عده ای تفویضی بودند و عده ای جبری. عده ی جبری معتقد بودند به اینكه هیچ چیزی
در عالم اثر ندارد، اصلاً اسباب و مسبّبات یك نمایش دروغین نظیر خیمه شب بازی
است، اسباب و مسبباتی نیست، هیچ چیزی در دنیا شرط هیچ چیزی نیست، مشیت
الهی مستقیماً روی حوادث دخالت دارد، بنابراین دوا هیچ اثر ندارد، بود و نبودش
علی السویه است.
عقیده ی دوم این است كه نه، خدا عالم را خلق كرده است و به اشیاء خاصیت و
اثر داده، دیگر بعد كه خاصیت و اثر داده اینها خاصیت و اثر خودشان را دارند و به
مشیت الهی ارتباط ندارد. خدا فقط خالق عالم بود، مثل بنّا كه خانه ای را ساخت یا
ساعت ساز كه ساعتی را می سازد، بعد كه ساعت را ساخت [آیا] گردش ساعت به
اختیار ساعت ساز است كه اراده كند بگردد اراده نكند نه؟ خیر، بعد كه ساعت را
ساخت، او بخواهد آن كار می كند نخواهد هم كار می كند، اگر ساعت ساز آنجا باشد
تو سرش بزند بگوید ای ساعت كار نكن، ساعت دیگر به حرف او گوش نمی دهد،
كار خودش را می كند [و می گوید] تو نقشت فقط ساختن بود و بس، ساختی، دیگر
كار تو تمام شد. این عقیده هم غلط است.