وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ » دو بهشتْ نازلتر از اینها هم وجود دارد. آنجا داشت: «
وَ لِمَنْ خافَ
مَقامَ رَبِّهِ » . مفسرین گفته اند- و درست گفته اند- در آنجا چه بهشت روحانی اش و
چه بهشت جسمانی اش مال «
لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ » بود، یعنی اهل اخلاص، كسانی كه
خدا را به هیبت و عظمت شناخته اند؛ ولی در پایین تر و كمتر از اینها هم دو بهشتی
هست اما برای افرادی كه از اینها كمتر هستند؛ و گفته اند منظور افرادی است كه
عبادتشان برای بهشت یا برای فرار از جهنم بوده است. «
مُدْهامَّتانِ » دو بهشتی
سرسبز. اینجا سخن از سرسبزی است. «
فِیهِما عَیْنانِ نَضّاخَتانِ » . در آنجا سخن از دو
چشمه ی جاری بود، اینجا هم سخن از دو چشمه ی دیگر، ولی اینجا تعبیر «
نَضّاخَتانِ »
دارد یعنی جوشش زن، فوّاره زن. اما اینجا هم توصیف نمی كند كه این چشمه ها
چگونه چشمه هایی است. «
فِیهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ » . آنجا داشتیم: «
فِیهِما مِنْ كُلِّ
فاكِهَةٍ زَوْجانِ » در آن دو بهشتِ اهل اخلاص از هر میوه ای دو نوعش وجود دارد. در
این دو بهشتِ درجه ی پایین تر میوه ای است و نخلی و اناری، درخت میوه و درخت
نخل و درخت انار.
«
فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ » و در آن بهشتها هم زنانی كه خیر و نیكو هستند [وجود
دارند، ] زنان نیكو خصال و نیكو صورت، یعنی نیكو سیرت و نیكو صورت. خیر،
حُسن معنوی را می گویند و حُسن، حسن صوری را. «
خَیْراتٌ حِسانٌ » یعنی زنانی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 82
هم از نظر روحی و معنوی خیرند و هم از نظر زیبایی؛ پس می شود نیكو سیرت و
نیكو صورت؛ هر دو وجود دارد. بعضی مفسرین گفته اند كه اینجا اشاره به زنان
دنیاست نه حورالعین ها؛ زنانی از نوع انسان كه اهل بهشت و اهل سعادت هستند.
علاوه بر اینها باز «
حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی اَلْخِیامِ » حورالعین هایی كه منحصراً در
خیمه هایی هستند. همان مفهوم «
قاصِراتُ اَلطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ » را با
تعبیر دیگر گفته است، یعنی «نه هرجایی» . این «
حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی اَلْخِیامِ » باز مفهوم
«نه هرجایی» را می دهد. همان كلمه ی «
لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ » تكرار شده.
معلوم است كه قرآن به جنبه ی طهارت و عفاف و پاكی خیلی عنایت دارد یعنی این را
برای بشر یك ارزش اصیل می داند.
«
مُتَّكِئِینَ عَلی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ » . در باره ی آنها هم داشتیم: «
مُتَّكِئِینَ عَلی
فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی اَلْجَنَّتَیْنِ دانٍ » . در باره ی اینها داریم: «
مُتَّكِئِینَ » تكیه زن ها
هستند «
عَلی رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ » بر متّكاهای سبز و بر بساطهای بسیار
قیمتی و بسیار نیك «
فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ » پس چه نعمتی را شما می توانید
تكذیب كنید؟
در آخر دومرتبه می فرماید: «
تَبارَكَ اِسْمُ رَبِّكَ ذِی اَلْجَلالِ وَ اَلْإِكْرامِ » مبارك است
و پربركت است نام پروردگارت، آن نام پرجلال و صاحب جلالت و صاحب اكرام،
كه می گویند اشاره به همان نام «الرحمن» است كه سوره با آن شروع شده است.
سوره با كلمه «الرحمن» شروع شد و با توصیف «الرحمن» با جمله ی «
تَبارَكَ اِسْمُ رَبِّكَ
ذِی اَلْجَلالِ وَ اَلْإِكْرامِ » خاتمه پیدا می كند، اشاره به اینكه آنچه كه در عالم به وجود آمده
است از اولِ عالم تا آخر عالم، دنیا و آخرت، تمام اینها به اسم «رحمن» به وجود
آمده است. می گویند: «ظَهَرَ الْوُجودُ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» . اصلاً «رحمن» یعنی
رحمت عامه ی پروردگار، یعنی خلقت، اساس خلقت. رحمن یعنی خدای خالق،
یعنی خدای خالقی كه خلقتش بر اساس رحمت و جود و رساندن فیض است و هر
موجودی آن فیضی را كه لایق است [دریافت می كند. ] ما اگر بگوییم «خدا خالق
است» یك معنا و مفهوم را گفته ایم یعنی همین مقدار فهمانده ایم كه خداوند ایجاد
كننده ی اشیاء است، ولی آیا این ایجاد بر اساس فیض و رحمت است یا بر اساس
دیگری، این را دیگر كلمه ی «خالق» نمی فهماند؛ ولی وقتی كه می گوییم «رحمن»
یعنی افاضه كننده ی جود و رحمت خودش. وقتی می گوییم «رحمن» یعنی سراسرِ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 83
خلقت مساوی است با سراسرْ رحمت، و حتی آنجایی هم كه عذاب هست، خود
عذاب از یك جنبه ی دیگر- لااقل از این جنبه كه ما نظام كل را در نظر بگیریم، در
نظام كل- باز نوعی رحمت است. می گوید: «
تَبارَكَ اِسْمُ رَبِّكَ ذِی اَلْجَلالِ وَ اَلْإِكْرامِ »
مبارك باد، افزون باد آن نام پروردگارت، آن نامی كه صاحب جلال و اكرام است.
گفتیم «جلال»
[1] یعنی اجلُّ شأناً است، منزه از نقص است؛ به اصطلاح صفت سلبی
[است. ] «اكرام»
[2] یعنی پر از كرامت است، پر از جمال است. «
ذِی اَلْجَلالِ وَ اَلْإِكْرامِ »
صاحب جلال و جمال بودن، یعنی از نقصها منزه بودن و به كمالها متصف بودن، كه
جمع میان صفات سلبیه و صفات ثبوتیه هر دو در این جمله شده است. و صلّی اللّه
علی محمد و اله الطاهرین.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 84
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 85
[1] . [مقصود «ذی الجلال» است. ]
[2] . [مقصود «ذی الاكرام» است. ]