در
کتابخانه
بازدید : 2837236تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی طلاق</span>تفسیر سوره ی طلاق
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تحریم</span>تفسیر سوره ی تحریم
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ملك</span>تفسیر سوره ی ملك
Expand تفسیر سوره ی ملك (1) تفسیر سوره ی ملك (1)
Expand تفسیر سوره ی ملك (2) تفسیر سوره ی ملك (2)
Expand تفسیر سوره ی ملك (3) تفسیر سوره ی ملك (3)
Collapse تفسیر سوره ی ملك (4) تفسیر سوره ی ملك (4)
Expand تفسیر سوره ی ملك (5) تفسیر سوره ی ملك (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قلم</span>تفسیر سوره ی قلم
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال، انسان چرا در وقتی كه دچار چنین عقوبتها نشده است و به تعبیر قرآن دچار انكار خدا او را، نشده است، همین حقیقت را نبیند؟ اولیای حق كسانی هستند كه اگر تمام مُلك دنیا را هم به آنها بدهند- كه داده هم شده است؛ وقتی كه همین مُلك ظاهر را هم دراختیار آنها قرار بدهند- یك ذرّه از آن روح عبودیتشان كاسته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 539
نمی شود. امیرالمؤمنین هم مانند مأمون خلیفه بود، ولی آیا در روح علی كسی كوچكترین احساسی می توانست مشاهده كند كه علی هم تكیه ای داشته باشد كه این منم و این لشكرهای من است و این قدرت من است؟ باز همان عبد ضعیف ذلیل در مقابل خدای متعال است. باز شبها كه می شود در محراب عبادت آنچنان عجز و لابه می كند، چون می داند كه همه ی اینها در مقابل ذات حق هیچ و پوچ است. انسان اگر خدا را داشته باشد همه چیز را دارد؛ اگر خدا را نداشته باشد هرچه داشته باشد هیچ چیز ندارد.
سلیمان نبی- آن طور كه در آثار و روایات آمده است- با آن مُلك جنّ و انسی كه خداوند متعال به او داده است، خودش در باطن خودش با خدا یك عبد بسیار ذلیلی است و جز عبودیت و ذُلّ عبودیت چیز دیگری احساس نمی كند.
معنای این سخن این نیست كه انسان از اسباب استفاده نكند. دو مسأله است:

اسباب را خدا قرار داده است برای استفاده كردن. از اسباب و وسائل استفاده كردن یك مطلب است، تكیه به اسباب و وسائل داشتن مطلب دیگری است. شما همین طبیب و دارو را درنظر بگیرید. آیا انسان وقتی كه مریض می شود، به طبیب مراجعه بكند یا نكند؟ دارو بخورد یا نخورد؟ البته به طبیب مراجعه بكند، دارو هم بخورد.

طبیب هم از خداست، دارو هم از خداست. ولی آنچه نباید باشد چیست؟ همین كه طبیب را از خدا نبیند، دارو را از خدا نبیند، تكیه اش به طبیب باشد و ماورای طبیب را نبیند، تكیه اش به دارو باشد و ماورای دارو را نبیند. [اینها] تكیه گاه نباید باشد.

پس اسباب و وسائل را مورد استفاده قرار دادن یك مطلب است، تكیه گاه قرار دادن و یگانه اعتماد را به آنها كردن مطلب دیگری است. «أَمَّنْ هذَا اَلَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ یَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ اَلرَّحْمنِ» آیا اینها كه سپاه شما هستند شما را یاری می كنند و نه خدا؟ یعنی تكیه تان به اینهاست؟ چقدر كافران در فریبند! به چه چیزی تكیه می كنند! اینها شایسته ی تكیه كردن نیست.
أَمَّنْ هذَا اَلَّذِی یَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ. در آیه ی قبل، بعضی از مفسرین درباره ی كلمه ی «جُنْدٌ لَكُمْ یَنْصُرُكُمْ» (آن كه سپاه شماست و شما را یاری می كند) گفته اند مقصود همان اله ها و معبودهاست كه كفّار خیال می كردند كه اینها در نزد خداوند ناصر آنها خواهند بود. ولی این با كلمه ی «جُنْدٌ لَكُمْ» جور درنمی آید.

مقصود، آنها نیست یا لااقل اختصاص به آنها ندارد. «أَمَّنْ هذَا اَلَّذِی یَرْزُقُكُمْ» ناظر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 540
یك امر دیگری است. انسان، یكی به ثروت احتیاج دارد و دیگر به قدرت. قدرت آن چیزی است كه از انسان دفاع می كند، و ثروت آن چیزی است كه وسیله را در اختیار انسان قرار می دهد. مثلاً یك حاكم، یك پادشاه، قدرتِ زیاد دارد ولی ممكن است یك نفر از افراد رعیت احیاناً ثروتی داشته باشد برابر او یا بیشتر از او. از نظر قدرت فرمود: آیا همین سپاهیانی كه به اینها تكیه كرده اید می توانند تكیه گاه شما واقع بشوند؟ در مورد ثروت و وسیله های معیشت می فرماید: «أَمَّنْ هذَا اَلَّذِی یَرْزُقُكُمْ» آیا این وسائل روزی رسانی به شما روزی می دهند نه خدا؟ حال اگر خدا بخواهد از روزی دادن امساك كند، این وسائل می توانند برای شما كاری بكنند، می توانند شما را روزی بدهند؟ «بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ» یعنی این تذكرات ما برای افراد بی غرض كافی است، ولی افرادی كه لجاجت می كنند، عناد و عتوّ و سركشی دارند و در حال نفور و دورشدن اند، چه فایده به حال اینها؟
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
اینكه مغرض بودن و لجاجت داشتن، عتوّ و سركشی داشتن، چه می كند با انسان، واقعاً عجیب است! این كلمه ی «اسلام» كه نام دین خداست خودش معجزه است؛ یعنی آن روح دین و روح انسانیت و مرز میان كفر و دین را همین یك كلمه معیّن می كند. اسلام، یعنی انسان تسلیم باشد در مقابل حقیقتی كه بر او عرضه می شود یا حالت عناد و سركشی و لجاج داشته باشد. اگر بخواهد حالت لجاج در كار باشد، دیگر هیچ چیزی در انسان كارگر نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است