در
کتابخانه
بازدید : 2836304تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما گاهی روی ملتهای دیگر این طور حساب می كنیم، وقتی هنر و فنون آنها را می بینیم، جامعه ی آنها را می بینیم، رفتار آنها را می بینیم خیال می كنیم ما یك نوع سرشت داریم و آنها سرشت دیگری دارند. مثلاً تا اسم آلمانیها برده می شود می گویند: آقا این آلمانیها یك مغزهایی دارند. واقعاً خیال می كنیم كه اصلاً ساختمان مغز آلمانیها با ساختمان مغز ما ایرانیها از زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ اصلاً آنها یك جور به دنیا آمده اند و ما جور دیگری به دنیا آمده ایم. اگر این طور است كه نژاد آنها با ما این قدر تفاوت دارد باید تا آخر دنیا همیشه آنها آقا باشند و ما بنده و نوكر باشیم و اصلاً از اول دنیا هم باید همین طور می بود؛ آنها نژاد آقا می بودند و ما نژاد نوكر؛ درصورتی كه این طور نیست. اگر شش قرن به عقب برگردید می بینید قضیه برعكس بوده است. آنها اگر تفاوتی دارند تفاوتشان در این است كه در قسمتهای فنی انسانهایی ساخته شده هستند و ما انسانهای خام و ساخته نشده ای هستیم؛ از میان استعدادهایی كه در وجود ما نهفته است یك هزارم آن استعدادها هم به كار گرفته نمی شود، ساخته نمی شود. استعدادهای بی شماری به وجود می آید و در اثر مورد استفاده قرار نگرفتن و ساخته نشدن، در دِه مثلاً پشت یك گاو و یا در زراعت خاك می شود. بوعلی سیناها به دنیا می آیند ولی الفبا را هم یاد نمی گیرند و بعد با چه وضعی تا آخر عمر زندگی می كنند و حتی خودشان هم خودشان را نمی شناسند و از دنیا می روند.
یك ملت اگر بخواهد زندگی كند نیاز به انواع سرمایه ها دارد كه یكی از آنها سرمایه های اقتصادی است. ولی كدام سرمایه از همه ی سرمایه ها بالاتر است؟ سرمایه ی انسانی. هر انسان برای خودش یك معدنی است و به اندازه ی معدن فیروزه و طلا ارزش دارد. اگر ملتی این رمز به دستش آمده باشد، این معما را حل كرده باشد، این توانایی و توفیق را پیدا كرده باشد كه بتواند از انسانهایش استفاده كند و آنها را بسازد، گرچه آن ملت هیچ چیز نداشته باشد، ولی همه چیز دارد. الآن بعضی از این كشورهای اروپایی این طور هستند. مثلاً انگلستان یك كشور تهی و خالی است كه نمكش را هم باید از خارج بیاورند، همه چیز را باید از بیرون وارد كنند، ولی به ارزش یك چیز پی برده است، به ارزش ساختن افراد خودش؛ این معدنهای انسانی را خوب كشف كرده اند. وقتی این معدنها را استخراج و آماده می كنند دیگر باك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 271
ندارند كه هیچ چیز ندارند و همه چیز باید از بیرون بیاید. می گویند ما آدم داریم، آدم كه داریم همه چیز داریم ولی اگر آدم نداشته باشیم هیچ چیز نداریم.
مسأله ای اولین بار در كلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام مطرح شده است كه مقایسه می كنند میان ارزش مال و ارزش علم كه آیا علم باارزش تر است یا مال؟ البته باید بگوییم علم باارزش تر است، ولی هیچ فكر كرده اید چرا علم باارزش تر است؟ چون علم یعنی انسان، یعنی عاملی كه انسان را می سازد. ثروت عاملی است غیرانسانی از نوع جماد، نبات و یا حیوان. نفت یك ثروت است ولی جماد است. اینكه آیا علم بهتر است یا مال، مقصود این نیست كه یا مال داشته باشیم و علم نداشته باشیم و یا علم داشته باشیم و مال نداشته باشیم، بلكه مقصود این است كه كدام در درجه ی اول است. اگر ملتی مال داشته باشد ولی علم نداشته باشد، یعنی انسان نداشته باشد، آن مال و ثروتش بیش از آن مقدار كه خورده ی خودش بشود، خورده ی ملتهای دیگر می شود، بلكه همین مال و ثروت ممكن است اسباب بدبختی او شود. ولی اگر ملتی علم داشته باشد، آدم داشته باشد، انسان داشته باشد، مال و ثروت را به دست می آورد. علم اگر باشد ثروت را به دنبال خود می آورد، ولی ثروت نمی تواند علم را به دنبال بیاورد.
مرحوم سید جمال اسدآبادی معروف وقتی كه در مصر بود به هر جا كه می رفت مردم را بیدار و آگاه می كرد، با استعمار در همه جا مبارزه می كرد و ریشه ی نهضتهایی كه در شرق اسلامی صورت گرفت این مرد بود. در مصر انقلابی بپا كرد. استعمار انگلستان عجیب به وحشت افتاد. تبعیدش كردند. وقتی او را سوار كشتی كرده و می خواستند ببرند دوستان و ارادتمندانش خواستند مقداری پول به او بدهند تا همراه خود داشته باشد. قبول نكرد. گفتند: آخر تو یك آدم اسیر چرا این پول را قبول نمی كنی؟ گفت: شیر هر جا كه برود طعمه ی خود را پیدا می كند؛ من هر جا كه باشم این قدر علم و هنر دارم كه بتوانم زندگی خودم را اداره كنم.
این است كه می گویند سعادت ملتها به داشتن استحكامات نیست، به داشتن معدنها و ساختمانها نیست، فقط به داشتن یك چیز است: داشتن انسانهای ساخته شده. از اینجا می توانیم بفهمیم كه چرا پیغمبران در میان صنعتها و اختراعها و فنون، تنها به یك فن و صنعت می پردازند و آن صنعت انسان سازی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 272
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است