در
کتابخانه
بازدید : 2837249تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی زخرف</span>تفسیر سوره ی زخرف
Collapse تفسیر سوره ی زخرف (1) تفسیر سوره ی زخرف (1)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (2) تفسیر سوره ی زخرف (2)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (3) تفسیر سوره ی زخرف (3)
Expand تفسیر سوره ی زخرف (4) تفسیر سوره ی زخرف (4)
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی دخان</span>تفسیر سوره ی دخان
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جاثیه</span>تفسیر سوره ی جاثیه
Expand تفسیر سوره ی فتح تفسیر سوره ی فتح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی قمر</span>تفسیر سوره ی قمر
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قرآن بعد از اینكه اینها را در این حد می كوبد كه «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ اَلسّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ » (دیگر چیزی در انتظار اینها نیست جز مرگ) می فرماید: «اَلْأَخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ اَلْمُتَّقِینَ » دوستان در قیامت همه با همدیگر دشمن اند مگر پرهیزكاران. قرآن می خواهد بگوید اینها كه در دنیا امروز با یكدیگر دوست و متحدند و علیه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله متشكل اند، مبنای دوستی و تشكل و وحدتشان علیه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله امور انسانی نیست بلكه منافعشان است؛ یعنی: ای دوستان امروز! ای گروهی كه دور هم جمع شده اید و منافع، شما را در یك جا جمع و متحد و متشكل كرده است، از جمله خبرهایی كه به شما می دهم این است كه در قیامت دشمن خونی یكدیگر خواهید بود.
به نظر می رسد این آیه ی «اَلْاَخِلّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ» به همین جهت دنبال آیه ی قبل آمده است، دارد به آنها می گوید كه این رفاقتها و دوستیهای شما و این خُلّتهای شما بر مبنای مطامع است؛ این دوستیها آنجا كه پای این مطامع در كار نیست و حقایق ظهور می كند یكجا تبدیل به دشمنی خواهد شد. این از جهت ارتباط این آیه با آیات دیگر.
قطع نظر از مورد این آیه، خود این آیه ی «اَلْاَخِلّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 560
الْمُتَّقینَ» یك اصل كلی است. همیشه وقتی دو نفر و یا یك عده با یكدیگر دوست می شوند یك وجه مشتركی در كار است كه آنها را همگروه و همنشین و معاشر و هم پیاله كرده است. محال است كه دو نفر كه با یكدیگر هیچ سنخیت روحی ندارند و از وجود یكدیگر بهره ای نمی برند و در [جلب ] منفعتی یا دفع ضرری مشاركت ندارند با یكدیگر دوست بشوند. مولوی در شعرهای معروف خود مثال می آورد كه محال است دو نفر با یكدیگر دوست شوند مگر اینكه وجه مشتركی بین آنها باشد.

گاهی دیده شده كه دو نفر كه بر ضد یكدیگر هستند با هم دوستند. ولی باید دانست كه آن ضدیت صددرصد نیست، مثلاً نود و نه درصد است. آن یك درصد است كه این دو را به یكدیگر پیوند داده است. مولوی می گوید:
آن حكیمی گفت دیدم در تكی
در بیابان زاغ را با لك لكی
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترك یابم نشان
چون شدم نزدیك و من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
می گوید دیدم یك زاغ و یك لك لك با هم رفیقند. تعجب كردم كه آخر قدر مشترك زاغ و لك لك چیست؟ ! وقتی جلو رفتم دیدم هر دو لنگند، فهمیدم كه این لنگی سبب شده كه این دو با یكدیگر رفیق شوند.
