در
کتابخانه
بازدید : 2837153تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر این است كه اگرچه درصورتی كه انسان قدرت و توانایی اینكه بتواند اسرار خود را مخفی كند نمی داشت این نوع عملِ خدعه و فریبكاری را كه بالاترین خدعه هاست انجام نمی داد، ولی بشر به واسطه ی همین توانایی كه دارد می تواند از بزرگترین فضیلتها برخوردار باشد، فضیلتی كه نقطه ی مقابل نفاق است. هر كتمانی كه نفاق نیست. نفاق یعنی باطن بد و نیت بد را به قصد خدعه و فریب مردم مخفی كردن؛ جو فروختن و گندم نمایی كردن. عكس قضیه چگونه است؟ عكس قضیه این گونه است كه انسانی به كمالاتی از معنویت رسیده باشد كه اگر مردم از آن اطلاع پیدا كنند دست و پایش را می بوسند، خاك پایش را برمی دارند ولی او این كمالات را مخفی می كند و می خواهد این راز بین خودش و خدای خودش باشد؛ ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟
داستان آن غلام را شنیده اید كه در خانه ی امام زین العابدین علیه السلام بود. سال قحطی و سختی بود و باران نیامده بود. مردم به صحرا رفته بودند و دائماً دعا می كردند و نماز می خواندند. شخصی می گوید: من غلامی را در یك غربت و تنهایی و خلوت در آنجا دیدم. نماز خواندن و عبادت او و گریه و خشوع او و مناجاتی كه با حق كرد و دعایی كه كرد مرا مجذوب كرد. من شك نكردم كه بارانی كه آمد از دعای او بود.

دنبالش را گرفتم و تصمیم گرفتم هرطور كه هست او را در اختیار بگیرم برای اینكه غلام او بشوم. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رفتم و عرض كردم: من می خواهم این غلام را از شما بخرم نه برای اینكه غلام من باشد بلكه برای اینكه مخدوم من باشد و من خدمتگزار او باشم. غلام را حاضر كردند. وقتی او را خریدم، نگاه حسرتباری به من كرد و گفت: تو چه كسی هستی كه مرا از مولایم جدا كردی؟ گفتم: قربان تو، من تو را برای این نخریدم كه تو را خدمتگزار خودم قرار بدهم، بلكه برای این خریدم كه خدمتگزار تو باشم. من در تو چیزی دیدم كه در كس دیگری ندیدم. جز برای اینكه خدمتگزار تو باشم هیچ قصد و غرضی نداشتم. من می خواهم از محضر تو بهره ببرم و بعد جریان را به او گفتم. تا جریان را گفتم رو كرد به آسمان و گفت: خدایا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 335
این رازی بود بین من و تو. من نمی خواستم بندگان تو از آن اطلاع پیدا كنند. حال كه بندگانت را مطلع كرده ای خدایا مرا ببر. همین را گفت و جان به جان آفرین تسلیم كرد.
بشر قدرت كتمان كردن دارد، اما چه چیزی را باید كتمان كند؟ یكی بدی را كتمان می كند و تظاهر به خوبی می كند و دیگری از این قدرت و از این كمال و توانایی به این نحو استفاده می كند كه اسرارش را- كه اگر مردم اطلاع پیدا كنند او را به عرش برین می رسانند- از مردم پنهان نگاه دارد.
در قرآن درباره ی بعضی از فقرا چنین آمده است: «یَحْسَبُهُمُ اَلْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ اَلتَّعَفُّفِ» [1]. این، نقطه ی مقابل نفاق است. بعضی از فقرا به واسطه ی اینكه عفیف هستند آنچنان روی فقر و ناداری خودشان را می پوشانند و نمی خواهند كسی بفهمد كه آنها فقیر هستند كه مردم خیال می كنند آنها اغنیا هستند.
پس نه این است كه اگر ظاهر با باطن فرق داشته باشد مطلقاً بد است. اگر انسان كاری كند كه باطنش از ظاهرش بهتر باشد و همیشه كوشش كند كه ظاهرش یك درجه پایین تر از باطنش باشد خیلی هم خوب است و برای انسان كمال است. آنچه كه اسمش نفاق است، فریب است، خدعه است، گول زدن مردم است.
تعبیری در سوره «علق» آمده است كه می فرماید: «كَلاّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنّاصِیَةِ.

`ناصِیَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ» [2]
[چنین نیست، اگر از كارش دست برندارد] در قیامت موی پیشانی او را خواهیم گرفت، این پیشانی دروغگوی خطاكار. پیشانی دروغگو، یعنی این سیمای دروغگو، سیمایی كه مردم فكر می كنند كه او چه آدم خوبی است اما این سیما دروغ می گوید. نمی فرماید زبانش دروغ می گوید بلكه می فرماید خود پیشانی اش دروغ می گوید.
در آیه ی بعد، قرآن لحن اكیدی دارد. بعد از آن كه تشت رسوایی منافقین از بام افتاد و معلوم شد كه اینها خطا كرده اند، بعضی به آنها گفتند: بروید خدمت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و اظهار ندامت كنید و از ایشان بخواهید از خداوند برای شما طلب مغفرت كند. این سخن به آنها برمی خورَد! «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اَللّهِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 336
لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» وقتی به آنها گفته می شود بیایید تا پیغمبر برای شما استغفار كند سرشان را می پیچند كه این حرفها چیست كه می زنید؟ «وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ» اینها را می بینی در حالی كه صد می كنند- كه هم ممكن است به معنای اعراض خودشان باشد و هم به معنای اعراض دادن مردم: خودشان روی برمی گردانند و یا مانع مردم هستند- و آنها تكبر می ورزند. كسی كه به پیغمبر ایمان داشته باشد، محال است در مقابل ایشان استكبار بورزد.
قرآن می فرماید ولی كار اینها از این حرفها گذشته است. به آنها گفته اند بیایید پیغمبر برای شما استغفار كند؛ مگر این گناهان با این استغفارها آمرزیده می شود؟
«سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اَللّهُ لَهُمْ» فرقی نمی كند، چه تو برای اینها استغفار بكنی و چه نكنی خدا هرگز اینها را نخواهد آمرزید. «إِنَّ اَللّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْفاسِقِینَ» خدا مردم فاسق و خارج را هدایت نمی كند. فسوق همان خروج است.
آیه ی بعد گویی می خواهد بیان كند كه چرا خداوند اینها را نمی آمرزد. قرآن یك گناه این منافقین را كه اهانتی بود كه به خدا، پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله، اسلام و مؤمنین كردند گوشزد می كند: «هُمُ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اَللّهِ» اینها همان كسانی هستند كه به یاران خودشان می گویند چرا به این مردمی كه نزد پیغمبر هستند انفاق می كنید؟ چرا به اصحاب مهاجر پیغمبر انفاق می كنید؟ كلمه ی «انفاق» را به كار برده اند. قرآن در سوره ی حشر همین قصه را نقل می كند و كلمه ی «ایثار» را به كار می برد. ایثار یعنی ازخودگذشتگی. اینها كه كلمه ی «انفاق» را به كار می برند می خواهند مهاجرین را تحقیر كنند. گویی چنین می گویند كه چرا مثلاً به این گداها این قدر پول می دهید؟ البته این را در بین رفقای خودشان می گفتند كه بعد، از طرف زید بن ارقم- كه در آن وقت بچه ای بود و در آنجا حاضر بود و آنها متوجه نبودند كه ممكن است خبر بدهد- قضیه فاش شد. «هُمُ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اَللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا» اینها كسانی هستند كه می گویند به مردمی كه نزد پیغمبر هستند انفاق نكنید تا متفرق شوند.
قرآن می فرماید: «وَ لِلّهِ خَزائِنُ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ» چه فكر كرده اید؟ شما خیال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 337
كرده اید كه ریشه ی همه چیز، شندر غاز [3] پولی است كه مردم می دهند؟ خیلی به اصطلاح، اقتصادی و مادی فكر كرده اید. مسأله، مسأله ی ایمان است، مسأله ی اتكای به خداست و مسأله ی نصرت الهی است. اگر مردمی استحقاق این را پیدا كنند كه خدا بخواهد آن مردم را پیروز كند، همه ی آن وسائل را فراهم می كند، مال و ثروت هم برایشان فراهم می كند. خزائن آسمانها و زمین مال خداست، برای خدا كار مشكلی نیست كه بخواهد وسیله ای را فراهم كند. «وَ لكِنَّ اَلْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ» ولی منافقین این چیزها را نمی فهمند.

[1] . بقره / 273.
[2] . علق / 15 و 16.
[3] . [كنایه از پول اندك. (غاز: كوچكترین واحد پول در عهد قاجاریه. ده غاز معادل یك شاهی بود- فرهنگ معین) . ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است