در
کتابخانه
بازدید : 2836432تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی صف</span>تفسیر سوره ی صف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جمعه</span>تفسیر سوره ی جمعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی منافقون</span>تفسیر سوره ی منافقون
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی تغابن</span>تفسیر سوره ی تغابن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در آیه ی مذكور كلمات «نصر» و «فتح» آمده است. نصر و فتح معانی نزدیك به یكدیگر دارند ولی با هم متفاوتند. در سوره ی نصر می خوانیم: «إِذا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ» كه این دو كلمه در آنجا هم آمده است. غلبه از آن جهت كه غلبه بر انسانهای دشمن است نصر است و شاید ترجمه ی صحیحش همان كلمه ی پیروزی باشد، ولی غلبه ی بر سرزمین دشمن و زیر تسلط گرفتن سرزمین دشمن، فتح است كه ترجمه اش گشودن است. «إِذا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ» یعنی آنگاه كه پیروزی حق برسد و بر دشمن پیروز شوید، «وَ اَلْفَتْحُ» و آنگاه كه آن سرزمین خاص را- كه گفته اند اشاره به مكه است-
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 261
بگشایید. پس فتح یعنی گشودن سرزمین. اینجا هم می فرماید: آن چیزی كه شما دوست می دارید، نصر و پیروزی الهی و فتحی قریب و گشودنی نزدیك است.
«وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ» ای پیامبر! پس مؤمنین را بشارت بده كه در مقابل این لبیك و اجابتی كه می كنند، خدای متعال در دنیا و آخرت برای آنها سعادت ذخیره كرده است.
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اَللّهِ كَما قالَ عِیسَی اِبْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اَللّهِ قالَ اَلْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اَللّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا اَلَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ.
خطاب دیگری است به اهل ایمان به صورت «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا» . ای اهل ایمان! یاران خدا باشید. درگذشته عرض كرده ایم كه این تعبیر (یاران خدا باشید) تعبیر خاص دیگری در قرآن است و یك تعبیر «استعطافی» است. وقتی قرآن می خواهد مردم را به راهی كه به سوی خدا و درواقع به سوی سعادت خودشان دارند دعوت كند، به این اعتبار كه مردم را به دین خدا دعوت می كند و دین خدا راهی به سوی خداست، چنین تعبیر می كند كه خدا را یاری كنید.
در سوره ی حدید در این زمینه خیلی تأكید شده بود و مفصلاً بحث كردیم. برای اینكه بینش و توحید انسان خدشه ای نپذیرد و انسان خیال نكند كه العیاذباللّه خدای عالم نیازمند به نصرت و كمك انسانهاست، مطلب را به این صورت بیان می كند كه خداوند غنی مطلق و بی نیاز از همه ی عالم و عالمیان است و همه ی عالم و عالمیان نیازمند به او و [بلكه ] نیاز مطلق به او هستند تا از جنبه ی توحیدی كوچكترین خدشه ای وارد نشود. هر كس كوچكترین توهمی كند كه با كاری كه انجام می دهیم، نمازی كه می خوانیم، روزه ای كه می گیریم، جهادی كه می كنیم و حجّی كه انجام می دهیم، به خدا كمكی كرده ایم، این بر ضد اصل توحید است. ولی تعبیرات خداوند متعال در قرآن آنچنان دوستانه است كه گویی دوستی با دوستی سخن می گوید: ای انسانها بیایید خدای خود را یاری كنید. درواقع «خودیاری» را «خدایاری» تعبیر می كند. ای اهل ایمان یاوران خدا باشید، حزب اللّه باشید، جنداللّه باشید. در قرآن چندین بار تعبیر «حزب اللّه» و «جنداللّه» آمده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 262
پس ترجمه ی بخش اول آیه چنین است: ای اهل ایمان! یاوران خدا باشید، آنچنان كه عیسی پسر مریم خطاب به حواریّین گفت: كیستند یاران من به سوی خدا؟ حواریین گفتند: ما هستیم یاران خدا. در تعبیر عیسی علیه السلام تعبیر توحیدی مطلب آمده است و در تعبیر حواریین تعبیر استعطافی مطلب.
حضرت عیسی اینچنین به حواریین و به بنی اسرائیل خطاب كرد: كیستند یاران من به سوی خدا؛ یعنی در این حركت به سوی حق، یاران من كیستند؟ حواریین به همین سؤال جواب مثبت دادند ولی «ماییم یاران تو به سوی خدا» را به تعبیر «ماییم یاران خدا» بیان كردند. این نشان می دهد كه همان مطلب است كه به این تعبیر بیان می شود.
می دانید كه حواریون عده ی خاصی هستند كه خواص حضرت عیسای مسیح بودند و یك عده مؤمنین واقعی بودند و همان طور كه مؤمنین اسلامی مصداق آن آیه ی قبل بودند آنها نیز مصداق آن بودند: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. `تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» . اینها افرادی بودند كه مؤمن به خدا و مؤمن به رسول زمان خودشان یعنی حضرت عیسی علیه السلام بودند و واقعاً به تمام معنا مجاهد در راه خدا بودند و خودشان را در راه خدا وقف كرده بودند.
قرآن كریم در چندین جا از حواریین نام برده است و از آنها به تجلیل یاد كرده است. مثلاً در یك آیه می فرماید: «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی اَلْحَوارِیِّینَ» [1]. این آیه نشان می دهد كه حواریین افرادی بودند كه ارزش این را داشتند كه خداوند متعال به آنها الهام كند.

در سوره ی آل عمران آیه ای شبیه همین آیه ی سوره ی صف آمده است: «فَلَمّا أَحَسَّ عِیسی مِنْهُمُ اَلْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اَللّهِ قالَ اَلْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اَللّهِ» [2].
گفته اند تعدادشان دوازده نفر بوده است. خود مسیحیها هم دوازده نفر را نام می برند كه از این دوازده نفر بعضی همینهایی هستند كه برخی از این انجیل های چهارگانه ی معروف (متّی ، مَرقُس، لوقا و یوحنّا) به نام آنهاست. شمعون یكی دیگر از آنهاست و بعضی اسمهای مشترك دارند. خود مسیحیها معتقدند كه از این دوازده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 263
نفر، یك نفر بعد مرتد و كافر شد و خیانت كرد. مسیحیها كه معتقد به مصلوب شدن مسیح هستند (البته مسأله ی قتل مسیح علیه السلام از نظر قرآن حرف مجعولی است: وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ [3]) می گویند یهودای اسخریوطی در مقابل پولی كه گرفت سرّ مسیح را آشكار كرد و از این جهت گناهكار شد و بعد پشیمان شد و چون فوق العاده پشیمان شد خودكشی كرد. ولی از قرآن كریم، ما چنین مطلبی را استنباط نمی كنیم كه یكی از آنها اینچنین باشد. البته نمی خواهم بگویم تعبیر قرآن به گونه ای است كه اگر ما دلیل قاطعی از روایات خودمان یا دلیل قاطع تاریخی داشته باشیم استثناپذیر نباشد. تعبیر قرآن كلی است و كلی قابل استثناست. غرض این است كه در قرآن چنین مطلبی نیامده است و من هم الآن روی این قضیه مطالعه ی خیلی دقیقی ندارم.

[1] . مائده / 111.
[2] . آل عمران / 52.
[3] . نساء / 157.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است