در
کتابخانه
بازدید : 2836054تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
«كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ» قوم ثمود هم این انذارها را تكذیب كردند و دروغ و بی اساس پنداشتند «فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» گفتند عجب! ما پیرو كسی بشویم كه مانند ما یك بشر است؟ این خیلی گمراهی و اشتباه است كه انسان از یك بشر پیروی كند. در این صورت ما در سعیرها و بدبختیها خواهیم بود. اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 742
قرار بود خدا پیام آوری بفرستد غیر بشر می فرستاد كه افضل از بشر باشد. تازه اگر بشر باشد چرا این؟ چرا بر من نازل نشود؟ چرا بر این نازل بشود؟ «أَ أُلْقِیَ اَلذِّكْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ» آیا ذكر الهی و وحی الهی از میان همه ی ما بر این فرود آمد؟ خیر، او یك دروغگوی طمعكار است و این را وسیله قرار داده برای مطامع خودش.
روایتی هست كه در كتب فارسی مثل منتهی الآمال هم نقل كرده اند كه روزی متوكل حضرت [جواد] علیه السلام را احضار كرده بود و گویا ایشان سوار قاطر بودند و می رفتند به دربار متوكل. جمعیت در بیرونِ در خیلی زیاد بود و غوغایی بود. وقتی كه حضرت از دور پیدا شدند به موجب آن احترام و مهابتی كه برای حضرت بود مردم كوچه دادند و حضرت آمدند و رد می شدند. راوی می گوید آن شخصی كه نقل كرده گفت: من نگاه كردم دیدم او خیلی با وقار و همین طور سرش را پایین انداخته [و می آید. ] برای دیگران باید با زور شلاق راه باز كنند ولی برای او مردم به احترام راه را باز می كنند. با خودم گفتم كه این شیعه همین را می گویند امام است و دارای چنین مقاماتی است؟ چه فرق می كند، این هم بشری است مانند ما؛ فرقش با ما چیست؟ گفت تا این را با خود گفتم یك وقت رویش را برگرداند به طرف من و گفت: «فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» . بعد به دنبال آن یك خاطره ی دیگر در ذهنم پیدا شد. تا این خاطره ی دیگر پیدا شد فوراً فرمود: «أَ أُلْقِیَ اَلذِّكْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ» . فهمیدم نه، امام یعنی همین [1].
«سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ اَلْكَذّابُ اَلْأَشِرُ» فردا خواهند فهمید كه كذّاب اشر كیست، دروغگوی طمعكار كه طمعش او را به دروغگویی وا می دارد كیست؟ یعنی شمایید كه این دروغ را به خاطر مطامع دنیوی می گویید. «إِنّا مُرْسِلُوا اَلنّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اِصْطَبِرْ» ما فرستنده ی آن شتر هستیم به عنوان یك امتحان، حالا منتظر آنها باش و ببین چه می كنند (یعنی به آن پیغمبر چنین گفتیم) . «وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ اَلْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» و به آنها خبر بده كه آب باید قسمت بشود، امتحان الهی است، چیزی غیر از امتحان نیست، قسمتی از آن آب به آنها تعلق دارد و قسمتی به این حیوان.

