در
کتابخانه
بازدید : 2836076تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Expand تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی رضوان اللّه علیه كه هیچ وقت این جور حرفها را نمی زد، نمی دانم یكدفعه چطور شد كه مجاز شد كه بگوید، داستانی یك وقت نقل كرد، یك لطف و عنایت و كرامتی نسبت به ایشان رخ داده بود كه در نجف خیلی سخت مریض می شود، یك مرضی كه تقریباً مشرف به موت می شود و بعد در همان حال- كه می گفت دیگر خودم نمی توانستم از این پهلو به آن پهلو بشوم [1]- او را می آورند در حرم مطهر و متوسل می شود. بعد در حرم او را ارجاع می كنند به حضرت حجت. (من الآن یادم رفته كه گفت در بیداری یا در خواب، ولی بالأخره ارجاعش می كنند. ) بعد می آید. گفت كه آخرهای شب بود، تابستان هم بود و درِ اتاق باز بود، من در بستر بیدار بودم ولی كسان من همه در حیاط بودند. (اصلاً ساكن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 578
نجف بود، بعد آمده بود ایران. ) یك شبحی را دیدم از در وارد شد و از طرف دست راست آمد تا رسید بالای سر من. (مذاكراتی را هم می گفت كه بسیاری از آنها یادم نیست. ) غرضم اینجاست. گفت: لقمه ای به من داد و گفت بگیر بخور. من آن لقمه را خوردم، و این تعبیر او بود (اگر كسی او را می دید می فهمید كه چگونه آدمی است كه هیچ وقت در حرف او یك سرسوزن كم و زیاد وجود نداشت) گفت: لقمه ای خوردم كه مانند آن، لذیذ در عمرم نخورده بودم و نخورده ام و این لقمه را خوردم اما همین كه خوردم خوردن همان و احساس اینكه رمق به تمام بدنم آمد همان. نشستم. بعد بلند شدم رفتم در حیاط. فریاد آنها بلند شد، دیدند مرده زنده شد!
غرضم این جهت است كه همان لقمه ای هم كه انسان از نوع لقمه ی جسمانی [در آنجا] تناول كند، باز از نظر درجه شبیه این نیست و لهذا همیشه تعبیرات دنیایی از رساندن آن معانی اخروی ناقص است. امیرالمؤمنین می فرماید: «وَكُلُّ شَیْ ءٍ مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ وَ كُلُّ شیْ ءٍ مِنَ الْاخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ» [2] دنیا هر چه كه آدم می شنود، وقتی می بیند، می بیند شنیده اش بزرگتر بوده از آنچه دیده؛ آخرت بر عكس است، هرچه انسان بشنود، وقتی كه ببیند می بیند آنچه كه می بیند خیلی بیشتر است از آنچه كه شنیده؛ یعنی با الفاظ دنیا نمی شود [آخرت را] بیان كرد. قرآن هم روی همین جهت، اول می گوید: «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ اَكْوابٍ» دور گردانده می شود ظروفی زرین و جامهایی از نوشیدنیها. ما با این تعبیرات آشنا هستیم، ولی برای اینكه كسی خیال نكند كه نظیر همینهایی است كه ما در مجالس خودمان داریم، بعد می گوید: «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْاَعْیُنُ» اشاره به اینكه الفاظ برای افاده آن معنا كوتاه است؛ همین قدر بدانید كه آنچه كه نفوس مایل باشند و آنچه كه چشم از آن لذت می برد [در بهشت هست؛ ] دو تعبیر است: «مشتهیات نفوس» شهوات نفوس را می گوید؛ «ما تَلَذُّ الْاَعْیُن» چیزی كه چشم از آن لذت می برد موضوع «زیبایی» است. زیبایی، خودش یك امر روحی و معنوی است، زیبایی دیگر امر جسمی نیست. آنچه كه چشمها از آن لذت و بهجت می برند. دیگر نمی گوییم چی؛ آنچه كه چشم لذت و بهجت می برد. بعضی مفسرین گفته اند «عین» در اینجا اعم است از عین رأس و عین قلب. آنچه كه بینش انسان و دیدن انسان از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 579
آن لذت می برد، كه در یك آیه ی دیگر در سوره ی «الم سجده» خواندیم: «فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن» [3] كسی نمی داند، هیچ نفسی نمی داند كه چه چیزها كه مایه ی روشنایی چشمهاست در آنجا پنهان است، یعنی امكان ندارد انسان در این دنیا بفهمد. اگر یك جنین در رحم می تواند لذات و آلام این دنیا را درك كند، یك انسان دنیایی هم می تواند لذات و آلام آن جهان را درك كند. پس غیر از اینكه تعبیری بیان كنند و بعد بگویند مطلب بالاتر از این حرفهاست [راه دیگری نیست. ] حدیث نبوی است كه: «وَ فیهِ ما لا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَتْ عَلی قَلْبِ بَشَرٍ» یعنی آنجا چیزهایی است كه نمونه اش را نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور كرده است.
«وَ اَنْتُمْ فیها خالِدون» . عبارت، اول مغایَب بود (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ) .

قبلش هم خطاب بود (اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ وارد بهشت بشوید شما و همسرانتان) . یكمرتبه آهنگ كلام از خطاب به غیبت می آید؛ یعنی اول، كلام به این صورت است كه مخاطب خود بهشتی ها هستند، بعد یكدفعه مثل اینكه با دیگری سخن گفته می شود، كأنّه می گوید مردم دیگر بدانید كه اوضاع از چه قرار است، یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَب، كأنّه ما داریم برای دیگران توصیف می كنیم، آنها كه در آن هستند و می دانند، برای دیگران داریم می گوییم، دومرتبه خطاب به آنها می فرماید: «وَ اَنْتُمْ فیها خالِدون» . بالاترین لذت روحی همین است كه خطاب به آنها برسد كه شما برای ابد در اینجا هستید. «وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتی اُورِثْتُموها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلون» بعد كه اعلام جاوید ماندن را از طرف خدای صادق به آنها می دهند- كه این مژده یك مژده ای است كه اگر در آنجا مرگی وجود می داشت هر كسی از همان مژده قالب تهی می كرد وقتی به آنها می گفتند: «وَ اَنْتُمْ فیها خالِدون» - آنوقت علت و دلیلش را ذكر می كنند؛ یعنی ما اینجا قرعه نكشیدیم كه یك عده را بیاوریم بهشت و یك عده را ببریم جهنم، محصولِ دار تكلیف و دنیای شماست. «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتی اُورِثْتُموها» آن [4] همان بهشتی است كه شما وارثش هستید، وارث این بهشت هستید به موجب اعمال خودتان (بِما كُنْتُمْ تَعْمَلون) . تكیه به اعمال می شود: این اعمال شماست و به موجب اعمال خودتان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 580
وارث این بهشت هستید.

[1] . طبیب هم بود و مرضش را می شناخته است.
[2] . نهج البلاغه صبحی الصالح، خطبه ی 114.
[3] . سجده / 17.
[4] . نمی گوید «این» چون مردم در آنجا با «آن» آشنا بودند نه با «این» ، او (بهشت) را «آن» می دانستند، وبعلاوه مقام عالی اش را می خواهد بگوید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است