در
کتابخانه
بازدید : 2836796تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال از اینجا ما به كلمه ی «تولّی ِِ و تبرّی ِِ» [می رسیم ] كه فقط پوسته اش برای ما مانده و معنایش هیچ باقی نمانده است و به غلط هم «تولّی و تبرّی » به كار می بریم. تولّی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 216
تبرّی یعنی پیوند دوستی با دوستان خدا برقرار كردن و پیوند بیزاری با دشمنان خدا برقرار كردن. «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ » به قومشان گفتند ما از شما تبرّی می جوییم، هم از شما و هم از معبودهای شما (آن معبودها سمبل مسلك و عقیده و ایمان شماست) ، یعنی از شما و از فكر و عقیده و راه شما تبرّی می جوییم. «كَفَرْنا بِكُمْ » (این تعبیر جالب است و در قرآن مكرر آمده است) تنها شما كافر نیستید، ما هم كافریم؛ شما كافرید به آنچه ما ایمان داریم، ما هم كافریم به شما و به عقیده و مسلك شما (گفتیم در مفهوم «كفر» ستیزه كردن و مبارزه و مخالفت كردن عملی خوابیده است) یعنی به شدت با شما و با عقیده ی شما مبارزه خواهیم كرد.
این كه می گویند كلمه ی «لا إِلهَ إِلاَّ اَللّهُ *» جمعی است میان نفی و اثبات، سخن درستی است. «لا إِلهَ » نفی و انكار است، كفرِ به غیر خداست؛ «إِلاَّ اَللّهُ » اثبات ایمان به خداست، كه در «آیةالكرسی» این طور می خوانیم: «لا إِكْراهَ فِی اَلدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقی » [1]. تنها نفرمود:

«مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ» ؛ قبل از ایمان به اللّه، كفر به طاغوت را ذكر كرد: «فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقی » .
این است كه هر مؤمنی شرط مؤمن بودنش كافر بودن هم هست و این نكته ی اساسی است در آنچه كه در این آیه در مورد ولاء كفار نداشتن آمده است. (عرض كردیم می خواهیم اینها را تا آخر بخوانیم بعد بیشتر در باره ی فلسفه ی این مطلب بحث كنیم. ) این در واقع همان مطلب را می خواهد بگوید كه برای مردم مسلمان و جامعه ی اسلامی تنها جنبه ی اثباتی كافی نیست. در مسیحیت ادعا می كنند كه فقط جنبه ی اثباتی هست و اساساً هیچ عنصری از كفر و انكار وجود ندارد. ولی اسلام دین تولّی و تبرّی است، دین نفی و اثبات با یكدیگر است، دینی است كه حتی نفیش تقدم دارد بر اثباتش؛ به قول علمای اخلاق «تخلیه» تقدم دارد بر «تحلیه» ؛ یعنی اول بریدن از غیر او، بعد به او پیوند كردن. سعدی خوب می گوید:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
البته او یك امر عرفانی و معنوی را می گوید، چون این قانون در همه جا جاری است.

در همان امر عرفانی و معنوی (یعنی در این كه انسان حالت خلوص و ذكر پیدا كند)
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 217
می گویند اول طرد خاطرات دیگر است. به قول حافظ:
ز فكر تفرقه باز آی تا شوی مجموع
به حكم آنكه چو شد اهرمن سروش آمد
عرض كردم آنها معنی عرفانی را می گویند: در دل، اول تفرقه و تفرق را طرد كن تا حالت مجموعیّت خاطر (كه اصطلاح عرفانی خاصی است) یعنی حالت تمركز ذهن، حالتی كه بتوانی دو ساعت در حال خلوت با خدا به سر ببری و كوچكترین خاطره ای در ذهن تو نیاید [برایت حاصل شود. ] تا اهرمن نرود سروش نمی آید.