دوستی مبنا می خواهد، ریشه و دلیل می خواهد. حكما می گویند معلول تابع علت است، تا علت هست معلول هست، علت كه رفت معلول هم می رود. این سماوری كه ما روشن می كنیم تا وقتی آتش زیر آن مشتعل است می جوشد، به محض اینكه آتش خاموش شود جوشش هم از بین می رود. علت كه از بین رفت معلول هم از بین می رود. دوستیهایی كه بر مبنای مطامع مادی است تا وقتی می تواند ادامه داشته باشد كه پای مطامع مادی در میان باشد؛ وقتی كه اینها رفت علت دوستی از میان می رود، خصوصاً اگر با آشكار شدن حقایق همان علت دوستی به علت دشمنی تبدیل شود. مثلاً می دید كه این شخص به او فلان منفعت را می رساند؛ این سبب می شد كه دوستی اش زیادتر بشود. در قیامت كه حقایق برایش آشكار می شود می بیند همان چیزی كه در دنیا محبتش را جلب می كرد برایش آتش آورده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 561
است؛ یعنی همان ملاك دوستی، ملاك دشمنی می شود. به هر میزان كه آن پیوند در دنیا بیشتر منشأ دوستی بوده، در قیامت بیشتر منشأ دشمنی می شود. این در صورتی است كه مناط و ملاك، مطامع مادی باشد. اما اگر دو نفر نه بر مبنای مادیات بلكه بر مبنای معنویات، بر اساس توحید و بندگی خدا و عقیده و ایمان در دنیا با یكدیگر دوست باشند در قیامت این دوستی نه تنها از بین نمی رود بلكه شدیدتر می شود چون علت باقی است. تا علت باقی است معلول باقی است. در آنجا بینش [آنها] قویتر و شدیدتر است چون ایمانشان تبدیل به شهود می شود: «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» [1] طبعاً آن دوستی كه بر مبنای خدا و عقیده ی درست و ایمان صحیح واقعی بوده است باقی می ماند.
بنابراین دوستانی كه در راه ایمان و خدا و در راه حق و حقیقت یكدیگر را دوست دارند در قیامت هم یكدیگر را دوست دارند و بلكه شدیدتر.
در قرآن كریم جزء لذایذ اهل بهشت این را ذكر می كند كه آنها برادرانه در كنار یكدیگر هستند: «وَ نَزَعْنا ما فی صُدورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین» [2] هر چه از غلّ و غش و كدورت است از جان آنها بیرون كشیده ایم، برادروار در نهایت صفا و صمیمیت در مقابل یكدیگر می نشینند و لذت می برند.
قرآن به مسئله ی «اخوّت فی اللّه» اهمیت می دهد. طرفدار این نیست كه انسانِ خداپرست در فردیت زندگی كند [و بگوید] من هستم و خدای خودم و با هیچ كس ارتباط ندارم. نه، تو هستی و خدای خودت، و هر كس كه بنده ی خدای توست او را هم باید دوست داشته باشی. اگر انسان به خاطر خدا بندگان خدا را دوست نداشته باشد نقص است. بله، یك وقت انسان كسی را دوست دارد به غیر ملاك الهی، این با دوستی خدا نوعی تضاد پیدا می كند و نوعی شرك است. اما دوست داشتن دیگران برای خدا عین توحید است. در یكی از سوره های مسبّحات و جزء دعاهایی كه در قنوت هم خوانده می شود مؤمنین می گویند: «رَبَّنَا اغْفِرلَنا وَ لِاِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالْایمان» پروردگارا ما را و برادرانی كه در ایمان بر ما سبقت داشتند بیامرز، آنها را نیز مشمول مغفرت خودت بگردان «وَلاتَجْعَلْ فی قُلوبِنا غِلّاً لِلَّذینَ امَنوا رَبَّنا اِنَّكَ رَؤُفٌ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 562
رَحیمٌ» [3] خدایا در دلها و سینه های ما و در روحهای ما كوچكترین كدورتی نسبت به اهل ایمان قرار نده ( «غِلّ» یعنی كدورت، غش، تیرگی) تو رئوف و مهربان هستی.

چقدر بد است كه انسان نسبت به شخصی كه واقعاً مؤمن و باایمان است غلّ و حقد و كینه و ناراحتی در قلب خودش داشته باشد. به همین دلیل است كه ما در دستورهای دینی خودمان داریم [4] كه اگر دو نفر مؤمن نسبت به یكدیگر كدورتی پیدا كردند این كدورت نباید بیش از سه روز باشد. (قراردادن مدت به این دلیل است كه ابتدا یك هیجانی در كار است. ) بعد از سه روز هر دو نفر موظف هستند كه زودتر اقدام كنند تا این غلّ و ناراحتی و این عقده ای كه از یكدیگر پیدا كرده اند منتفی و رفع شود.
