در
کتابخانه
بازدید : 2836830تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Expand تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ابتدا لغت «ابرام» را توضیح بدهم، بعد عرض بكنم كه مقصود چیست، آن طور كه مفسرین گفته اند. «ابرام» نقطه ی مقابل «نقض» است. الآن هم در فارسی می گوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 595
«نقض و ابرام» . وقتی كه چیزهایی مثل پنبه و پشم را با ریسیدن محكم می كنند این را می گویند «ابرام» ؛ یعنی وقتی ماده ی شُلِ پهنِ از همدیگر جدا را تاب دادند و به یكدیگر پیچیدند و در نتیجه این رشته های نازك پنبه یا پشم یا موی به صورت یك نخ محكم درآمد، این [عمل ] را می گویند «ابرام» . پس در لغت «ابرام» دو مفهوم گنجانیده شده است كه یكی معلول دیگری است: یكی اینكه آن رشته های نازك را به هم پیچیدند؛ دوم اینكه در اثر این پیچیده شدن به هم یك شی ء محكم به وجود آمد. «نقض» درست نقطه ی مقابل این است یعنی یك امر پیچیده شده ی محكم شده را باز كردن و شُل كردن، كه در مَثَلی در قرآن آمده است: «كَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْكاثاً» [1] قرآن كسانی را كه كار درستی می كنند و بعد كاری می كنند كه تمام كارهای گذشته شان را باطل می كند و اثر كارهای گذشته را از بین می برد مثل می زند به آن زن نادانی كه ضرب المثل بوده؛ كارگر تا غروب استخدام می كرد ولی مثلاً باید دو نفر استخدام كند چهار نفر استخدام می كرد. از صبح تا ظهر پنبه ها یا پشمهایی می رشت و به صورت نخ درمی آورد، ظهر كه می شد می دید كار تمام شده، پول هم باید به اینها بدهد، چطور نصف روز اینها را بیكار بگذارد؟ ! بیكار كه نمی شود، برای اینكه بیكار نمانند می گفت اینها را از نو باز كنید. زحمتی را كه كشیده بود از بین می برد. این را می گویند نقض: نَقَضَتْ غَزْلَها.
پس «نقض» نقطه ی مقابل «ابرام» است. «اَمْ اَبْرَموا اَمْراً» . قرآن اینجا می خواهد بفرماید كه اینها یك ابرامها و محكم كاری ها، به هم رشتن ها و رشته های نازك را با یكدیگر بافتن و محكم كردن، یك چنین كارهایی هم كرده اند. مفسرین گفته اند- و درست گفته اند- مقصود این است كه اینها یك سلسله نقشه ها و مكرها و كیدهایی هم برای مبارزه با پیغمبر و قرآن به كار بردند. مسئله تنها این نیست كه [حق ] را دوست ندارند؛ نه، می نشینند دور همدیگر، فعالیت می كنند، نقشه می كشند، تجهیزات جمع می كنند، پول جمع می كنند، افراد جمع می كنند، هزار كار می كنند.

پس تنها مسئله ی كراهت نیست، ابرامی هم اینجا هست. قرآن هم فوراً تهدید می كند:

