در
کتابخانه
بازدید : 2837161تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خیلی تعبیر لطیف و عجیبی است: گیاه و درخت هم خدا را سجده می كنند. یعنی چه گیاه خدا را سجده می كند؟ گیاه همین عمل روییدنش سجده ی خداست، نه اینكه مقصود این است كه درخت مثلاً شبها كه مردم به خواب می روند سرش را كج می كند و روی زمین می گذارد. سجده ی او چیز دیگری است، اطاعت است: در مقابل امر پروردگار خود خاضع هستند. «ثُمَّ اِسْتَوی إِلَی اَلسَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ» [1] آن وقت كه استوا پیدا كرد [به آسمان، ] یعنی سماء و آسمان و این جوّ فوق را تحت تسلط خود قرار داد در حالی كه او دود بود یعنی گاز بود، در وقتی كه او به صورت یك گاز بود؛ خدا به این عِلویّات و به زمین گفت بیایید (یعنی دستوری كه من می دهم اطاعت كنید) ، گفتند آمدیم در حالی كه مطیع هستیم. معلوم است كه آنجا سخن لفظ [2] نیست، جواب لفظ [3] هم نیست؛ بلكه امر پروردگار و قانون الهی را كه بدون تخلف عمل می كنند، آن اطاعت آنهاست. آنجا به تعبیر «طائِعِینَ » آمده است، اینجا به تعبیر «یَسْجُدانِ » .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 37
فارابی، همین فیلسوف معروف اسلامی خود ما- كه این روزها خیلی صحبتش بود و هزار و صدمین سالش را جلسه می گرفتند- در كتاب فصوص الحكم خودش تعبیر خیلی زیبایی دارد، می گوید: «صَلَّتِ السَّماءُ بِدَوَرانِها وَالْاَرْضُ بِرَجَجانِها وَالْماءُ بِسَیَلانِهِ وَ الْمَطَرُ بِهَطَلانِهِ» آسمان با حركت خودش دارد نمازش را می خواند و زمین با جنبش خودش نمازش را می خواند، آب با جریان خودش عمل نمازش را انجام می دهد و باران با آن ریزش خودش نمازش را دارد انجام می دهد. در این زمینه، مولوی شعرهای بسیار خوبی دارد:
معنی اللّه گفت آن سیبویه
یولهون فی الحوائج هم لدیه
بعد ذكر می كند كه تمام ذرات عالم چگونه به درگاه الهی نیاز می برند و نماز می خوانند و نماز هر موجودی متناسب با مرتبه ی وجود خودش است؛ نماز هر موجود یعنی وظیفه خود را انجام دادن و مطیع امر الهی بودن. آنها مطیع تكوینی هستند و انسان باید این اطاعت را انتخاب كند؛ چون باید انتخاب كند گاهی هم عصیان و تمرّد می كند. ای انسان! گیاه و درخت اطاعت پروردگارشان را می كنند، سجده ی پروردگارشان را انجام می دهند (این، زمینه ی «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ *» است) پس تو چرا نه؟
«وَ اَلسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ اَلْمِیزانَ » و سماء را بلند كرد، یا او را در مقام بلند آفرید، و مقیاس و میزان بر نهاد. سماء- همیشه گفته ایم- از «سموّ» است كه به معنی عِلْو است؛ یعنی این عِلْویّات. ممكن است مقصود همین علویات جسمانی باشد، یعنی آنها را بلند در بالای سر شما آفرید؛ و چون در قرآن سماء غالباً به امر معنوی گفته می شود، به عالَم معنا هم اطلاق می گردد. «وَ هُوَ اَلْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ» [4] یا اگر گفته می شود «اللّهُ- مثلاً- فِی السَّماءِ» [مقصود از «سماء» همین عِلویات جسمانی نیست. ] «وَ وَضَعَ اَلْمِیزانَ » . میزان یعنی آلت سنجش: و آلت سنجش نهاد (قرار داد) .

در آیات پیش صحبت از حساب بود (اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ بِحُسْبانٍ ) كه در كار عالم حسابی هست. بسیار خوب، در كار عالم حسابی هست، ولی آیا ما انسانها آلتِ به دست آوردن حساب را هم داریم یا نداریم؟ ممكن است خیلی حسابها باشد ولی ما راهی برای كشف آن حسابها نداشته باشیم. مثلاً در اَثقال یعنی در سنگینیها ممكن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 38
است كه انسان قبلاً بداند كه این وزنها با یكدیگر تفاوتی دارد، حسابی در كار است، برابریها و نابرابریهایی در كار است، ولی وقتی كه ترازویی در كار نباشد، ابزاری در كار نباشد، از كجا من بتوانم بفهمم كه آیا این دو وزنه برابر یكدیگر هستند یا یكی بیشتر است یكی كمتر؟ ولی وقتی كه یك ابزار هم وجود دارد، من، هم می دانم حسابی در كار است، هم وسیله دارم برای اینكه این حساب را كشف كنم و به دست بیاورم.

[1] . فصّلت/11.
[2] . [یعنی سخنی كه از نوع لفظ باشد. ]
[3] . [یعنی جوابی كه از نوع لفظ باشد. ]
[4] . انعام/18.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است