در
کتابخانه
بازدید : 2837050تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الرحمن</span>تفسیر سوره ی الرحمن
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی واقعه</span>تفسیر سوره ی واقعه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حدید</span>تفسیر سوره ی حدید
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی حشر</span>تفسیر سوره ی حشر
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی ممتحنه</span>تفسیر سوره ی ممتحنه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ » بعد از خلقت انسان نعمت بیان را برای انسان [ذكر] می كند. «بیان» یعنی ظاهر كردن، كه در اینجا مقصود همان سخن گفتن است. با زبان، انسان مكنونات ضمیر خودش را، امور پنهانی كه در ضمیرش هست، برای دیگران آشكار می كند و آن دیگران برای او آشكار می كنند. در سوره ی «اقرأ» هم سخن از خلقت و تعلیم بود (عَلَّمَ اَلْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ ) با این تفاوت كه اینجا سخن از تعلیم قرآن است و آنجا خصوص قرآن یاد نشده است. در آنجا یك تعلیم بالخصوص ذكر شده بود، تعلیم نوشتن (عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ) ، در اینجا هم بعد از تعلیم قرآن یك تعلیم بالخصوص یادآوری شده است، تعلیم سخن گفتن.
شاید ما تاكنون به این نكته توجه نكرده ایم كه اینكه انسان با حیوانها متفاوت است و این همه فاصله دارد به موجب همان استعدادی است كه در انسان برای گفتن و نوشتن هست، یعنی اگر همین یك استعداد را از انسان بگیریم انسان با حیوانات فرق نمی كند.
فلاسفه از قدیم تعبیر خیلی خوبی انتخاب كرده اند گو اینكه بعضی شاید نكته اش را درست در نمی یابند. وقتی می خواهند انسان را تعریف كنند، به «حیوان ناطق» تعریف می كنند، حیوان سخنگو، با اینكه به قول خودشان می خواهند جنس و فصل را بیان كرده باشند. بعد این سؤال برای افراد مطرح می شود كه «سخنگویی»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 32
مگر چه اهمیتی برای انسان دارد كه ما آن را به جای فصل انسان بگیریم یعنی به جای «جزء ذات» و «ذاتی» انسان بشماریم؟ سخن گفتن برای انسان یك عمل است؛ مثل خندیدن. همین طور كه خندیدن از مختصات انسان است سخن گفتن هم از مختصات انسان است و برعكس. شاید مثلاً پهن ناخن بودن هم از مختصات انسان باشد. پس این چیست كه در باب انسان گفته اند؟ بعضی گفتند- و حرفشان درست است- كه معنی نطق در اینجا سخن گفتن نیست، ادراك كلیات است؛ یعنی حیوان احساس می كند، درك می كند ولی جزئیها یعنی فرد را درك می كند. در ذهن حیوان فقط فرد وجود دارد؛ مثلاً صاحب خودش را می شناسد، آن انسان دیگر را می شناسد؛ آن خانه را می شناسد، آن خانه ی دیگر را می شناسد، صد خانه را ممكن است بشناسد ولی از همه ی اینها نمی تواند یك معنی كلی بسازد و با آن كلیات در ذهن خودش قانون تشكیل بدهد. انسان ادراك معانی و مفاهیم كلی می كند. این درست، ولی چرا ادراك كلیات را با لفظ «ادراك كلیات» نگفته اند، با لفظ «سخنگو» گفته اند؟ به خاطر ارتباط قطعی ای كه میان ایندو هست؛ یعنی انسان اگر مدرك «كلی» نمی بود سخنگو هم نمی بود. سخن گفتن فقط این [حالت ظاهری ] نیست، طوطی هم ممكن است چهار كلمه ای حرف بزند. یك معنی را كه انسان احساس می كند، [اگر فقط بتواند لفظ آن معنی را بگوید، ] فرض كنید كه انسان پدر خودش را می بیند، بعد فقط بتواند لفظ «پدر» را بگوید، این سخن گفتن نیست. سخن گفتن، با ارتباط دادن و نسبت برقرار كردن میان معانی و مفاهیم و دیده هاست؛ می گوییم این ایستاده است، آن نشسته است. «است» و «نیست» وقتی كه آمد، «هست» و «نیست» اگر آمد، هست و نیست «جزئی» ندارد، همیشه در ذهن انسان «كلی» است. اگر انسان استعداد ادراك كلیات را نمی داشت نمی توانست حرف بزند. انسان كه حرف می زند نه از باب این است كه جهازات جسمانی انسان با حیوان فرق می كند، یعنی زبان انسان را بر خلاف حیوان طوری ساخته اند كه بتواند حرف بزند. به زبان مربوط نیست، به جسم مربوط نیست، به روح مربوط است. این زبان و دهان و مخارجی كه انسان دارد حیوان هم عیناً اینها را دارد ولی حیوان كه نمی تواند حرف بزند به دلیل این است كه ادراكش برای سخن گفتن كافی نیست. پس منشأ و ریشه ی سخن گفتن آن استعداد فطری انسان در ادراك كلیات است.