اول باید اهرمن برود بعد سروش بیاید.
حدیثی پیغمبر اكرم دارد كه خواجه نصیرالدین طوسی از این حدیث حتی یك معنی عرفانی هم فهمیده است. فرمود: «لا یَدْخُلُ الْمَلائِكَةُ بَیْتاً فیهِ كَلْبٌ اَوْ صورَةُ كَلْبٍ» [2] فرشتگان در خانه ای كه در آن سگ یا صورت سگ باشد وارد نمی شوند؛ یعنی فرشته ی رحمت در دل انسان، آن دلی كه در آن هزاران صورت زشت و پلید و كثیف هست، هرگز وارد نمی شود.
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
آنچه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شكستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
شاید اگر عیب ما كنند كه مستیم
تعبیر قرآن این است كه «كَفَرْنا بِكُمْ » . قرآن می گوید از اینها یاد بگیرید: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ » از ابراهیم و ابراهیمیان (آن كسانی كه با ابراهیم بودند، تربیت شدگان ابراهیم، آن گروه ولو شاید كم بودند) از اینها یاد بگیرید، چه درسی؟ درس كفر را از اینها یاد بگیرید؛ گفتند: «كَفَرْنا بِكُمْ » ما به شما كفر می ورزیم «وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمُ اَلْعَداوَةُ وَ اَلْبَغْضاءُ» اعلام می كنیم كه میان ما و شما جز دشمنی، اصل دیگری حكومت نمی كند؛ به قول امروز آشتی ناپذیری. «حَتّی تُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ » . این رابطه ی آشتی ناپذیری كی تبدیل به آشتی پذیری می شود؟ آنگاه كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 218
خدا را به وحدت و یگانگی بپذیرید و ایمان پیدا كنید. اینجا قهراً مسأله ای طرح می شود كه پس مسأله ی رابطه ی ابراهیم با پدرش یا عمویش كه او را پدر می خواند (آزر) چه بود كه با اینكه كافر بود به او وعده داد كه من با تو استغفار می كنم؟ قرآن در قسمت بعد آن را توضیح می دهد كه اشتباه نكنید، آن تولّی نبود؛ حال چه بود، چون وقت گذشته و روز عرفه هم هست آن قسمت را می گذاریم برای بعد.
امروز به حسب افق ما روز عرفه است كه در افق حجاز، برادران مسلمان ما امروز یكی از بهترین و بزرگترین روزها را می گذرانند كه روز عید قربان است و مسلمین- این طور كه می گویند- امسال قریب سه میلیون جمعیت در مِنی جمع شده اند و حتماً در میان اینها مردمان خالص و مخلص هست و زیاد هم هست. ولی به هر حال روز عرفه از روزهای عبادت است؛ شب و روز عرفه از ایام و لیالی متبرّكه است، اعم از اینكه انسان در منی و عرفات باشد یا نباشد (البته روز عرفه را در عرفات هستند) . این مطلب را یك وقتی راجع به شب قدر هم عرض كردیم:

روزها گاهی شرافت و فضیلت خود را از همان دستوری كه در آن روز رسیده است كسب می كنند و این یك جنبه ی روانی و روحی هم دارد. اینكه انسان در یك حالِ تنهای تنها عبادت كند و خدا را بخواند و به درگاه الهی ابتهال و تضرّع كند، با این كه صدایش همراه صدای جمع باشد عملاً هم فرق [دارد و اثر آن ] در روح خود انسان هم متفاوت است. ما در سوره ی مباركه ی حمد می خوانیم: «إِیّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیّاكَ نَسْتَعِینُ » خدایا همه باهم تو را می پرستیم؛ در صورتی كه انسان نماز را با حالت انفراد می خواند. نماز، اصلش نماز فرادی است، نماز جماعت سنتی است كه اگر انسان نخوانْد هم نخواند. ولی در نماز فرادی هم انسان به خدا این طور می گوید: خدایا ما همه باهم تو را می پرستیم و همه باهم از تو مدد می خواهیم و كمك می جوییم.
امام فخر رازی معروف، صاحب التفسیر الكبیر (تفسیر مفاتح الغیب) در همین سوره ی حمد و در همین آیه تعبیر شاعرانه و زیبایی دارد. (اگرچه معایبی در این آدم هست ولی مرد فوق العاده باهوش ِ بااستعدادِ فاضلِ متتبّعِ متبحّری بوده است. ) از یك اصل فقهی استفاده می كند و آن این است كه در موارد زیادی می گویند فروشنده یا خریدار، خیار فسخ پیدا می كند. یكی از موارد را «خیار تبعّض صفقه» می گویند.

مقصود از «صفقه» همان «كالا» است. انسان وقتی معامله می كند، چه از نظر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 219
فروشنده چه از نظر خریدار، تمام این جنس را می فروشد به تمام این پول. حال اگر بعد جریانی پیدا شد كه قسمتی از این جنس قابل معامله نبود مثل اینكه فروشنده ده خروار گندم فروخته است به فلان قیمت، بعد معلوم می شود او شریكی هم دارد و پنج خروار آن مال آن شریك است، شریكش باید امضا كند و قبول نكرده، بنابراین همه ی این ده خروار نمی تواند مال آن شخص بشود، پنج خروارش كنار می رود؛ آیا نسبت به آن پنج خروار دیگر، مشتری الزام دارد بگیرد یا نه؟ . . . [3]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 220

[1] . بقره/256.
[2] . جامع السعادات، ج /1ص 46.
[3] چند دقیقه ای از بیانات استاد شهید متاسفانه ضبط نشده است
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است