در
کتابخانه
بازدید : 2836482تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال توضیح مطلب. تعبیر قرآن در اینجا تعبیر خاصی است: «حم. `تَنْزِیلُ اَلْكِتابِ مِنَ اَللّهِ اَلْعَزِیزِ اَلْحَكِیمِ » ترجمه اش این است: (حال «حم» هر چه معنایش باشد) ح، م (دو حرف از حروف الفبا) ، فرود آمدن قرآن، فرودآمدن این كتاب از ناحیه ی اللّهِ غالب قاهر حكیم؛ یا: فرود آمدن كتاب است از ناحیه ی خدا، اللّهِ عزیز حكیم. این جمله به حسب ظاهر یك جمله ی تمام نیست. فرود آمدن كتاب است. چی فرود آمدن كتاب است؟ بعضی مفسرین به خیال خودشان برای اینكه توجیهی از این جور آیات كرده باشند این طور می گویند كه كلمه ی «تنزیل» با اینكه مصدر است، به معنی اسم مفعول است؛ تنزیل در اینجا یعنی منزَّل. آنوقت تازه این جور می شود: «منزَّلُ الكتاب من اللّه العزیز الحكیم» . می گویند این اضافه ی صفت به موصوف است و شایع است كه گاهی صفت به موصوف اضافه می شود. تقریرش این می شود: «الكتاب المنزَّل من اللّه العزیز الحكیم» باز یك چیز دیگر را باید در تقدیر بگیریم، بگوییم: این است كتاب نازل شده از ناحیه ی خدای عزیز حكیم. مطلب چند پیچ می خورد. تنزیل كه مصدر است و معنایش فرود آوردن است، می گویند كه این مصدر به معنی اسم مفعول است.

تازه اسم مفعول كه می شود، «منزّل الكتاب» می شود، می گویند اضافه ی صفت به موصوف است، یعنی الكتاب المنزّل، تازه «الكتاب المنزّل» هم كه تعبیر می كنیم باز یك چیزی را باید در تقدیر بگیریم و این جور بگوییم: این، كتابِ فرود آمده از ناحیه ی خدای عزیز حكیم است.
حال چرا؟ این همه تقدیر و توجیه برای چه؟ ! این برای این است كه ما كلام خدا یعنی سخن گفتن خدا با پیغمبر را از نوع سخن گفتن یك انسان با انسان فرض می كنیم. این معنی ندارد كه خدا وقتی می خواهد قرآن را نازل كند به پیغمبر این جور بگوید: این است كتابِ فرود آمده؛ نه، قرآن بر قلب مبارك پیامبر اكرم فرود می آید.

اول كه [می گوید «حم» ] این به منزله ی زنگ اِخبار است به قلب پیامبر اكرم، مثل یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 670
نوع حالت هشدار و بیدارباش و آگاه كن كه: متوجه باش. تشبیه كردیم به كسی كه پشت دستگاه تلگراف نشسته؛ در حالی كه به خود مشغول است و توجهی [به اطراف ] ندارد، یكمرتبه می بیند دستگاه از آن پشت صدا كرد، یك الفبایی را گفت، او تازه متوجه می شود كه باید خبر بگیرد. اول كه می گوید «حم» این دو حرف، حالت اِخبار و اعلام است به پیغمبر اكرم و هشدار دادن به قلب پیغمبر و متمركز كردن [او] برای گرفتن وحی؛ و گفتیم این حرفی كه اخیراً آن مرد مصری در حسابهای خودش به آن رسیده بسیار حرف بجایی است كه در اول هر سوره ای آن حروفی تكرار شده است كه به نسبت از هر حرف دیگری در آن سوره بیشتر آمده ولو با كسرها و اعشاریهای خیلی زیاد؛ یعنی مثلاً سوره ی «یس» واقعاً به نسبت اگر حساب كنیم سوره ی «ی» و «س» است، یعنی سوره ای است كه در آن «ی» و «س» بیشتر آمده منتها با یك حساب ریاضی و دقیقی كه عقل بشر قادر نیست آن را حساب كند. امروز هم تا این ماشینها پیدا نشده بود كسی نمی توانست به این حساب برسد، یعنی اینقدر حسابش دقیق و ریاضی و كسورش زیاد است! حال چه رابطه هایی میان حروف و معانی هست مطلب دیگری است. این یك واقعیتی است كه میان حروف و معانی یك رابطه ای در واقع وجود دارد. این مطلب اگرچه به مرحله ی قطعی و علمی نرسیده ولی به صورت یك فرضیه موجود است. اول كه می گوید «حم» این «حم» پیغمبر را متوجه می كند به اینكه آغاز وحی است و وحی دارد آغاز می شود و هم توجه می دهد كه سوره هم سوره ی «ح» و «م» است.
«تَنْزیلُ الْكِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَكیمِ» . این دیگر تقدیر نمی خواهد كه تنزیلْ [به معنی ] منزَّل است، منزَّل اضافه شده به كتاب، الكتاب المنزّل با هُوَ در تقدیر؛ اینها معنی ندارد. در حالی كه وحی دارد فرود می آید، خودش دارد خودش را بیان می كند: فرود آمدن وحی است، فرود آمدن كتاب است. این خودش مبتدای خودش است و خودش خبر خودش. نظیر این است كه شما از جلوی یك مسجد می گذرید می بینید آنجا نوشته «مسجد نور» . این معنی ندارد كه بگوییم در اینجا یك چیزی در تقدیر است: این مسجد نور است. «این» اش خود همان هیكل مسجد است كه آنجاست. دیگر لازم نیست كسی بیاید بگوید كه «این مسجد نور است» . «این» را در جایی باید گفت كه باید با حرف «این» آن را نشان داد. اما آن جایی كه «مسجد نور» را در كنار خود مسجد نوشته اند وجود عینی مسجد خودش جانشین وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 671
لفظی است. وجود لفظی در جایی لازم است كه وجود عینی مخفی و پنهان است، اما آنجا كه خود وجود عینی در آنجاست [نیازی به وجود لفظی نیست، ] مثل آن كارمند اداری كه در محل كار خود اسم خودش را نوشته، فرض كنید كه «احمد حسینی» .

