در
کتابخانه
بازدید : 2837192تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand تفسیر سوره ی حشر (1) تفسیر سوره ی حشر (1)
Expand تفسیر سوره ی حشر (2) تفسیر سوره ی حشر (2)
Expand تفسیر سوره ی حشر (3) تفسیر سوره ی حشر (3)
Collapse تفسیر سوره ی حشر (4) تفسیر سوره ی حشر (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اَلْمُصَوِّرُ» صورت بخش، نقش بخش. اگر یكدفعه بیایند عالم را خراب كنند و به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 199
حالت اول برگردانند، درست مثل این است كه بیایند نخهای یك قالی را- با آن همه نقش و نگاری كه دارد- از یكدیگر باز كنند، بعد تاب نخها را هم باز كنند و آن را تبدیل كنند به پشم اولیه. اصل این قالی چیست؟ یك ماده ی بیرنگ بی نقش. خدا علاوه بر اینكه آفریننده ی آن ماده (ماده ی عالم) است، نقش و صورت می دهد. آن ذره ای كه مبدأ خلقت یك انسان مثلاً می شود نه قلب دارد، نه مغز، نه استخوان، نه خون و نه گوشت، ولی «هُوَ اَلَّذِی یُصَوِّرُكُمْ فِی اَلْأَرْحامِ» [1] خداست كه در رحِم به آن صورت می بخشد. علمای جنین شناسی به شكل عجیبی نقل می كنند كه وقتی از نطفه ی مرد و تخمك زن یك سلول واحد به وجود می آید، به سرعت شروع می كند به تكثیر به صورت یكنواخت، یعنی تغذّی و رشد می كند و بزرگ می شود. همین كه به یك حدی رسید كم كم خودش دوتا می شود. هر یك از اینها باز به سرعت تغذّی می كند و دوتا می شود، می شوند چهارتا، چهارتا می شود هشت تا، هشت تا می شود شانزده تا؛ همین طور به سرعت فقط رشد كمّی پیدا می كند. به یك مرحله كه می رسد ناگهان یك وضع كیفی پیدا می شود. یك وقت مثلاً می بینید خطی در وسط آنها پیدا شد؛ چیست؟ مثلاً سلسله اعصاب می خواهد درست بشود. نقطه ای در فلان جا درست شد؛ چیست؟ تقسیم كار می شود. بعد ناگاه یك عده سلولها كه همه مشابه و مانند یكدیگر بوده اند تغییر شغل و تغییر صفت و تغییر خصوصیات می دهند، می شوند مثلاً سلولهایی كه باید سلسله اعصاب را تشكیل بدهند؛ بعد این سلولها یك حالت مصونیتی پیدا می كنند كه تا آخر عمر هستند (عجیب این است! ) و اما آن سلولهای دیگر سلولهایی است كه باید بیایند و بروند، بخشی از آنها قلب را تشكیل بدهند، بخش دیگر استخوان را و بخش دیگر گوشت را. كم كم نقشها پیدا می شود.

بعد كار می رسد به آنجا كه در اندام همین بچه میلیونها رگ مویین به وجود می آید.

«مویین» یعنی به اندازه ی مو، اما چون ما از مو باریكتر نداریم می گوییم به اندازه ی مو؛ در حالی كه اگر هزارتایشان را به همدیگر بتابند به اندازه ی یك مو نمی شود؛ و تازه همه ی اینها با آن نازكی كه به چشم نمی آید كانالهای ارتباطی هستند. بدیهی است كه اینها نمی تواند حساب نشده باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 200
چشم انسان را در نظر بگیریم. این ماده ی بی شكل اوّلی تا به صورت چشم در می آید چقدر صورت پیدا می شود؟ ! اگر صورت مثل صورت روی دیوار بود می گفتیم یك خط از این طرف كشیدند این شد كلّه، بعد شد گردن، بعد پا، این شد صورت انسان؛ این چیز ساده ای است. اما در «صورتی» كه ما می گوییم صحبت این حرفها نیست.
چند سال پیش آلمانیها نمایشگاهی در ایران دایر كرده بودند كه آخرین مظهر صنعت جدید بود. شخصی می گفت رفته بودیم و با مسؤول آن صحبت می كردیم؛ او می گفت اگر قرار باشد كارخانه ای ساخته شود كه بتواند به اندازه ی فقط كلیه انسان كار انجام بدهد كارخانه ای باید ساخته شود برابر همه ی سطح تهران (تازه خودكار نیست) .
«هُوَ اَللّهُ اَلْخالِقُ اَلْبارِئُ اَلْمُصَوِّرُ» تقدیر و اندازه گیری از او، ایجاد از او، صورت بخشی از او. بعد «لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنی » هر چه اسماء حسنی است از آنِ اوست، هر چه صفت كمالیه به نحو اكمل است منحصراً از آنِ اوست. وقتی می گوید «منحصراً از آن اوست» یعنی هر چه هم در دیگران است جلوه ای است از آنچه كه مال اوست؛ دیگران هم اسمِ اسمِ او هستند.
«یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ » . سوره از «سَبَّحَ » شروع شد و به «یُسَبِّحُ » ختم می شود. «یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ » او را تسبیح و تقدیس می كنند، به قدّوسیت می خوانند [هر چه در آسمانها و زمین است. ] (در اول سوره ی حدید گفتیم تسبیح به نحو اكمل ملازم است با تحمید؛ یعنی از هر نقص منزه دانستن ملازم است با او را به هر كمالی متصف كردن. ) هر چه در آسمانها و زمین است، تمام ذرات زمین و آسمان مسبّح ذات پروردگار هستند؛ حال به چه معنا ذات پروردگار را تسبیح می كنند، مكرر در باره ی آن بحث كرده ایم.
«وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَكِیمُ *» اوست عزیز حكیم. «عزیز» اگر به معنای همان غالب قاهر باشد، وقتی كه با حكیم توأم می شود نظیر آنجاست كه «مَلِك» با «قدّوس» توأم می شود؛ یعنی یك وقت عزتی است كه حكمت ندارد، فقط عزت است؛ این، هرج و مرج و گزافه كاری از آب درمی آید؛ یعنی اگر قدرت و عزت از حكمت جدا شود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 201
هرج و مرج و گزاف كاری از آب درمی آید. ولی خدای متعال آن عزت علی الاطلاق و آن عزیز علی الاطلاق است كه در همان حال حكیم علی الاطلاق است: «وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَكِیمُ *» اوست عزیز حكیم. و صلّی اللّه علی محمد و اله الطاهرین.
باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . . خدایا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان، قلبهای ما را مركز تجلّی انوار قرآن قرار بده، ما را به معرفت خودت و اسماء حسنای خودت آشنا بفرما، انوار محبت و معرفت خودت را در قلبهای ما بتابان. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 202
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 203

[1] . آل عمران/ 6.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است