اَلْمُلْكُ *» صاحبْ اقتدار علی الاطلاق. در جلسه ی پیش توضیحات دادیم. «
اَلْقُدُّوسُ *» .
عرض كردیم هر جا كه سخن از اقتدار مطلق بیاید، از باب اینكه در انسانها همیشه
اذهان چنین تجربه ای نشان داده است [كه قدرت توأم با ظلم است، ] در غیر انسان
هم احیاناً بشر آن را توسعه می دهد. امروز می گویند قدرت آنارشیست است یعنی
هر جا كه قدرت پیدا شود استبداد و زورگویی و بی حسابی و ظلم و تجاوز وجود
دارد. برای اینكه این توهّم نشود كه این ملِكِ مطلق و صاحبْ اقتدارِ مطلق به دلیل
اینكه صاحبْ اقتدار مطلق است و در مقابل اقتدار او اصلاً اقتداری در عالم وجود
ندارد، خدایی كه اقتدار مطلق است و هیچ ترمزی ندارد پس هر كاری كرد كرد (ظلم
و ستم) ، لذا می فرماید ولی او در مرتبه ی ذات خودش منزّه است، متعالی است. «ترمز
ندارد» یعنی معنی ندارد كه قدرتی از خارج- العیاذ بالله- بیاید جلو او را بگیرد ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 192
ذات او از كار زشت و پست ابا دارد؛ خود ذاتش متعالی است از اینكه ظلم كند، بخل
بورزد، امساك كند؛ ذاتش از هر چه كه نقص است ابا دارد؛ یعنی خودِ او، آن علوّش
و آن نزاهتش و آن قدّوسیّتش از چنین كاری ابا دارد. پس ملكِ صاحبْ اقتدار
مطلقی است كه در عین حال قدّوس است، منزّه است از آنچه شما در باره ی صاحب
اقتدارها تصور می كنید و آن را لازمه ی قدرت می دانید. نه، آن، لازمه ی قدرت است در
بشر، آنهم بشرهای عادی، نه در ذات پروردگار.