در زمینه ی «مؤاخات فی اللّه» دستورهای زیادی داریم. در حدیثی كه در كافی [5] هست پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به اصحابشان فرمودند [6]: «اَیُّ عُرَی الْایمانِ اَوْثَق» ؟ در میان دستگیره های ایمان كدام یك محكمتر است؟ یكی گفت: نماز؛ دیگری گفت: روزه؛ سومی گفت: حج؛ چهارمی گفت: جهاد و دیگری گفت: زكات. حضرت فرمودند:

تمام اینها كه شما گفتید دستگیره های محكمی هستند ولی مقصود من چیز دیگری است. گفتند: خودتان بفرمایید یا رسول اللّه! فرمودند: «اَلْحُبُّ فِی اللّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللّه» اینكه یكدیگر را به خاطر خدا دوست و یا دشمن بدارید؛ یعنی دوستان خدا را به خاطر خدا دوست بدارید و دشمنان خدا را به خاطر خدا دشمن بدارید؛ این محكمترین دستگیره های ایمان است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در كلمات قصار نهج البلاغه می فرمایند: «كانَ لی فی ما مَضی اَخٌ فِی اللّهِ» (خیلی جمله های عالی و خوبی است! ) من در گذشته برادری داشتم اما «اَخٌ فِی اللّه» یعنی نه برادر نسبی، بلكه برادری كه یكدیگر را به خاطر خدا دوست می داشتیم «وَ كانَ یُعَظِّمُهُ فی عَیْنی صِغَرُ الدُّنْیا فی عَیْنِه» [7] یك چیز، او را در چشم من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 563
بزرگ می كرد و آن این بود كه همه ی دنیا در نظر او كوچك بود. این خودش بزرگی است. تا انسان بزرگ نباشد دنیا در نظرش كوچك نمی آید. شرّاح گفته اند با قرائنی كه در مجموع این جمله ها هست مقصود ایشان جناب «عثمان بن مظعون» است [8].

[1] . ق / 22.
[2] . حجر / 47.
[3] . حشر / 10.
[4] . اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الهجره.
[5] . كتاب الایمان و الكفر، باب «الحب فی اللّه و البغض فی اللّه» ، حدیث 6.
[6] . حضرت سؤال كردند مثل یك امتحان و آزمایش، مثل یك معلم كه از شاگردش می پرسد ومی خواهد شاگرد را امتحان كند ببیند چقدر از تعلیمات را درك كرده است. در واقع حضرت می خواستند ببینند اینها چقدر با روح اسلام آشنا هستند.
[7] . نهج البلاغه، حكمت 281.
[8] . عثمان بن مظعون از اكابر صحابه ی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و از مهاجرینِ اولین است. از كسانی است كه در همان سالهای ابتدای بعثت ایمان آورد و مرد بسیار مخلصی بود. در هجرت اول به حبشه مهاجرت كرد و در هجرت دوم با مسلمین و پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد. بسیار مرد بزرگواری بوده و رسول اكرم صلی الله علیه و آله هم فوق العاده به این مرد علاقه مند بودند. بعد از ورود به مدینه طولی نكشید كه از دنیا رفت و نوشته اند كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله از او تجلیل زیادی كردند و حتی خودشان را روی جنازه ی عثمان بن مظعون انداختند و اولین كسی كه در بقیع دفن شده است همین عثمان بن مظعون است.
بقیع ابتدا قبرستان نبود، پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله آنجا را قبرستان كردند، گفتند اینجا برای دفن مسلمین باشد. عده ای معتقدند این محلی كه الآن به عثمان بن عفّان منسوب است قبر عثمان بن مظعون است، چون محل قبر عثمان روشن نیست. علتش این است كه مردم علیه او انقلاب كردند و بعد اجازه ی دفنش را نمی دادند. چند روز جنازه اش افتاده بود و كسی جرأت نمی كرد [او را دفن كند] و اصلاً معلوم نشد چه شد. بعضی معتقدند بنی امیه شبی مخفیانه آمدند و او را بردند و در گوشه ای دفن كردند و بعضی دیگر بر این عقیده اند كه [جسد مانده بود] تا اینكه حیوانات آن را خوردند و از بین رفت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است