در
کتابخانه
بازدید : 2836531تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نور</span>تفسیر سوره ی نور
Expand تفسیر سوره ی نور (1) تفسیر سوره ی نور (1)
Expand تفسیر سوره ی نور (2) تفسیر سوره ی نور (2)
Expand تفسیر سوره ی نور (3) تفسیر سوره ی نور (3)
Expand تفسیر سوره ی نور (4) تفسیر سوره ی نور (4)
Expand تفسیر سوره ی نور (5) تفسیر سوره ی نور (5)
Expand تفسیر سوره ی نور (6) تفسیر سوره ی نور (6)
Expand تفسیر سوره ی نور (7) تفسیر سوره ی نور (7)
Expand تفسیر سوره ی نور (8) تفسیر سوره ی نور (8)
Collapse تفسیر سوره ی نور (9) تفسیر سوره ی نور (9)
Expand تفسیر سوره ی نور (10) تفسیر سوره ی نور (10)
Expand تفسیر سوره ی نور (11) تفسیر سوره ی نور (11)
Expand تفسیر سوره ی نور (12) تفسیر سوره ی نور (12)
Expand تفسیر سوره ی نور (13) تفسیر سوره ی نور (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
پس اگر كافر ایمان به خدا نداشته باشد و به قیامتی معتقد نباشد و كاری را برای عالم بالا انجام ندهد عملش بالا نمی رود، و اگر [اهل كتاب بود و] كاری را برای عالم بالا انجام داد ولی كفر عنادی و كفر جحودی داشت، خود این كفر جحودی عملش را بعد از این كه مأجور بوده از بین می برد، همین طور كه اعمال ما را مثلاً حسادت از بین می برد. اعمال خیری كه [چنین كافری ] مرتكب می شود اگر به قصد خدا نباشد و قصد قربت [در كار] نباشد توخالی و پوچ و سراب است؛ خیال می كند كاری كرده ولی وقتی كه چشم به آن جهان باز كرد می بیند تمام این اعمالی كه او آنها را خیر و مفید به حال خودش خیال می كرد، بی روح و بی معنی و مرده است، اینها همه سراب اند و او خیال می كرده آب است. دیگر وای به حال انسانی كه كافر باشد،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 501
كفرش هم كفر جحودی و عنادی باشد و گناه هم مرتكب بشود، كافر در حال كفر مرتكب گناه بشود، آن دیگر «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» است. قرآن برای این دسته مثل عجیبی ذكر می كند: [مثل آنها مثل ] تاریكی اندر تاریكی است؛ می فرماید: اَوْ كَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ. دریایی را در نظر می گیرد كه آن دریا «لُجّی» باشد یعنی قسمتی از آن یا همه ی آن، عمق بسیار زیادی داشته باشد. چرا قرآن مثال به دریای عمیق ذكر می كند و می گوید ظلماتی در عمق دریایی عمیق؟ برای این كه اگر ما بخواهیم مثالی ذكر كنیم برای جایی كه در آنجا نور به هیچ وجه وجود نداشته باشد و انسان را در جایی ببرند كه هیچ نور وجود نداشته باشد، آنجا عمق یك دریای عمیق است كه انسان را در عمق آن دریا فرو ببرند.
امروز بهتر از گذشته ثابت شده است كه نور در آب نفوذ می كند، یعنی نور همین طور كه هوا را روشن می كند آب را هم روشن می كند چنان كه شما كف حوضی را كه آب صاف داشته باشد می بینید، چون نور همان طور كه مثلاً در بلور نفوذ می كند در آب نفوذ می كند و تا كف حوض می رسد. اما می گویند در دریاهای خیلی عمیق، از عمق چند هزار متر بیشتر، دیگر اساساً نور هیچ نفوذی ندارد، آنجا ظلمت مطلق است.