«فَاِنّا مُبْرِمونَ» آنها اگر بلد هستند ما كه خدا هستیم بالاترش را بلد هستیم. در قرآن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 596
این منطق آمده است كه «وَ مَكَروا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً» [2] آنها مكری به كار بردند، ما هم مكری به كار بردیم و مكر آنها را از بین بردیم. قرآن كه تعبیر «مكر» می كند، چون همین طور كه آنها از راه پنهان وارد می شوند، از یك راه پنهان هم می خورند. در آن تعبیر آمده است: «وَمَكَروا وَ مَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُالْماكِرین» [3] چون همین طور كه آنها از راه مخفی وارد می شوند، خدا از راه مخفی تر نقشه ی آنها را نقش بر آب می كند. این است كه در یك آیه ی دیگر دارد كه «فَالَّذینَ كَفَروا هُمُ الْمَكیدونَ» [4].
به هر حال این مطلب به عبارتهای مختلف در قرآن آمده: با خدا كه نمی شود مكر كرد، خدا را كه نمی شود فریب داد! در اول سوره ی بقره راجع به منافقین داریم كه «یُخادِعونَ اللّهَ وَالَّذینَ امَنوا وَما یَخْدَعونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرونَ» [5]. اول كلمه ی «مخادعه» می آورد، آنجا در مقامْ برآمدن است: منافقین در مقام فریب خدا و مؤمنین برمی آیند و نمی دانند كه اینها خودشان را دارند فریب می دهند (و این خیلی عجیب است كه آدم خودش خودش را فریب بدهد! ) یعنی وقتی خوب توجه كنند می بینند تمام این نقشه های فریبی كه به كار برده بودند برای اینكه طرف را از بین ببرند علیه خودشان تمام شد، پس كأنّه از اول خواسته اند خودشان را فریب بدهند.

به قول حافظ:
بازی چرخ بشكندش بیضه در كلاه
زیرا كه عِرض شعبده با اهل راز كرد
خواست با روزگار مكر كند «بازی چرخ بشكندش بیضه در كلاه» . حال «اَمْ اَبْرَموا اَمْراً فَاِنّا مُبْرِمونَ» یا «وَ مَكَروا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً» [6] معنایش این است كه «بازی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 597
چرخ بشكندش بیضه در كلاه» . می نشینند نقشه می كشند، با همدیگر سرّی حرف می زنند، نجوا می كنند «اَمْ یَحْسَبونَ اَنّا لانَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْویهُمْ» اینها وقتی كه رفتند خیلی محرمانه و سرّی در دل خودشان نقشه ها را كشیدند و به احدی نگفتند یا وقتی هم كه خواستند بگویند رفتند نجوا كردند و بیخ گوشی حرفها را گفتند كه فاش نشود، خیال كردند بازیهایی را كه بشری با بشری درمی آورد با خدا می شود درآورد. آیا واقعاً اینها چه فكر كردند؟ ! خیال می كنند خدا آواز آن خطور قلبشان را نمی شنود؟ اینجا قرآن تعبیر به شنیدن می كند: آن آواز آن خطورهای قلبشان را هم خدا می شنود؛ یعنی آن كلماتی كه در قلبشان خطور می دهند- كه شأن كلمه این است كه مسموع باشد- ما همان كلمات بی صدا را هم می شنویم و همچنین نجواها كه بیخ گوشی حرفها را به یكدیگر می رسانند، ما همین جا حاضر و شاهد هستیم و بعلاوه فرستادگانی داریم، فرشتگانی داریم كه مأمور همه ی انسانها هستند و همه چیز را ثبت و ضبط می كنند و مكتوبهای آنها- كه با قلمهای ملكوتی می نویسند- باقی خواهد ماند و در قیامت- قرآن می گوید- تمام كوچك و بزرگ كار هر كسی نمایان است. «اَمْ یَحْسَبونَ اَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ» این تلخ شمرندگان حق و مكروه شمرندگان حق خیال می كنند كه ما راز آنها را كه در دلشان خطور می دهند نمی شنویم؟ ! نجواها، بیخ گوشی هایشان را نمی شنویم؟ چرا، ما می شنویم. غیر از ما فرستادگانی هم داریم كه آنها را ثبت و ضبط می كنند و ثبت و ضبط شده را در قیامت به خودشان ارائه می دهند. «بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَكْتُبونَ» فرستادگان ما نزد خودشان هستند، همراه خودشان هستند و دائماً دارند می نویسند. «یَكْتُبونَ» دائماً در حال نوشتن اند، چون انسان دائماً در حال كار و فعل و عمل است.

[1] . نحل / 92.
[2] . نمل / 50.
[3] . آل عمران / 54.
[4] . طور / 42.
[5] . بقره / 9.
[6] . نمل / 50.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است