمله می گوید چون او را صادق می دانند حرفش را راست بدانند. چنین اشخاصی اصلاً احتیاج به قسم خوردن ندارند؛ قسم هم كه نخورند افراد حرفشان را باور می كنند.

وقتی كه انسان خودش بی مایه است و می داند كه دیگران به حرفش اعتماد ندارند، دائماً قسم می خورد. قسم راست خوردن هم از نظر شرعی یك امر زشتی است. ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 581
روایات زیادی داریم كه قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نباید به كار رود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است