در
کتابخانه
بازدید : 2836704تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد از فتح مكه- كه آن را هم پیغمبر اكرم به گونه ای فتح كرد كه هیچ خونریزی واقع نشود و نشد جز یك شلوغكاری مختصری كه خالد ولید كرد و پیغمبر اكرم هم از آن كار تبرّی جست- خواه ناخواه حتی همان دشمنان سرسخت اسلام هم آمدند و اسلام آوردند؛ گروه گروه مرد و زن می آمدند و اسلام می آوردند. مردها می آمدند و با پیغمبر بیعت می كردند و زنها هم می آمدند. البته- همان طوری كه تاریخ و حدیث بیان كرده اند- وقتی زنها آمدند با پیغمبر بیعت كنند فرمود نه، من با زنها دست نمی دهم. مردها می آمدند دست می دادند و زنها می آمدند، فرمود نه؛ گفتند پس ما چگونه بیعت كنیم؟ فرمود یك ظرف آب بیاورید؛ دستشان را زدند در آن ظرف آب و درآوردند، بعد گفتند هر كس می خواهد با من بیعت كند دستش را در این ظرف آب بگذارد، این در حكم همان بیعت است.
قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِذا جاءَكَ اَلْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَكَ عَلی أَنْ لا یُشْرِكْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ » اگر زنان مؤمنه- كه مدعی ایمان هستند- آمدند با تو بیعت كنند، این شروط را با اینها مخصوصاً قید كن، اگر با این قیدها آمدند بیعت كنند با آنها بیعت كن. اول، بیعت به اینكه شریك برای خدا قرار ندهند.

این اصل اول. در بیعت هر مردی هم این اصل را گنجانده اند. (گفته اند موادِ اینجا بعضی اختصاص به زنان دارد، اكثرش مشترك است میان زنان و مردان، ولی در مورد زنانْ بالخصوص تصریح و روی آن تأكید می شود. ) بعد از این دیگر گرد بت پرستی و شرك به هیچ وجه نگردند. این اولین شرط. «وَ لا یَسْرِقْنَ » دزدی نكنند.

منظور آن دزدیهایی است كه بعضی زنها گاهی دزدی می كنند ولی خودشان آن را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 231
دزدی نمی شمارند، یعنی دزدی از مال شوهر. از جمله زنانی كه آمده بود، هند زن ابوسفیان و مادر معاویه بود [1]. وقتی كه حضرت رسول این جمله را خواندند: «وَ لا یَسْرِقْنَ » بیعت كنند زنان به شرط اینكه سرقت نكنند، گفت یا رسولَ اللّه! شوهرم ابوسفیان مرد خسیسی است؛ من چاره ای ندارم، اگر بخواهم [این كار را نكنم ] باید از خرج زندگی ام بزنم. آنچه او می دهد با آن، زندگی اداره نمی شود، آیا می توانم [این كار را بكنم ] یا نه؟ در صورتی كه او خودش بر ابوسفیان مسلط بود و ابوسفیان بدون اجازه او كاری نمی توانست بكند.
«وَ لا یَزْنِینَ » بیعت كنند به شرط اینكه زناكاری نكنند. هند گفت: یا رسولَ اللّه! یك زن شوهردار كه زنا كردن در باره ی او معنی ندارد! عمر نشسته بود، قاه قاه خندید و خندید به طوری كه به پشت افتاد. گفت معنای این خنده این بود كه آخر من خودم در جاهلیت با تو حساب داشتم در حالی كه شوهردار بودی.
«وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ » بچه های خود را نكشند. مخصوصاً تصریح كرده اند كه ولو به نحو سقط.
- اولاد را مادر نمی كشد.
اولاد وقتی كه بزرگ شود اغلب او را پدر می كشد، والّا بچه همین قدر كه به دنیا آمد دیگر بسیار بعید است كه مادر او را بكشد (البته باز هم اتفاق می افتد) . در جاهلیت هم پدرها بودند كه می كشتند، چون مسؤول انفاق بودند و بعلاوه عارشان می آمد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 232
(وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ) [2]. ولی زنها سقط جنین می كنند؛ چون هنوز بچه به دنیا نیامده كه به او علاقه مند باشند. ببینید! این شرط مسلمانی بوده؛ شرط مسلمانی این است كه زن سقط جنین نكند.
«وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ » خلاصه ی تعبیرش این است كه بچه ای را كه از جای دیگر آورده به ریش مرد نبندد؛ چون این باز حساب جداگانه ای دارد. زنا یك گناه است، بستن ولدالزنا به ریش مرد گناه دیگری است، گناه دوم است. اگر زنی زنا كرده است، بعد هم خودش [نزد شوهرش ] اقرار می كند كه این بچه مال تو نیست، بنابراین رابطه ای با تو ندارد [یك گناه مرتكب شده است، ولی اگر] بعد بیاید نسل را هم خراب كند و به دروغ بگوید نه، این بچه مخصوصاً مال توست [او مرتكب دو گناه شده است. ]
«وَ لا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ » امر تو را هم مطلقاً اطاعت كنند. امر پیغمبر یعنی سنت پیغمبر، دستور پیغمبر. تكالیف شرعی ای كه پیغمبر از ناحیه ی خدا ابلاغ می كند یك مسأله است، [دستورهای دیگری كه دارد مسأله ی دیگری است. ] خود پیغمبر به عنوان اینكه خدا او را ولیّ امر مسلمین و حاكم مسلمین قرار داده است امرش مطاع است: «أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» [3]. «أَطِیعُوا اَللّهَ » یعنی در احكامی كه تشریع شده است، «أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ » در دستورهایی كه پیغمبر به حسب مصالح مسلمین در دوره ی خودش می دهد، «وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ » و دستورهایی كه اولی الامر می دهند. «وَ لا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ » در كارهای خوبی كه تو امر می كنی تمرد نكنند؛ اگر چنین بود «فَبایِعْهُنَّ » [پس با آنها بیعت كن ] «وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اَللّهَ » و برای آنها از خدای متعال استغفار كن، طلب مغفرت كن «إِنَّ اَللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ » .

[1] . هند زن عجیبی است، خیلی زن زبانداری است و زن خبیثه ای هم هست و این همان كسی است كه در اُحد با یك عده زنهایی شركت كرده بود و اینها مردان كافر را تشجیع می كردند در جنگیدن. یك اشعار تصنیف مانندی هم بود كه آن تصنیفها را می خواندند و كف می زدند و دف می زدند:
نحن بناتُ طارق
نمشی علی النمارق
ان تُقبلوا نعانق
أو تُدبروا نفارق
[ما دختران طارقیم، روی فرشهای گرانبها] راه می رویم، اگر شما بجنگید بعد می توانید با ما هماغوش باشید ولی اگر فرار كنید از شما جدا می شویم؛ و این زنها را تشویق می كرد؛ و كینه ی پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و حمزه را هم به شدت در دلش داشت، چون پدر و [برادر] و عمویش در جنگ بدر كشته شده بودند؛ [برادرش ] به دست امیرالمؤمنین، پدرش به دست عبیدةبن الحارث و عمویش به دست [حمزه. ]
[2] . اسراء / 31.
[3] . نساء / 59.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است