در
کتابخانه
بازدید : 2837040تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ بِحُسْبانٍ » . از اینجا این مطلب شروع می شود كه در كار عالم حساب و نظم برقرار است، چیزی بی حساب و بی قاعده وجود ندارد. در زبان عربی یك «حِسبان» داریم و یك «حُسبان» كه این هر دو مصدر هستند، و دو فعل داریم یكی «حَسِبَ» و دیگری «حَسَبَ» . «حَسِبَ» مصدرش «حِسبان» است و «حَسَبَ» مصدرش «حُسبان» . «حَسِبَ» یعنی گمان كرد، «حِسبان» یعنی گمان كردن. ولی «حَسَبَ» یعنی حساب كرد. «حَسَبَ حُسباناً» یعنی حساب كرد حساب كردنی.

می فرماید: «اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ بِحُسْبانٍ » خورشید و ماه با حسابی موجود هستند یعنی در كار اینها حساب و نظم معین هست، در حركاتی كه اینها دارند حساب و نظمی در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 35
كار است. در حركت وضعی و حركت انتقالی كه هر یك از این ذرات آسمانی بلكه كهكشانها صدها جور حركت دارند- و در همه چیزشان- حساب است، تصادفات و بی نظمی در كار عالم وجود ندارد. چرا این را می گوید؟ بعد خواهیم گفت، برای اینكه به انسان بگوید: ای انسان! سر را تسلیم حساب كن، خیال نكن در كار عالم حسابی نیست (أَلاّ تَطْغَوْا فِی اَلْمِیزانِ. `وَ أَقِیمُوا اَلْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا اَلْمِیزانَ) [1].
«
وَ اَلنَّجْمُ وَ اَلشَّجَرُ یَسْجُدانِ » . «نجم» معنی معروفش ستاره است ولی به گیاه هم اطلاق می شود. عرب وقتی می گوید «نجم» یعنی رویید، از زمین پیدا شد. گیاه كه از زمین می روید، به آن هم «نجم» می گویند كما اینكه به ستاره هم به اعتبار اینكه طلوع می كند «نجم» می گویند؛ یعنی این كه عرب به ستاره نجم می گوید به اعتبار این است كه از دیده ی انسان مخفی است بعد طلوع می كند. به گیاه هم از آن جهت «نجم» می گویند كه مخفی است یعنی از زمین پیدا نیست، تخمش در زمین است و خودش نیست، بعد از زمین سر می زند و بر می آید. قرآن می گوید نجم و درخت هم خدای خود را سجده می كنند، ساجد خدای خود هستند.
اینجا مقصود از «نجم» چیست؟ بعضی چون «نجم» بعد از «شمس» 72و «قمر» آمده است گفته اند پس شمس و قمر در حسابی هستند و نجم و شجر در سجده؛ و مقصود از نجم ستاره است. ولی اكثریت در اینجا گفته اند به دلیل این كه [این مطلب ] با واو عاطفه هم [آمده است مقصود از «نجم» ستاره نیست. ] آنجا [فرمود: ] «اَلرَّحْمنُ. `عَلَّمَ اَلْقُرْآنَ. `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ. `عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ. `اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» . واو نیاورده؛ به اینجا كه رسیده فرموده: «وَ اَلنَّجْمُ وَ اَلشَّجَرُ یَسْجُدانِ » برای اینكه در اینجا خواسته یك مطلب جدید بگوید.
علامت گذاری و نقطه گذاری در رسم الخطها یك امر جدید است و در قدیم معمول نبود و همیشه با واو عاطفه عمل می كردند. ولی ویرگول كه امروز در نوشته ها آمده جای بسیاری از واوها را گرفته است. در قرآن خود نظم قرآن گاهی این واوها را برمی دارد یعنی همان حالت تعدید (به اصطلاحی كه مفسرین هم گفته اند؛ می گویند سنّةالتعدید، منهاج التعدید) یعنی حالت برشمردن را دارد. انسان فقط در وقتی كه می خواهد چیزی را بشمارد واو را می اندازد. مثلاً كسی با شما مشورت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 36
می كند، می گوید من چه كسی را به این مجلس دعوت كنم؟ شما می گویید: آقای حسن آقا، آقای احمد آقا، آقای علی آقا. دیگر نمی گویید «و آقای احمد آقا و آقای علی آقا» . در حالی كه انسان می خواهد بشمارد، این واو دیگر لازم نیست، واو را برمی دارد. قرآن خودش قبل از اینكه این چیزها بیاید، این كار را می كند یعنی مانند تعدید عمل می كند و واو را برمی دارد. نفرمود: «اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْ انَ وَ خَلَقَ الْاِنْسانَ وَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» ؛ اینها را بدون واو ذكر كرد مگر آنجایی كه سیاق دارد تغییر می كند: «وَ اَلنَّجْمُ وَ اَلشَّجَرُ یَسْجُدانِ » . مفسرین- شاید اغلبشان- گفته اند كه مقصود از «نجم» در اینجا همان گیاه است به قرینه ی «شجر» و به قرینه ی «یَسْجُدانِ» نه ستاره به قرینه ی «شمس» و «قمر» ، چون مطلب دیگری می خواهد بگوید. اگر اینجا باز مقصود مثلاً همان «بِحُسْبانٍ » می بود می گفتیم نجم هم ستاره است، ولی اینجا چیز دیگری می گوید: «وَ اَلنَّجْمُ وَ اَلشَّجَرُ یَسْجُدانِ » .

[1] . الرحمن/8 و9.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است