گفتند عجب! چه مزاحمی برای ما پیدا شده! عجب مزاحمی! (با توجه به اینكه این حیوان با اعجاز الهی به وجود آمده) یك روز آب مال ما یك روز مال او، یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 743
ساعت مال ما یك ساعت مال او! بیاییم كلك او را بكَنیم كه همه ی آب مال ما باشد:

«فَنادَوْا صاحِبَهُمْ» رفیقشان را (كه مردی بود- بعضی گفته اند- به نام «قیدار» ، یكی از آن جانیها و شَمَردَلهایی كه برای این جور كارها آماده هستند) صدا زدند كه آیا می توانی این كار را بكنی؟ «فَتَعاطی فَعَقَرَ» پس حربه اش را به دست گرفت و این حیوان را كشت، یعنی این معجزه ی باقی در میان مردم را كه گواهی بود بر صدق دعوی پیغمبرشان، به دست خودشان از بین بردند. آن وقت بود كه عذاب الهی نازل شد. باز می گوید: «فَكَیْفَ كانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» عذاب و نذُر من چگونه بود؟ رابطه ی عذاب و نذر چگونه بود؟ چه كردیم؟ «إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً» فقط یك فریاد كافی بود و فرستادیم «فَكانوا كَهَشیمِ الُْمحْتَظِرِ» پشت سر این صیحه وقتی سراغشان می آمدی حالت اینها حالت هشیم محتظر بود. محتظر از ماده ی «حظیره» است و حظیره پناهگاهی است كه گاهی در بیابانها از خس و خاشاك درست می كنند كه از آفتاب مثلاً، مصون بمانند. تمام زندگی اینها تبدیل به یك چنین چیزی شده بود. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» بار دیگر تكرار می شود: ایهاالناس! ما قرآن را برای تنبّه و یادآوری و آگاهی فرستاده ایم، آیا آگاه شونده ای و متنبّه شونده ای هست؟
در ایامی كه اهل بیت علیهم السلام در شام به سر می بردند، آن طور كه تواریخ نوشته اند، اوایل خیلی بر آنها سخت می گرفتند. در خرابه ای زندگی می كردند كه نه مانع گرما بود و نه مانع سرما، یعنی خرابه ای بی سقف، و از هر جهت فوق العاده بر آنها سخت بود ولی طولی نكشید كه خود یزید به اشتباهش از نظر سیاسی پی برد، نه اینكه بگویم توبه كرد، به اشتباهش از نظر سیاسی پی برد كه این كار به ضرر مُلكداری او شد. از آن به بعد دائماً به عبیداللّه زیاد فحش می داد كه خدا لعنت كند پسر زیاد را، من نگفته بودم چنین كن، من به او گفتم برو كلاه بیاور او سر آورد، من دستور قتل حسین بن علی را نداده بودم، او از پیش خود چنین كاری را كرد. این حرف را مكرر می گفت- در صورتی كه دروغ می گفت- برای اینكه خودش را تبرئه كند و این [حادثه ] را به گردن ابن زیاد بیندازد و خودش را از آثار شومی كه در ملكداری اش پیش بینی می كرد مصون بدارد؛ و از جمله كارهایی كه كرد این بود كه وضع اسرا را تغییر داد چون اگر در همان وضع باقی می ماندند می گفتند بسیار خوب، اینجا كه دیگر ابن زیاد نیست، حالا چرا اینچنین می كنی؟ دستور داد كه آنها را در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 744
خانه ای نزدیك خانه ی خودش سكنی بدهند، و امام زین العابدین علیه السلام آزادی داشتند و در كوچه ها و خیابانها رفت و آمد می كردند و بسیاری از روزها حضرت را دعوت می كرد كه با خودش شام یا ناهار بخورند و حتی روزی به حضرت گفت اگر من توبه [كنم پذیرفته است؟ ] [2] و صلّی اللّه علی محمد و اله الطاهرین.
باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . . اللّهم اقض حوائجنا و اكف مهماتنا و اشف مرضانا و عاف احیانا و ارحم موتانا و اَدِّ دیوننا و وسّع فی ارزاقنا و اجعل عاقبة امورنا خیرا و وفّقنا لما تحبّ و ترضی.
خدایا تو را قسم می دهیم به حق محمد و آل محمد دلهای ما را برای اسلام منشرح بفرما، موانع و كدورتها و جهالتها را از قلب ما زایل بگردان.
خدایا مفاسد امور ما را، مفاسد فردی و اجتماعی، خودت به لطف و كرم خودت اصلاح بفرما، ما را شایسته ی اسلام و قرآن قرار بده، قلبهای ما را از محبت پیغمبر و
[ آل پیغمبر لبریز بفرما. ]
[1] . منتهی الآمال، ج 2 / ص 333.
[2] . [چند جمله از پایان این جلسه به دلیل تمام شدن نوار ضبط نشده است و دعای آخر جلسه از جلسات دیگر آورده شده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است