در قدیم خیال می كردند در طبقات زیرین اقیانوسها دیگر جانداری وجود ندارد، چون نور به هیچ وجه به آنجا نمی رسد و فشار آب هم خیلی زیاد است، ولی امروز كشف شده كه با این كه نور خورشید به آنجا نمی رسد در عین حال جاندار وجود دارد. خدا مخلوقاتی را كه آنجا هستند طوری خلق كرده كه خودشان از اندرون خودشان نور تولید می كنند و مایحتاج نوری در وجود خودشان تولید می شود.
بنابراین مثال برای جایی كه در آنجا نور هیچ وجود نداشته باشد كه بتوان فرض كرد انسانی را به آنجا ببرند، یكی «بحر لجّی» است. قرآن نمی گوید «بحر» (دریا) كه شامل همه ی دریاها بشود و بگویند بعضی دریاها نور تا ته آنها می رسد، بلكه می گوید: «بحر لجّی» دریای خیلی عمیق؛ اشاره به بعضی دریاها كه عمقشان در حدی است كه نور در آنجا نفوذ نمی كند.
ولی قرآن می خواهد بگوید كه عواملی از ظلمت بر وجود این گروه از كافران احاطه پیدا كرده است كه هركدام به تنهایی اینها را در ظلمت فرو می برد. صرفِ این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 502
نیست كه اینها در ظلمت هستند، بلكه به اصطلاح در ظلمتِ چند قبضه هستند و چند عامل روی همدیگر وجود دارد كه هركدام به تنهایی مانع رسیدن نور است: در دریایی عمیق باشند، آنجا كه نور نمی رسد؛ بعلاوه سطح دریا هم آرام نباشد، دائماً امواجی روی امواج قرار بگیرد كه از سطح عادی دریا مثل دو كوه بالا آمده باشد كه باز مانع بیشتری برای رسیدن نور است؛ از این هم بالاتر، هوا هم ابری باشد كه ابر هم مانع رسیدن نور خورشید یا ماه و ستاره و امثال اینها باشد. این دیگر چقدر ظلمت اندر ظلمت است: ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ. اینها را مثل می آورد كه آنچنان ظلمتهایی روی ظلمتهایی بر این كافران احاطه پیدا كرده است كه اینها در حكم آدمی هستند كه در قعر چنین دریایی باشد كه چند عامل روی همدیگر قرار گرفته و مانع رسیدن نور شده است؛ درست عكس آن مثَلی كه در آیه ی نور خواندیم، كه گفتیم آن مثَل را چند جور توجیه كرده اند و از جمله- در روایت داشتیم- مثَل مؤمن هم هست:
مَثَلُ نورِهِ كَمِشْكوةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَاَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَیْتونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَكادُ زَیْتُها یُضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نورٌ عَلی نورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنورِهِ مَنْ یَشاءُ.
آنجا انسانهایی را فرض می كند كه در جوّی قرار گرفته اند كه نور است بالای نور (نور فطرتشان، نور نبوت) ، روشنایی در روشنایی است. بشر دیگری هم هست كه در ظلمتِ فوق ظلمت است: نور فطرت خودش را خاموش كرده است، این خودش یك ظلمت؛ ظلمت عناد آمده روی آن را گرفته است، ظلمت دیگر؛ و ظلمت ناشی از گناه و معصیتهای متوالی كه همان موجها و طغیانهای روحی انسان است (مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ) ظلمت دیگری؛ چون هر ظلمتی نقطه ی مقابل یك نور است.

نور نبوت، نور وحی، هدایت وحی؛ آنجا كه هدایت وحی نباشد ظلمت است. نور فطرت، هدایت فطرت؛ آنجا كه چراغ فطرت خاموش شده باشد ظلمت است. نور عمل صالح (چون عرض كردیم «وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ» خاصیت عمل صالح این است كه به قلب انسان نور می دهد) ؛ وقتی كه انسان عمل صالح انجام ندهد نقطه ی مقابلش ظلمت است. هرچه بر آن طبقه، نور فوق نور احاطه كرده، بر این طبقه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 503
ظلمت فوق ظلمت [حاكم است. ]
پس، از این دو مثلی كه قرآن در اینجا ذكر كرده است، یك مثل این بود كه مثل اعمال كافران مثل سراب است. اینجا نظر به كارهای خیرشان دارد كه اینها به آن امید بسته اند. بیچاره ها! شما خیال [باطل ] می كنید. تا ایمانتان به خدا درست نباشد و تا به نور خدا روشن نباشید اعمال شما روح پیدا نمی كند، اعمال شما حالت آب را پیدا نمی كند كه تشنگی شما را برطرف كند.
