در
کتابخانه
بازدید : 2836493تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این تشبیه، ضعیف است ولی باز نسبتاً می تواند چیزی را بفهماند: شما خودنویستان را جوهر می كنید. در مخزن این خودنویس شما جوهر زیادی هست. بعد با این خودنویستان شروع می كنید به نوشتن، یك نامه می نویسید: «حضور مبارك دوست عزیزم جناب آقای الف. . . » اگر از شما بپرسند كه این كلمات چیست؟ مگر غیر از همین جوهرهاست كه روی صفحه ی كاغذ قرار گرفته؟ اصلاً غیر از این جوهر كه چیزی نیست. آیا این جوهر الآن به وجود آمد؟ این جوهر نبود؟ [پاسخ می دهید] چرا بود. این جوهرها در مخزن كه بود حد نداشت، شكل نداشت، از یكدیگر جدا نبودند، این خصوصیات نبود؛ این بود كه در آنجا فقط اسمش جوهر بود و بس. ولی وقتی همان جوهر (نه چیز دیگری) در اینجا می آید، حد و شكل و كیفیت می پذیرد، این می شود «حضور» ، آن می شود «محترم» . در اینجا دیگر «محترم» غیر از «حضور» است. هیچ وقت انسان «حضور» را با «محترم» اشتباه نمی كند، چنان كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 627
«الف» را با «ب» و «ب» را با «ج» اشتباه نمی كند. اینها كه در سابق متحد و یكی بودند و در آنجا اساساً جدایی و چندتایی نبود و وحدت بود، در مرحله ی نوشتن، بر آن كثرت و فرق و جدایی حكمفرما شد. البته با همین مخزن هم می شد شما به جای «حضور محترم. . . » چیز دیگری بنویسید و شكل دیگری به آن بدهید، ولی دست شما آمد این شكل را به آن داد. پس این كلمات را شما در اینجا به وجود آوردید ولی كلمات به یك معنا قبلاً وجود داشت اما نه به صورت كلمه و جدایی. این است كه در آنجا به تعبیر قرآن «اُحْكِمَتْ ایاتُه» به مرحله ی اِحكام وجود داشت، در اینجا به مرحله ی تفصیل: «كِتابٌ اُحْكِمَتْ ایاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ» [1]. این دو نزول قرآن بر پیغمبر این طور است. آن دفعه ی اول كه قرآن بر پیغمبر نازل می شود كه كلمه و حرف و آیه و این حرفها نیست مثل این است كه این خودنویس پر بشود. خودنویس پر می شود اما از حقیقتی پر می شود كه در آن هیچ لفظ و كلمه ای نیست. مرحله ی دوم نزول قرآن آن وقتی است كه همان پرشده ها [2] بعد به صورت كلمات و الفاظ درمی آید. مولوی یك شعر خیلی عالی در این زمینه دارد (هر چه در این زمینه گفته اند از این آیه ی قرآن بیرون نیست: وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلومٍ) می گوید:
متحد بودیم و یك گوهر همه
بی سر و بی پا بدیم آن سر همه
یك گهر بودیم همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره
تا ابد چون سایه های كنگره
كنگره ویران كنید از منجنیق
تا رود فرق از میان آن فریق
مقصود از «ویران كردن» این است كه وقتی شما از آن دید نگاه كنید می بینید همه به یك اصل و به یك وحدت برمی گردند.
پس این «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» كه به صورت مضارع و مستقبل آمده و یك امر جاری را دارد بیان می كند كه همیشه این امر جاری وجود دارد، نمی تواند اختصاص به نزول قرآن داشته باشد، بلكه [ناظر] به نزولی [است ] كه همه چیز دارد. حال چه رابطه ای است میان این نزول تدریجی همه ی اشیاء از آن اصل و مبدأ خودشان با لیلةالقدر؟ آن رابطه ای است كه عالم تكوین با انسان كامل دارد، كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 628
جلسه ی پیش این مطلب را بیان كردیم [3]. پس «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» هر امر حكیم - كه در اینجا مقصود از «حكیم» همین چیزی است كه عرض كردیم، یعنی در حال اِحكام و وحدت و بساطت است- در این شب از یكدیگر جدا می شوند، تنزل پیدا می كنند و به صورت حدود و اشكال و خصوصیات درمی آیند.
«اَمْراً مِنْ عِنْدِنا اِنّا كُنّا مُرْسِلینَ» باز [آن ] دو احتمال در اینجا هم آمده است. یكی اینكه [عبارت چنین باشد: ] «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ اَمْراً مِنْ عِنْدِنا» این امر همان امر باشد: هر امر حكیم در حالی كه كاری است، امری است، شأنی است از نزد ما؛ یعنی همه ی اینها از ناحیه ی ماست. آنوقت «اِنّا كُنّا مُرْسِلینَ» هم قهراً شامل همه ی اشیاء می شود.

احتمال دیگری اینجا داده اند و آن اینكه این «اَمْراً مِنْ عِنْدِنا» به این آیه ی «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» نمی خورد، به «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» می خورد كه آنوقت اختصاص به قرآن پیدا می كند. «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ. . . اَمْراً مِنْ عِنْدِنا» در حالی كه قرآن امری است از ناحیه ی ما.
بعد می فرماید: «اِنّا كُنّا مُرْسِلین» . نظیر «اِنّا كُنّا مُنْذِرین» در دو آیه قبل است. در «اِنّا كُنّا مُنْذِرین» این مطلب را در جلسه ی پیش عرض كردیم؛ وقتی قرآن می فرماید:

«اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ اِنّا كُنّا مُنْذِرین» ما چنین بوده ایم كه همیشه منذر بشر بوده ایم و همیشه بشر را هدایت می كرده ایم، می خواهد بگوید كه این دفعه ی اول انذار و هدایت ما نیست كه ما انذار خودمان و هدایت بشر را از قرآن شروع كرده باشیم، بلكه از روزی كه بشر به روی زمین آمده است خداوند شأن انذار خودش را به وسیله ی پیغمبران داشته است. در «اِنّا كُنّا مُرْسِلین» هم مطلب همین است: ما همیشه چنین بوده ایم كه رسول می فرستاده ایم. این سخن قرآن- و در اخبار هم این مطلب خیلی توضیح داده شده و تفسیر شده- در مسئله ی به اصطلاح «دین شناسی» یا «تاریخ ادیان» نظر خاص قرآن را بیان می كند و آن اینكه از نظر قرآن از لحظه ی اوّلی كه بشرِ عاقل متفكر بر روی زمین آمده است رسول الهی بر روی زمین بوده؛ یعنی این جور نبوده كه دوره ها بر بشر گذشته است و بشر همین طور در جهالتها و نادانیهای خودش می لولیده، پرستشش هم از بت پرستی به معنی اعم مثلاً از پدرپرستی به قول فروید شروع شده و بعد رئیس قبیله را بپرستند و بعد كم كم به بت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 629
و به ارباب انواع برسند، آن آخرین مرحله كه می رسد پیغمبرانی می آیند ظهور می كنند و مردم را به خدای یگانه دعوت می كنند؛ نه، چنین چیزی نیست. اینها تاریخ هم نیست كه كسی بگوید تاریخ است. آنها هم كه این حرف را می گویند، منشأ حرفشان حدس و تخمین است، چون اینها مربوط به ازمنه ای است كه خود آنها «ازمنه ی ماقبل تاریخ» می نامند.

[1] . هود / 1.
[2] . [آنچه كه شی ء از آن پر شده است. ]
[3] . [چنان كه در ابتدای این جلسه ذكر شد نوار جلسه ی پیش در دست نیست. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است