حال، این كه در قرآن می فرماید: «عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ َ» خدا به انسان بیان را، ظاهر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 33
كردن مكنونات ما فی الضمیر خود را آموخت، بعضی مفسرین گفته اند مقصود این است كه لغات را خدا وضع كرده است یعنی مشكل انسان فقط این بوده كه می بایست لغت برایش وضع می شد، خدا قبلاً آمده به وسیله ی انبیاء لغات را وضع كرده است. مثلاً لغت عربی، لغت عبری، لغت فارسی، لغت تركی را به وسیله ی پیغمبران وضع كرده و در اختیار انسانها قرار داده است؛ این معنی «عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ َ» است، یعنی خدا واضع لغات است. (بعد نظریه ای هم در علم لغت شناسی در قدیم پیدا شده بود كه اصلاً واضع لغت خداست به دلیل عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ . ) البته این نظر را بعضی گفته اند ولی نه بعضی كه قابل اعتنا باشند.
دیگران گفته اند اولاً معنی «عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ » «عَلَّمَهُ اللُّغَةَ» نیست. صحبت در لغت نیست. اگر سخن از لغت می بود باز یك حرفی بود. صحبت از سخن گفتن و بیان كردن و استعدادِ بیان كردن مكنونات خود است. این همان استعدادی است كه انسان در ادراك كلیات دارد. پس «خدا به انسان بیان را تعلیم كرده» یعنی در فطرت انسان آن استعداد را نهاده است كه بعد منشأ می شود برای بیان كردن.
این دو نعمت در این دو سوره ذكر شده است، یعنی نعمت بیان كه در سوره ی رحمن آمده و نعمت قلم كه در سوره ی علق آمده، و دیدیم این هر دو سوره خیلی به یكدیگر نزدیكند. در مجموع [در این دو سوره ] با تفاوتهایی در پس و پیش بودن و برخی نكات دیگر، سخن از خلقت انسان و از تعلیم انسان به طور عموم است و سخن از تعلیم بیان است در سوره ی رحمن و از تعلیم قلم است در سوره ی علق. در سوره ی علق اهمیت مطلب از این جهت است كه اولین سوره ای است كه بر پیغمبر نازل شده یعنی دیباچه ی قرآن است كه ببینیم قرآن در اولین آیاتی كه بر قلب پیغمبر نازل می كند چه مطالبی را طرح می كند. خلقت را طرح كرده، تعلیم را طرح كرده، قلم را طرح كرده. در سوره ی رحمن [اهمیت مطلب ] ازجهت دیگر [است و آن این ] كه تمام سوره در مقام ذكر نعمتهاست، [ببینیم ] از چه نعمتی شروع كرده است. باز اینجا می بینیم صحبت تعلیم و خلقت و بیان است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است