[نباید گفت كه او] باید بنویسد: «این شخص احمد حسینی است» . [وجود عینی او حكایت ] [1] می كند از وجود لفظی. آنجا كه وحی دارد بر پیغمبر نازل می شود و پیغمبر دارد وحی را لمس می كند مثل آنجاست كه كسی پشت دستگاه تلگراف نشسته و آن دارد همین طور حرف می زند؛ دیگر آنجا لازم نیست [دستگاه ] بگوید: «این بی سیم است، با تو حرف می زند» . بدیهی است كه دارد حرف می زند. آنجا دیگر «این» نمی خواهد. این خودش حرف زدن است؛ خودِ حرف را دارد تلقی می كند. این است كه اینجا دیگر تقدیری نمی خواهد، همان خودش است. «تَنْزیلُ الْكِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَكیمِ» . این تنزیل، خودش همان وجود عینی تنزیل هم هست نه [فقط] وجود لفظی.
كلمه ی «تنزیل» فرود آمدن تدریجی را می گویند، یعنی یك چیزی از یك مقام عالی فوقانی به یك مقام پایین تر بیاید و تدریجاً هم بیاید نه دفعتاً. . . [2] «تَنْزیلُ الْكِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَكیمِ» از مقام ذاتِ اَللّه عزیز غالب حكیم دارد فرو می ریزد. زبان وحی با زبان مكالمه ی دو تا انسان فرق می كند. این تقدیرهایی كه ما می گیریم به قیاس گرفتن با حرف زدن های دو تا انسان است. بنابراین هیچ تقدیری نمی خواهد. انسان وقتی حالت وحی را مجسم كند كه پیغمبر اكرم چگونه [به سوی آن ] كشیده می شد [مطلب برایش روشن می شود. ] آنچنان از درون خودش به سوی وحی كشیده می شد كه در بعضی از اوقاتِ وحی همین طور لَخت می افتاد و در زمستان سرد عرق می كرد. در آن آیه ی قرآن می خوانیم كه «اِنّا سَنُلْقی عَلَیْكَ قَوْلاً ثَقیلاً» [3] ما عن قریب سخن سنگینی به تو القا خواهیم كرد.
بنابراین «حم. تَنْزیلُ الْكِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَكیمِ» این همان خودش فرود آمدن وحی است و بیان كردن اینكه وحی دارد فرود می آید، از یك مقام عالی و بالا؛ اللّهِ عزیز حكیم دارد وحی می ریزد، [وحی دارد] نزول می كند، پایین می آید بر قلب تو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 672
ای پیغمبر. این نكته را مفسرین غالباً گفته اند كه هر جا كه این حروف مقطّعه در قرآن آمده است، پشت سرش به مناسبت، ذكر قرآن و نزول قرآن و وحی شده؛ یعنی این خودش نشان می دهد كه یك رابطه ای هست میان این حروف و بیان خود قرآن. تا می گوید «حم» ، «الم» ، «الر» ، «یس» ، «طه» ، كأنّه [می گوید] ما می خواهیم یك چیزی درباره ی قرآن بگوییم.
«إِنَّ فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ » همانا، تحقیقاً در آسمانها و زمین آیتها و علامتها و اشاره ها برای مؤمنین است.

[1] 1 و 2. [چند ثانیه از بیانات استاد شهید روی نوار ضبط نشده است ] .
[3] 3. مزّمّل / 5.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است