مثل دوم برای گناهان اینهاست. مفسرین هم راجع به این كه چرا قرآن دو مثل آورده است وجوهی ذكر كرده اند و شاید بیشتر همین وجه را- كه بهتر هم همین است- گفته اند كه مثال اول برای كار خوب آنهاست و مثال دوم برای كار بدشان كه ظلمت در ظلمت است.
عرض كردیم كه برای اعمال كافران یك مثل دیگر هم در قرآن ذكر شده. مثال می زند به تلّی از خاكستر كه باد تند بوزد و آن را از بین ببرد. جلسه ی پیش عرض كردیم كه این مثل، مثل كارهای خوبی است كه آنها به قصد قربت هم انجام داده اند و واقعاً هم كاری كرده اند ولی بعد عناد و كفرشان یا چیز دیگری سبب شده است كه آن عمل از هم پاشیده شود. به هرحال قرآن این منطق را دارد (چه برای كافر و چه برای مسلمان) كه: وَ قَدِمْنا اِلی ما عَمِلوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثوراً [1]. قرآن می گوید بسا هست كه انباری از عمل نیك وجود دارد ولی ما می آییم آن را مثل غبار پراكنده می كنیم (البته خداوند هرگز عمل خوب را با قید خوب بودن خراب نمی كند) یعنی نظام تكوینی ما این است: آنها گناهانی مرتكب می شوند كه اثر آن گناهان این است كه اعمال خیرشان را بكلی از میان ببرد و نیست و نابود كند.
این، سه مثَلی بود كه قرآن برای اعمال كافران ذكر می كند، و همان طور كه عرض كردم مقصود از كافران در اینجا هر غیرمسلمانی نیست، بلكه آنان كه در مقابل حقیقت می ایستند و مخالفت و قیام و مبارزه می كنند.
آیه ی دیگر باز صحنه ای از نور را ذكر می كند، برعكس این دو آیه كه صحنه ای از محرومیت از نور (محرومیت از نور وحی و محرومیت از نور فطرت) را كه اسمش ظلمت است ذكر كرد؛ و این آیه سراغ انسان نمی رود، آنهم انسانی كه با حقیقت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 504
مخالفت می كند، بلكه سراغ همه ی ذرات عالم می رود كه همه ی ذرات عالم به نور الهی روشن هستند و هر موجودی در عالم خودش خدای خودش را می شناسد و تسبیح گوی خدای خودش است؛ و این قرآن بود كه برای اولین بار گفت كه اگر گوش شنوا و قلب بینا و آگاه داشته باشید، می بینید كه در سراسر هستی غلغل خداشناسی و ذكر و تسبیح خدا وجود دارد. تفسیرش را ان شاءاللّه جلسه ی آینده عرض می كنم. و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین.
باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . .
خدایا دلهای ما را به نور ایمان منوّر بگردان، به ما توفیق بده كه اعمال خودمان را طوری انجام بدهیم كه قابلیت مقبولیت درگاه تو را داشته باشد.
خدایا ما را از هر موجبی از موجبات فساد و حبط عمل و از هرگونه كفر و عناد و ستیزه جویی با حقیقت و حسادت و امثال اینها كه اعمال ما را تباه و فاسد می كند دور نگه دار، نیتهای ما را خالص بفرما، اموات ما غریق رحمت خودت بفرما.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 505
10

[1] . فرقان / 23.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است