در
کتابخانه
بازدید : 2836268تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه می گویند «بازی» ؟ این كلمه ی «لعب» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه ی قرآن روشن بشود. بچه- یا بزرگ كه معمولاً بازی بیشتر كار كودك است- می آید مشغول بازی می شود. كاری را شروع می كند. مثلاً می آید اتاقك می سازد، شتر یا اسب درست می كند. بازی اش كه تمام می شود خرابش می كند می رود. باز دفعه ی دیگر همان را درست می كند. شما اگر درست در كار این بچه دقت كنید كه چه هدفی در این كارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حكمتی در كار خود آن بچه پیدا نمی كنید؛ یعنی اثری واقعاً بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض كنید می روند فوتبال بازی می كنند. چندین بار توپ از این طرف می رود آن طرف و از آن طرف می رود این طرف، به این دروازه وارد می شود، به آن دروازه وارد می شود. شما از نظر نفس كار در نظر بگیرید، به روح آن بچه كار نداشته باشید، به خودِ كار توجه كنید. حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این كار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی- اگر دقت كنید-
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 642
لعبِ نسبی است یعنی از نظر آن كار بازیچه است، ولی این بچه چرا این كار را می كند؟ او در عالم خیال خودش [به هدفی می رسد. ] فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست؛ یعنی از این راه قوه ی خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش می رسد.
مثال دیگری عرض می كنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم كه نوعی عبث و لعب است. یك كسی عادتش این است كه انگشتانش را می شكند، دیگری عادتش این است كه با تسبیح بازی كند، یكی با انگشترش بازی می كند، یكی با محاسنش بازی می كند. اگر از كسی كه این بازی را می كند بپرسید این كار را برای چه می كنی؟ می گوید هیچ چیز. راست است، خود این كار برای «هیچ چیز» صورت می گیرد یعنی در این كار «هیچ چیز» است.

اما نیرویی در این هست كه می خواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه ی خیال و واهمه ی او با همین «هیچ چیز» تفننی می كند، ولی خودِ كار «هیچ چیز» است.
حال می آییم سراغ كار حكیمانه. كارهایی كه ما انجام می دهیم كه اینها را «حكیمانه» تلقی می كنیم بعد می بینید همین كارهای حكیمانه ی ما از یك نظر حكیمانه است و از یك نظر همه ی كارهای حكیمانه ی دنیا لعب است (اِنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ) [1]؛ چطور؟ كار حكیمانه چگونه است؟ مثلاً می آییم در زمینی خانه ای می سازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و. . . هر كه از ما بپرسد این كار را برای چه می كنی، دیگر نمی گوییم «هیچ چیز» ، می گوییم معلوم است، می خواهم زندگی كنم، انسان كه می خواهد زندگی كند جا لازم دارد. چرا این طور می سازی؟ آدم مهمان برایش می آید، مهمانخانه می خواهد، حمام می خواهد، . . . اینجا این كار شكل حكیمانه به خودش می گیرد، یعنی روی یك نقشه ی عقلانی و روی اثر و فایده ای كه بر این كار برای آن شخص مترتب است صورت می گیرد. اینجا دیگر «خیال» این كار را نكرده، «عقل» این كار را كرده است و چون هدف درستی از این كار دارد، ما این كار را «حكیمانه» می گوییم. باز هم این كارِ حكیمانه نسبت به «كننده» حكیمانه است، از نظر كسی كه این كار را می كند و از نظر انتساب این كار به شخصی كه این كار را انجام می دهد حكیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 643
سنگها و گچها و آهنهایی كه در این خانه به كار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا كنیم و توجهی به اینها بكنیم، برای اینها چه كار حكیمانه ای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها كه قبلاً خاك بود و هنوز در كوره نرفته بود و به صورت آجر درنیامده بود و امروز به صورت آجر درآمده و جرم این دیوار را تشكیل می دهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمی كند، باز برای او كاری است لعب؛ یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.

از نظرِ كننده، این كار حكیمانه است نه از نظر خود آن كار. به تعبیر دیگر ما با این كار خودمان این در و دیوار را به كمال خودشان سوق نداده ایم، اینها را در خدمت منفعت خودمان قرار داده ایم. اگر كار ما كار درستی باشد، یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم- كه چنین حقی هم داریم- كه این اشیاء را در خدمت خودمان قرار بدهیم، از نظر خودمان به سوی كمالی حركت كرده ایم و كار حكیمانه انجام داده ایم اما این اشیاء را به سوی كمال خودشان سوق نداده ایم.
مثال دیگری ذكر می كنیم درست در جهت عكس این [مثال: ] پدر و مادری با یكدیگر زندگی می كنند، عمل زناشویی انجام می دهند و بچه ای پیدا می شود. اینجا قضیه برعكس است. از نظر اینها كه یك لذت موقت و آنی نصیبشان شده چیز دیگری است. ولی نتیجه ای به دست آمده كه اینها درواقع آن را انجام نمی دهند بلكه مسخّرند برای انجام دادن آن؛ یعنی این كار مقدمه ی پیدایش یك موجود است، زمینه ی پیدایش یك موجود را فراهم می كند كه وجودش از نقص شروع می شود و به كمال منتهی می گردد؛ یعنی از نظر آن بچه ای كه به وجود می آید، اینها زمینه را فراهم كردند كه موجودی از نقص به كمال برسد. این خیلی فرق دارد با ساختمانی كه شخصی می سازد.
یا یك نفر كشاورز كه می آید بذری را در زمین می پاشد مقصد او مقصد خاصی است ولی بالأخره كار او در مسیر خلقت قرار می گیرد، یعنی او با كار خودش یك دانه ی گندم را تبدیل به یك بوته ی گندم می كند، یك شاخه را تبدیل به یك درخت می كند. ولی اینجا 1% آن به او مربوط است، 99% آن به او مربوط نیست، به دستگاه خلقت مربوط است: «أَفَرَأَیْتُمْ ما تُمْنون. أَ اَنْتُمْ تَخْلُقونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقونَ» [2]، «أَفَرَأَیْتُمْ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 644
ما تَحْرُثُونَ. `أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّارِعُونَ» [3].

[1] . محمّد / 36.
[2] . واقعه / 58 و 59.
[3] . واقعه / 63 و 64.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است