در
کتابخانه
بازدید : 2836727تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در سیره ی سیاسی پیغمبر اكرم اینها نكاتی است كه خیلی قابل توجه است. مثلاً بعضی می گویند اگر ابوسفیان و امثال او واقعاً منافق بودند چرا پیغمبر اكرم همین قدر كه او در فتح مكه آمد گفت من اسلام اختیار كردم و شهادتین گفت- خود پیغمبر كه می دانست این باطنش این جور نیست- چرا نفرمود دروغ می گوید، بزنید بكشیدش! جواب این است: چرا پیغمبر اكرم درباره ی عبداللّه بن ابی این كار را نكرد؟ با اینكه دو بار [1] به پیغمبر اكرم پیشنهاد شد كه عبداللّه را بكشید. یك بار عمر در همین قصه ی بنی المصطلق پیشنهاد كرد. بعد از اینكه آن داستانی كه بعد نقل می كنیم پیش آمد، عمر گفت: یا رسولَ اللّه این را بكش! فرمود: من اگر بكشم بعد مردم چه خواهند گفت؟ می گویند محمد اصحاب خودش را دارد می كشد. این به ظاهر از اصحاب من است. من این كار را نمی كنم. بار دیگر پسر همین عبداللّه پیشنهاد كرد، آمد گفت: یا رسول اللّه اگر پدر من كشتنی هست اجازه بده من خودم بكشم. فرمود:

نه، مادامی كه با ما هست تو با او رفق و مدارا كن، به او نیكی كن. بعلاوه اگر خود پیغمبر اكرم این كار را می كرد، دیگر خلافی از این جهت صورت نمی گرفت كه یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 317
مسلمان به نام اینكه منافق است كشته بشود. خود پیغمبر البته منافقین را می شناخت، [فرضاً] می كشت. اما اگر این را سیره و سنت می كرد كه ما منافقها را می كشیم، بعد هر كسی با هر كسی غرض پیدا می كرد، مخصوصاً خلفا و حكومتهای وقت با هر كسی كه غرض پیدا می كردند می گفتند این منافق است، منافق را پیغمبر كشته، ما هم باید بكشیم.
ما می بینیم بعد از پیغمبر با اینكه چنین بهانه ای هم در كار نبود زیرا اسلام می گوید كسی كه در ظاهر داخل در حوزه ی اسلام است و به عبارت دیگر تا ارتداد و كفر كسی بر شما ثابت و صد در صد واضح نشده حق كشتن او را ندارید، نمی توانید او را متهم كنید و بگویید چون منافق است او را می كشم، با این حال به دروغ [افرادی را متهم به نفاق كردند و كشتند. ] اینكه پیغمبر اكرم منافقین را نكشت [2] برای این بود كه نمی خواست در جامعه ی اسلامی این امر سنت بشود تا قدرتها و حكومتهای وقت هر كسی را كه بخواهند، این امر را بهانه قرار بدهند كه این چون منافق است باید او را كشت. وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْكُمُ اَلسَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً [3]؛ این اصلی است در اسلام. قرآن می گوید كه هر كس اظهار مسلمانی می كند مادامی كه قولی یا عملی كه دلالت بر ارتدادش بكند از او ظاهر نشده است او را نكشید ولی اگر علائم نفاق را در او احساس می كنید از او برحذر باشید یعنی بدانید اینها كفاری هستند در زیر پوشش اسلام؛ احتیاط خودتان را حداكثر از اینها رعایت كنید اما مادامی كه هنوز یك امر صریحی به دستتان نیامده است، به صرف اینكه ما می دانیم باطنش غیر از ظاهرش است [حق كشتن او را ندارید و] پیغمبر اكرم اجازه ی قتل اینها را نمی داد.
پس گروه سومی كه از منافقین هستند منافقین مكه اند. بعد از آنكه موج اسلام مكه را هم فرا گرفت، مكه در همان شرایطی قرار گرفت كه مدینه قرار گرفت، یعنی همین طوری كه در مدینه یك اقلیتی بودند كه اظهار اسلام می كردند از باب اینكه مصلحت خودشان را در این می دیدند و در باطن مخالف بودند، در مكه هم گروهی اظهار اسلام كردند از باب اینكه مصلحت خودشان را دیدند و در باطن مخالف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 318
بودند.
بعد اینها [4] می گویند به نزدیك وفات پیغمبر كه رسید، دیگر كار نفاق پایان یافت و ابوسفیان یك مسلمان واقعی شد!

[1] . دو بار را من اطلاع دارم، [شاید بیشتر باشد. ]
[2] . خود پیغمبر فرضا می كشت منافقین واقعی را می كشت.
[3] . نساء / 94.
[4] . [اهل تسنن ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است